فصل ششم
نام سروان ويليام شكسپير در وهله اول انسان را به ياد نمايشنامه نويس معروف ويليام شكسپير مياندازد. اما اين دو نفر معرف دو شخصيت كاملا متفاوت بودند. سروان شكسپير كه يكي از خويشاوندان دور نويسنده معروف بود، يكي از ماموران بنام غرب در شبه جزيره عربستان محسوب ميشود كه درسال 1910 نماينده سياسي بريتانيا دركويت بود. در اين زمان انگليسيها توجه بيشتري به عبدالعزيز نشان ميدادند و نامههايش مانند سال 1903كه هنوز او را جدي نميگرفتند، بايگاني نميشد.
شكسپير اولين كسي بود كه حاكم رياض را به خوردن شام به سبك اروپايي و با كارد و چنگال و قاشق دعوت كرد. اولين عكس را هم او از ميهمانش گرفت كه بلافاصله با انتقاد ابن عبدالوهاب و سپس ساير علماي وهابي رياض روبهرو شد. آنها اين كار را تصويرسازي از انسان و نوعي بتپرستي ميدانستند. اما يكي ديگر از علماي ديني توانست ثابت كند كه عكاسي درست مانند آينه كه انعكاسي را حفظ ميكند، عمل ميكند و از آن جا كه پيامبر استفاده از آينه را ممنوع نكرده است، پس عكاسي نيز ممنوع نيست. اين نظر توسط وهابيهاي رياض مورد تأیيد قرار گرفت و در مقابل امير رياض، اولين فتواهاي علماي وهابي تعديل شد.
نمونه اين اصلاحات بعدتر در استفاده از تلفن، اتومبيل و راديو كه وسايل ارتباطي و مركب شيطان ناميده ميشد، توسط خاندان عبدالعزيز در عقايد علماي وهابي صورت گرفت.
عبدالعزيز به دليل قدرتي كه علماي وهابي به حاكميت او ميبخشيدند، آنها را همچون پدرانش در جايگاه ويژهاي قرار داده بود اما در برخورد با مظاهر زندگي كه از طريق انگليسيها به او ارزاني ميشد، ناچار بود آنها را به طريقي متقاعد كند كه از عقايدشان دست بردارند.
ديدار سروان شكسپير و عبدالعزيز در واقع ارزيابي نهايي لندن را از حاكم رياض به دنبال داشت. شكسپير براي مافوقش پرسي كاكس نماينده مقيم در خليج فارس نوشت: «عبدالعزيز مردي رو راست و با افكاري باز بود كه ميشد احتمالا به او بيش از بسياري ديگر از اعراب اعتماد كرد.»۵۸
پس از آن شام شاهانه به سبك دربار شاه ادوارد بود كه عبدالعزيز نماينده بريتانيا را دعوت كرد تا در خانهاش از او پذيرايي كند. دعوتي كه در بهار سال بعد عملي شد و عبدالعزيز در اطاق مخصوص خودش به شكسپير - در كنار گرامافوني كه هميشه از صداي آن لذت ميبرد - صادقانه گفت كه از تركها متنفر است و خوب است كه ميهمان انگليسياش بداند كه او خود را خراجگزار سلطان عثماني نميداند.
عبدالعزيز گفت كه به عنوان يك وهابي هرگز نميتواند ادعاي خلافت سلطاني عثماني را بر مسلمانان بپذيرد. براي شكسپير مسلم بود كه ميزبانش قصد دارد حمايت بريتانيا را در حمايت از حمله او به تركها به دست آورد. اما در آن زمان دولت بريتانيا رابطه خوبي با تركها داشت و سروان گفت، از هر چه كه دسيسهاي عليه تركها محسوب شود، اجتناب ميكند و «يك بار هم گفتم كه براي بحث سياسي نيامدهام بلكه ميخواهم از گردش در بيابان لذت ببرم.»۵۹
گفته شكسپير براي حاكم وهابي تلخ بود، اگر بريتانيا مايل به كمك كردن به وي نبود، در اين صورت نقشههايش به ناچار با شكست روبه رو ميشد؛ مگر اين كه اتفاقات تازهاي براي تركها ميافتاد. دو ماه بعد ايتاليا به تريپولي۶۰ حمله كرد، سال بعد يونان براي تسخير بخش اعظم مقدونيه و كرت به تركيه يورش برد. پيش از اين هم بلغارستان از دست امپراطوري عثماني خارج شده بود. تركها در حال خروج نيروهايشان از لشكرهاي خاورميانه براي حفظ بقيه مستعمرات بودند. فرصتي كه بايد به دست ميداد، براي عبدالعزيز پيش آمده بود، او سال 1913 به سروان شكسپير اطلاع داد كه زمان آن رسيده است كه نجد براي هميشه از شر تركها خلاص شود. پيش از اين كه شكسپير گزارش خود را در اين باره به بريتانيا بفرستد، نيروهاي سعودي به احساء ۶۱ حمله كردند و تمام 450 كيلومتر منطقه ساحلي خليج فارس را تصرف كردند.
حالا سرزمين نخل و دريا از آن ابن سعود بود. آل سعود در اولين دوره از حكومت خود نيز اين سرزمين را تصرف كرده بود و امير وهابي در سال 1865 از دو ناحيه عفوف و احساء كه درختان نخل بسيار و خرمايي مطلوب داشت، بيش از نيمي از ثروتش را به دست ميآورد. سال 1871 تركها با تصرف احساء ضربه سختي به آل سعود زدند اما در سال 1913 عبدالعزيز وارد احساء شد و مورد استقبال تجار و مردمي كه كالاهايشان توسط باديهنشينان عجمان در راه غارت ميشد، قرار گرفت. تركها كه از ساليان دور دريافته بودند قدرتشان را نميتوانند از محدوده قلعهها فراتر ببرند، در اصل تسلطي بر شهر نداشتند و در پشت ديوارهاي قلعه به انتظار حمله عبدالعزيز ماندند اما عبدالعزيز به آنها امان داده و قول داد كه اگر تسليم شوند، آنها را راهي كشورشان خواهد كرد. به اين ترتيب تا ظهر همه نيروهاي ترك سلاحهايشان را بر زمين گذاشتند و تسليم شدند. عبدالعزيز سلاحهاي آنها را كه در ميانشان توپ جنگي نيز بود، به دست آورد و تركها را سوار بر كشتي كرد و به بحرين فرستاد. به اين ترتيب عبدالعزيز پيامش را يك بار ديگر براي دولت انگلستان ارسال كرد، آنها بايد او را جدي بگيرند!
اما اين پيام نيز كارساز نشد؛ چرا كه درست در همان زمان مقامات دو كشور تركيه و انگلستان در حال معاهده قراردادي بودند كه طي آن بريتانيا سرزمين نجد را نجد عثمانيها ميخواند. آنها حكومت عبدالعزيز را ناديده گرفتند انگار كه اصلا خاندان سعود وجود نداشته است. تا آن جا كه به سروان شكسپير و پرسي كاكس مربوط بود، اين مسئله همه سرمايه گذاريهاي چند ساله بر روي آل سعود را بيارزش ميكرد اما كاكس و مقامات انگليسي مستقر در خليج فارس ميبايد كه بيشتر نگران هندوستان و تامين امنيت بريتانيا در اين كشور ميبودند تا حكومت عبدالعزيز. به نظر آنها عبدالعزيز چهره مهمي بود كه ميتوانست در ثبات يا بر هم زدن وضع موجود در خليج فارس و منطقه نقش داشته باشد اما نظر ماموران هند در آن شرايط مهم نبود. براي وزارت امور خارجه در لندن، عربستان در مقايسه با تركيه كه به دليل تنگه داردانل تنها راه آبي ميان روسها و كشورهاي متفق انگلستان و فرانسه به حساب ميآمد، متفق مهمتري به حساب نميآمد. بنابراين انگلستان بار ديگر نامههاي عبدالعزيز را بدون جواب گذاشت و به درخواستهاي او براي درخواست مذاكره رسمي ترتيب اثري نداد.
در بهار سال 1914 عبدالعزيز به ناچار با نمايندگان تركيه ديدار كرد. آنها هنوز در مدينه و مكه صاحب ارتشي نيرومند بودند. عبدالعزيز به حكم سياست دريافته بود كه بهتر است با پذيرفتن عنوان سنتي والي و فرمانده نجد، سروري تركيه را فعلا قبول كند. با اين حال در عمل عبدالعزيز ارباب خودش بود. تنها موردي كه دست و پاي عبدالعزيز را ميبست، بند 9 قرارداد او با تركها بود كه وي را متعهد ميكرد كه با خارجيان قراردادي امضا نكند، البته انگليسيها هم به خاطر تركيه چندان تمايلي به بستن قرارداد با عبدالعزيز نداشتند. با وجود اين روابط ميان عبدالعزيز و دوستان انگليسياش همچنان حفظ شده بود و پرسي كاكس و شكسپير با عبدالعزيز گاه به گاه ديدارهايي داشتند. حتي در سپتامبر 1914 شكسپير در بازگشت به كشورش سفري به مركز عربستان و رياض داشت و با سواران عبدالعزيز همراهي كرد.
زماني كه شكسپير به كشورش بازگشت، ماموريت او در خاورميانه تقريبا تمام و او داوطلب خدمت در اروپا شد. در همين زمان جنگ جهاني اول آغاز و تركيه با آلمان هم پيمان شد و وزارت امور خارجه دريافت كه نياز به متحدي در عربستان سعودي و در كنار كويت دارد تا از منافعاش در خليج فارس دفاع كند.
بلافاصله جستجو براي پيدا كردن دوست انگليسي عبدالعزيز، يعني سروان شكسپير آغاز شد. او آماده عزيمت به استحكامات شمال فرانسه بود. چند روز بعد سروان شكسپير حامل نامههايي مهر و موم شده از دولت بريتانيا براي عبدالعزيز بود اما امير رياض كه چندين بار بيمهري انگليسيها را ديده بود، تنها در صورت يك معاهده تضميني سفت و محكم حاضر به همكاري با دولت بريتانيا ميشد.
عبدالعزيز به طور آشكاري از اين درخواست كه با پرقدرتترين و سرسختترين قدرت حاكم يعني تركها به طور مستقيم وارد جنگ شود، اجتناب ميكرد، به خصوص اين كه هنوز پس از گذشت يك دهه از مرگ ابنرشيد، نيروهاي قبيله شمر طرفدار رشيد با كمك تركها به نيروهاي عبدالعزيز حمله ميكردند.
پاورقي كيهان - ۰۸ / ۰۳ / ۱۳۹۴