پیدا و پنهان شکلگیری وهابیت (۱)
مقدمه
عربستان تركيبي شگفتانگيز از سياست و مذهب است. سالهاست كه مردم تصور ميكنند، سيستم سياسي عربستان سعودي بر اساس تفكري مذهبي اداره ميشود اما برخلاف تصور همگان، اين سيستم در سطح بالا و در خانواده سلطنتي بر اساس نظامي لاييك استوار است. به اين معنا كه پادشاه، وليعهد و ساير شاهزادگاني كه بر مركز و 13 ايالت اين كشور حكم ميرانند، به احكام مذهبي پايبندي ندارند. نمونههاي بسياري از رفتارهاي خارج از ضابطههاي شريعت اسلام و حتي فرقهاي كه بر عربستان حكم ميراند، در ميان خانواده سلطنتي ديده ميشود. به عنوان مثال قمار، شرابخواري، روابط ناسالم و رسواييهاي اخلاقي به طور علني در خانواده سلطنتي جريان دارد، ولي علماي متعصب وهابي حق دخالت در امور مربوط به خاندان آل سعود را ندارند. در حالي كه قدرت آل سعود ناشي از قدرت وهابيت در اين كشور است، در عمل علماي وهابي در تملك كامل آل سعود قرار دارند. بر اين اساس سكوت وهابيت درباره آموزههايي كه هرگونه همكاري با مسيحيت و يهود را كفر و جرم تلقي ميكند، توجيهپذير است. روابط رسمي عربستان با آمريكا و روابط غيررسمي آنها با رژيم صهيونيستي از سالهاي آغازين قدرت گرفتن آمريكا در خاورميانه و همچنين تشكيل رژيم صهيونيستي، هرگز از سوي علماي وهابيت مورد اعتراض واقع نشده، در حالي كه آموزههاي به مراتب كماهميتتر به ابزاري براي سركوب مخالفان آل سعود تبديل شده است. در طول سي و چهار سال گذشته نمونههاي بسياري از اين استفاده ابزاري در افغانستان، عراق، سوريه، مصر، بوسني هرزگوين، چچن، تاجيكستان و برخي از مناطق ايران و ديگر كشورها را عليه مسلمانان اهل سنت و شيعيان شاهد بودهايم اما متاسفانه با وجود اين همه تضاد در عقيده و عمل، اين جريانات به عنوان حركتهاي اسلامي شناخته و معرفي ميشوند و روشن است كه عربستان از نمايش اين حركتها سود خود را ميبرد. در دست گرفتن رهبري جهان اسلام آرزوي ديرينه آل سعود است. وجود مقدسترين اماكن مذهبي جهان اسلام بالقوه خود اين موقعيت را به آل سعود داده است تا در بين ساير كشورهاي اسلامي از فرصت بهتري براي به دست آوردن اين رهبري برخوردار باشد اما وجود نظام به ظاهر مذهبي حاكم بر اين كشور، كه از وجود فرقه خودساخته وهابيت بهره ميبرد، اين جايگاه را زير سوال ميبرد.
همان طور كه عبدالعزيزبن عبدالرحمان در زمان تشكيل حكومت واحد عربستان و اعلام سلطنتش بر سرزمین حجاز، از حمايت هيچ كشور عربي برخوردار نبود، علماي مذاهب اربعه اهل سنت نيز تا زماني كه به زور مجبور به دست برداشتن از مخالفت با وهابيت شدند، به مشروعيت گفتههاي مرشد اين فرقه يعني محمدبن عبدالوهاب راي ندادند.
از طرفي دلارهاي فراواني كه به خاطر صدور روزانه بين 8 تا 10 ميليون بشكه نفت به عربستان سرازير ميشود، نه به عبدالعزيزبن عبدالرحمان، بنيانگذار اين پادشاهي، فرصت داد تا بين ثروت و صلاح جامعه اسلام راه درست را انتخاب كند و نه به شاهان و شاهزادگاني كه از نسل و تبار وي هستند.
آل سعود براي به دست آوردن قدرت در منطقه از نخستين روز كه با پادشاهي بريتانيا همدست شد تا به امروز كه تلاش ميكند حمايت كاخ سفيد را براي حكومت فرزندانش نگاه دارد، اشتباهات و خيانتهاي فراواني را مرتكب شده است، خيانتهايي كه در دوران جنگهاي اعراب با اسرائيل نيز مدام تكرار شده است.
بدون ترديد دير يا زود اين اشتباهات، اندك اعتباري را هم كه به مدد دلارهاي نفتي به دست آمده است، به باد خواهد داد؛ اعتباري كه از هماكنون با افشاگريهايي كه گاهي از سوي علماي اهل سنت جامع الازهر مصر و گاهي ازسوي علماي حوزه علميه قم درباره وهابيت صورت ميگيرد، از دست رفته مينمايد. از طرف ديگر روند تقسيم قدرت در عربستان سعودي كه ظرف نيم قرن گذشته مبتني بر ميراث ملك عبدالعزيز و توصيه او مبني بر انتقال قدرت از برادر به برادر ديگر – يعني پسران عبدالعزيز – بوده است، با پير شدن فرزندان عبدالعزيز و تكثير نوادگان و نسل سوم سعودي، با برخي از چالشها روبه روست. شاهان پيري كه دير به قدرت ميرسند و زود هم ميميرند، قدرت را درون اين خاندان كه از دو گروه عمده سديريها و نجديها تشكيل شدهاند، جا به جا ميكنند. با از دست رفتن مقرن بن عبدالعزيز به فرض اين كه آخرين پسر ملك عبدالعزيز ـ كه هماكنون بيش از 71 سال دارد- به سلطنت برسد، چه بر سر حكومت خواهد آمد؟ آيا آل سعود كه هميشه و از آغاز حكومت عبدالعزيز، با يكديگر جنگ داشتهاند، با هم توافق ميكنند يا ضعيفتر غذاي قويتر خواهد شد؟
از طرفي، روشن است كه دير يا زود تمرد شاهان و شاهزادگاني كه نشانههاي اشرافيت جاهلي را كه پيامبر (ص) با آن جنگيده بود، هميشه با خود دارند، علماي وهابي را به ستوه خواهد آورد. چرا كه دير يا زود آنها نيز به دليل تمكين و توافق با آل سعود، در مقابل نسل جواني قرار خواهند گرفت كه براي مشروعيت دادن به حكومت وهابي بر خود، به دنبال پاسخ علت اين تمكين ميگردند؟ و آن زمان لبه تيز انتقادها نخست متوجه جريان وهابيت و سپس آل سعود ميشود، اگرچه همين حالا هم نظام عربستان با دهها گروه مخالف در داخل كشور روبروست.
بدون شك سياستمداران آل سعود متوجه همه اين مسايل هستند. آنها نميتوانند نسبت به عكسالعمل كشورهاي اسلامي در مقابل خودشان بيتفاوت باشند؛ همان طور كه از جامعه معترض و پر از ترديد درون عربستان هم نميتوانند غافل باشند.
حدود يك قرن پيش، زماني كه سلطان عبدالعزيز گروه «اخوان التوحید» را ـ كه با آموزههاي فرقه وهابيت رشد كرده بودند ـ در حجاز مقابل خودش ديد، با همين ترديدها و اعتراضها روبرو شده بود.
كاري كه عبدالعزيز انجام داد، هوشمندانه بود، او اخوان معترض و عصباني را به سوي شمال و شمال شرق راهي كرد تا با غارت و كشتار مردمي كه تصور ميكردند بيش از عبدالعزيز – دوستدار انگليسيها – لايق اين خشم هستند، تب وهابيگريشان را فرو بنشانند. آنها نخست به سراغ شيعيان، دشمنان اوليه وهابيت رفتند و مردم بسياري را از دم شمشير گذراندند و بعد به سراغ همه كساني رفتند كه مانند آنها فكر نميكردند، فرق نميكرد سني باشند يا شيعه، آنها همگي كافر بودند.
آيا اكنون نيز پسران عبدالعزيز براي نجات خودشان وهابيت را به سوي خارج از عربستان هدايت ميكنند؟
وهابيت عبدالعزيز با ادعاي جنگ مذهبي مكه و مدينه را كه توسط اهل سنت اداره ميشد، به دست آورد آيا پسران او هم براي حفظ يا حتي گسترش مرزهاي عربستان، مجبورند سياستي مشابه را در پيش بگيرند؟
مجموعهای كه پيش رو داريد، پاسخي روشن بر همه اين سوالهاست. بدون ترديد، شناخت وهابيت بدون گذر از تاريخچه و حوادثي كه به خصوص درزمان عبدالعزيز بن عبدالرحمان ملقب به ابن سعود براي وهابيت و عربستان افتاده است، ممكن نيست. پيشينهاي كه به اعتبار اسناد و مداركي كه توسط تاريخنگاران و به استناد خاطرات و گفتههاي فرزندان عبدالعزيز، خاطرات نمايندگان بريتانيا در عربستان همانند بولارد، فيلبي، سرپرسي كاكس، گرترود بل، مستر لارنس ملقب به لورنس عربستان و نيز نامههاي بايگاني اين كشور نشان ميدهد كه فرزند سعود از فرقهاي كه انگلستان براي جلوگيري از قدرت عثماني در منطقه ساخت، چگونه سلطنت ديگري به وجود آورد.
اميد كه نوشتههاي اين مجموعه و كاوش درباره وهابيت و رشد آن در عربستان، تصويري واقعي از عقبه گروههايي همچون القاعده، داعش، النصره، طالبان، بوكوحرام و ديگر فرقههاي منشعب از وهابيت ـ كه مردم بيگناه را ميكشند ـ به دست دهد. تصويري از واقعيت موجود در پس پرده وهابيت مبتني بر اين كه جنگي به نام جنگ شيعه و سني وجود ندارد و اعمال خشونت باري كه به نام مسلمانان انجام ميشود، تنها بازيهاي سياست و سياستمداراني است كه بر جهان حكومت دارند.
پاورقي كيهان - ۰۴ / ۲ / ۱۳۹۴