سید ابراهیم رفاعی هم مينویسد: «وهابیان هنگام فتح طایف صدها تن از مسلمانان را کشتند. در میان کشته شدگان جمعی از علما نیز وجود داشتند از جمله سید عبدالله زواوی مفتی شافعی مکه و شیخ عبدالله ابوالخیر، قاضی مکه و شیخ سلیمان مراد، قاضی طائف و سید یوسف زواوی و شیخ حسن شیبی و شیخ جعفر شیبی.»۳۸ وهابیها کتابها را که در میان آنها تعدادی مصحف شریف و نسخههایی از صحیح بخاری و مسلم و کتابهای دیگری در باب حدیث و فقه بود، به میان کوچه و بازار ریختند و پایمال کردند. این واقعه در سال 1217 اتفاق افتاد ۳۹ و آنها ميخواستند به مکه بروند اما چون ایام حج بود و همه حجاج به جنگ با آنها برميخاستند، مدتی تامل کردند تا حج به پایان برسد و بعد از آن که حجاج به شهرهای خود بازگشتند روی به سمت مکه نهادند.۴۰ چندی بعد نامه عبدالعزیز به مکه رسید. با این که همه علمای مکه و مفتیان مذاهب اربعه وقتی نامه عبدالعزیز برایشان قرائت شد، مانند پیشینیان خود، حكم به کفر آنها داده و فتوای جهاد را صادر کردند، اما «شریف غالب» حاضر نشد با عبدالعزیز بجنگد و با وجود مردم وحشت زده که بسیاری از آنها پس از فتوای جهاد لباس رزم پوشیده بودند، از مکه به سمت بندر جده گریخت و برادرش عبدالمعین را در مکه قرار داد.
«عبدالمعین» نیز طی نامهاي به «عبدالعزیز» برای مردم امان خواست و شهر را تسلیم او کرد و عبدالعزيز برای نخستین بار بر مکه دست یافت. اولین کار وهابیها در مکه خراب کردن قبرها و گنبدهایی بود که مردم برای امامان، و اصحاب پیامبر بنا کرده بودند. آنها همچنین گنبد مکانی را که پیامبر در آن جا متولد شده بود، و گنبد جایی که مردم محل تولد ابوبکر و علی ميدانستند، گنبد حضرت خدیجه (ص)، قبه روی چاه زمزم و قبههای اطراف خانه کعبه و تمام بناهایی را که بلندتر از کعبه بود، خراب کردند.۴۱
یکی از گورستانهایی که وهابیها ویران کردند، گورستان «معلی» یا «معلاه» قدیميترین گورستان مکه بود. علاوه بر این، آنها تمام مواضعی را که در آنها آثاری از بندگان صالح خدا بود، ویران کردند، وهابیها هنگام خراب کردن قبرها و گنبدها، رجز ميخواندند و طبل مينواختند و آواز ميخواندند، و در ناسزا گفتن به ساختمانهای قبور مبالغه ميکردند. بعد از سه روز همه آن آثار را محو نمودند.۴۲
این آثار تاریخی که نه تنها بخشی از تاریخ اسلام بود، با این استدلال که زیارتکنندگان آنها به جای توجه به خدا به مردگان توجه ميکنند و از ایشان حاجت ميخواهند و برای قبور نذر و ذبح و به آنها استغاثه ميکنند، از میان رفت.
زینی دحلان گفته است که وهابیان چهارده روز در مکه ماندند و در این مدت، مردم را توبه ميدادند و به گمان خود، اسلام مردم را تجدید ميکردند و از کارهایی که به اعتقاد ایشان، شرک بود از قبیل توسل و زیارت قبور، منع ميکردند۴۳
پس از فتح مکه عبدالعزیز امارت مکه را به عبدالمعین سپرد و خود برای دستگیری شریف غالب به سمت جده رفت و آن جا را محاصره کرد اما چون حصارهای جده بسیار مستحکم بود، نتوانست به آن دست یابد و به ناچار به نجد بازگشت.
بعد از رفتن امیر سعود، مکه باید طبق قوانین وهابی اداره ميشد، به دستور امیر وهابی پیروان مذهب اربعه به استثنای نماز عشاء دیگر حق نداشتند تا در يک زمان با هم در مسجد الحرام نماز جماعت را به پا کنند؛ بلکه صبح پیروان مذهب شافعی، ظهر به مالکی و عصر و مغرب هر یک به حنفی و حنبلی اختصاص یافت و نماز جمعه را مفتی مکه باید به پا ميداشت.۴۴
همچنین دستور داده شد که کتاب کشف الشبهات تالیف محمدبن عبدالوهاب در مسجد الحرام تدریس شود و خواص و عوام ميباید که در حلقه درس حضور ميیافتند.
وهابیها همین کار را در مدینه انجام دادند و وقتی آن شهر را در سال 1220 تصرف کردند، همه اشیای گرانبهایی را که در حرم پیغمبر وجود داشت، غارت و بناهای روی قبور و قبهها را ویران کردند.
یکی از مسایلی که باعث شد، آنها به راحتی مدینه را تصرف کنند، بیعت شریف غالب با امیر وهابی بود. شریف غالب که پس از رفتن سعود از مکه، دوباره به امارت خودش بازگشته و به راحتی و بدون مزاحمت و ممانعت برادرش شهر را دوباره تصرف کرده بود، برای این که قدرتش را حفظ کند و حاکم مکه بماند، به مذهب وهابی اقرار کرد و ترجیح داد که طبق تمایلات آنها رفتار کند او حتی برای این که نشان دهد که چقدر در کارش خلوص نیت دارد، دستور داد مکانهایی را که وهابیها از خراب کردن آنها صرفنظر کرده بودند، ویران کنند.
در تاریخ جبرتی، درباره وقایع سال 1220 ميخوانیم که وهابیان در مدتی نزدیک به یک سال و نیم مدینه را در محاصره داشتند و جلوی ورود آذوقه را به شهر گرفته بودند. سرانجام مردم ناگزیر از تسليم شدند و وهابیها شهر را به تصرف درآوردند. استعمال تنباکو و توتون را منع کردند و گنبدهای روی قبور را به جز گنبد روی قبر پیغمبر (ص) ویران ساختند۴۵.
به نوشته صلاحالدین مختار اهل مدینه بعد از این که دریافتند، شریف غالب قصد بیعت با سعود را دارد، به سعود پیشنهاد کردند تا بیعت اهل مدینه را مبنی بر پذیرفتن دین خدا و رسول و فرمانبری از سعود قبول کند. او نیز این پیشنهاد را پذیرفت و اهل مدینه به ویران کردن قبهها و بناهای قبور اقدام کردند.
یکی از مسایل قابل توجه در این بیعتها، اقرار بر پذیرفتن دین خدا و رسول او و فرمانبری از سعود بود. وهابیان در حالی که خود از سوی علمای اربعه مورد تکفیر بودند، فرمانبری از خودشان را دلیل ایمان ميدانستند، با این که مسئله بر زبان راندن تشهد برای اسلام آوردن، از زمان پیامبر برای مسلمان شدن، متداول بود، آنها هر کسی را که مانند خودشان فکر نميکردند، مشرک ميخواندند و بنابراین در آن زمان اهل مکه، مدینه، طائف، جده و هر نقطه از عربستان و سپس دنیای اسلام که وهابی نبودند، خارج از اسلام شمرده ميشد و باید با سعود بیعت ميکرد تا مسلمان شود.
پیوند با مرشد
تا زمان ورود محمدبن عبدالوهاب، خاندان سعود مانند بسیاری دیگر از شهرنشینان و کشاورزان نجد، از راه تجارت خرما و شاید کمی پرورش اسب، زندگی راحتی را ميگذرانیدند و زمانی که احساس قدرت ميکردند، همراه با قبایل هم پیمان بیاباننشین دست به شبیخون ميزدند. در حالی که در روزگار ضعف به گوشهاي پناه ميبردند.
رابرت لیسی مينویسد:
«احتمال کمی ميرود که بدون پیوند آنان با مرشدشان هرگز جهان چیزی درباره این خاندان ميشنید.45»
زماني كه محمد پسر سعود با محمدبن عبدالوهاب پیوند فامیلی برقرار کرد از آن پس اخلاف سعود به نام آل سعود شناخته شدند؛ چرا که در زمان پسر سعود بود که این خاندان اسم و رسمی به دست آوردند.
البته، بعدها دو خانواده دیگر از خاندان سعود منشعب شدند. آنها آل ثنيان و آل ابن جلووی بودند که هر یک از آنها پیرو نام کوچک یک شاهزاده برجسته سعودی به نام ثنيان و ابن جلووی بودند و ترجیح دادند که به نام اجدادشان شناخته شوند. در سالهای بعد نیز پسران ملک فیصل به نام آل فیصل و پسران شاهزاده فهد نیز به نام آل فهد خوانده شدند.46
لشکرکشیهای محمدبن سعود به کمک پسرعبدالوهاب سرزمینهای بسیاری را به تصرف آنها درآورد و احکام سعود در سرزمینی از نجد در فاصله میان دریای سرخ تا خلیج فارس و یمن تا صحرای سوریه اجرا ميشد اما این قدرت تنها چند دهه دوام داشت و پس از آن که سعودیها برای زایرینی که به سمت اماکن مقدسه ميرفتند، ايجاد مزاحمت كردند و نيز به دليل کشتار شیعیان در عراق و نادیده گرفتن دستورات خلیفه عثمانی که اماکن مقدسه زیر پرچم قدرت وی بود، مورد خشم خلیفه عثماني قرار گرفتند.
پاورقي كيهان - ۲۷/ ۲ / ۱۳۹۴