در اين زمان گرايش اسلامي نزديك به انديشه وهابيت در هند پررنگ شد و اساتيد و علماي ديوبند همانند وهابيان به بعضي از رفتار و اعمال مردم با نگاه بدعتآميز و شركآلود نگاه ميكردند. آنها به لحاظ تفكر، به وهابيان نزديك شده بودند. در حال حاضر هر سال از مدارس ديوبند صدها نفر فارغالتحصيل ميشوند، به گونهاي كه ديوبند به عنوان مسلك اصلي علماي شبهقاره شناخته ميشود. يكي از سازمانهايي كه موسسان آن پرورش يافته مدارس ديوبند هستند، «سازمان تبليغي جماعت هندوستان» است.
ديوبنديه با وهابيت اشتراك زيادي به خصوص در مورد توسل و شفاعت دارد اما تمايل ديوبنديه به تصوف مايه افتراق اين دو فرقه است و حتي علماي وهابي در رد اين وجه از ديوبنديه كتابهايي را نوشتهاند. با اين حال بايد دانست كه دولت عربستان به گرايشهاي هم فكر يا نزديك به خود كمكهاي معنوي و مادي زيادي ميكند و ديوبنديه نيز از اين كمك برخوردار است.
***
سلفيه در آفريقا
درباره سلفيهای آفريقا نيز گفته ميشود كه نخستين جرقههاي تفكر سلفي ابن تيميهاي را در مصر ميتوان در سخنان سيد محمد رشيد رضا جستجو كرد. رشيد رضا شاگرد محمد عبده بود و در ابتدا روش اصلاحي محمد عبده را پذيرفت اما در دوران اقامت رشيد رضا در مصر، دو تن از نوادگان محمدبن عبدالوهاب به نامهاي عبدالرحمان بن حسن و عبداللطيف بن حسن، شروع به انتشار عقايد وي كردند. تحت تاثير همين تبليغات بود كه رشيد رضا با افكار ابن تيميه و محمدبن عبدالوهاب آشنا شد و عقايد آنها را پذيرفت.
او پس از پذيرفتن تفكرات سلفيه، از مبلغان وهابيت مصر شد و آثاري از محمدبن عبدالوهاب را به چاپ رساند. رشيد رضا ميگفت كه به خاطر خدا ربع قرن از وهابيت دفاع ميكند و عبدالعزيز پادشاه عربستان را خليفه عادل ميداند.
از مهمترين كارهاي رشيد رضا تاسيس مجله «المنار» در مصر بود. براي مدت 35 سال مداوم او عقايد رايج مسلمانان مصر را نقد ميكرد.
سال 1928 در اسكندريه مصر اتفاق ديگري افتاد و گروه اخوانالمسلمين با پيروي معتدل از تفكرات سلفيه، توسط شخصي به نام حسن البناء تاسيس شد. در واقع واكنش حسن البناء در قبال بحران جهان اسلام كه به علت الغاي خلافت پيش آمده بود، طرفداري از انديشه بازگشت به بنيادهاي اسلام يعني دعوت به سلفيه بود.
جنبش حسن البناء را بيش از ديگران، تجسم تجديد و احياي تفكر سلف سني قرن بيستم ميدانند. اين جنبش موفق شد آن چنان حمايت تودهاي را سازماندهي كند كه هيچ جنبش اسلامي ديگري در قرن اخير قادر به انجام آن نبود. حسن البناء براي ترويج ايدئولوژي اخوان علاوه بر قرآن و شش كتاب حديث (صحاح سته) به افكار پيشگامان سلفيگري از جمله احمدبن حنبل، ابن حزم، ابن تيميه نووي و ديگران تاسي ميجست.
كمي بعد از دل تفكرات اعتدالي اخوانالمسلمين، دو گرايش هجرت و جهاد سيد قطب بيرون آمد. ۱۴۶
***
تكفيريها معضل بزرگ جهان اسلام
بدون شك يكي از بزرگترين معضلات جهان اسلام وجود سلفيهاي تكفيري است.
در حالي كه جريانهاي مختلفي از غربستيزي در كشورهاي اسلامي رواج دارد، مردم اندكي از اين جريانها آگاهند اما در مقابل جريانهاي واپسگرا و سلفي تكفيري را همگان ميشناسند يا دستكم نام آنها را به خاطر بيرحمي به خاطر سپردهاند.
تاكنون رسانهها كمتر تلاشي كردهاند تا اين جريانها را ازهم بازشناسند و به همين دليل است كه مردم اغلب اين دو جريان را يكي ميدانند هر دو را به يك گونه طرد ميكنند و در مقابل، حضور نظاميان غرب در كشورهاي اسلامي را به بهانه مبارزه با تروريست و افراطگرايي ميپذيرند.
درچند سال گذشته روش و عمل نوسلفيها به گونهاي بوده است كه برخي براي آنها نقشي فراتر از دشمنان لائيك اسلام قائل هستند.
از اين رو شناخت گونههاي سلفي، اعم از سلفي و نوسلفيها از يكديگر ضروري است.
***
در نگاه كلي۱۴۷ سلفيهاي نخستين، معتقد به مباني، اصول و سنتهاي ديني و خودشان را تابع سلف صالح ميدانند. آنها خواستار احياي شريعت ديني هستند و به همين دليل غربزدگي را نفي ميكنند.
خارج از اين جريان، نوسلفيها قرار دارند كه قشري، ظاهراگرا و دين را ابزاري براي دستيابي به قدرت ميدانند.دسته اول در اعتراض به آنچه بعد از دوره «سلف صالح» روي داده و باعث كنار گذاشته شدن دين از متن حكومت و جامعه شده است، بر بازگشت به آن دوره تاكيد دارند. آنها به ميزاني كه به اصول و سنتهاي ديني دلبستگي دارند، مقتضيات زمان را نيز ميشناسند. طيفهايي از اخوانالمسلمين از اين دسته به حساب ميآيند.
اما دسته ديگر از به اصطلاح سلفيها – نوسلفيها - محور و مبناي حركتشان بر قدرت است و براي رسيدن به اين خواسته مهم، اصول اخلاقي و انساني اسلام را ناديده ميگيرند و در قالب موارد به خشونت و بي رحمي متوسل ميشوند. طالبان و القاعده نمونههاي بارزاين دسته به حساب ميآيند. نگرش آنها به دين بر اساس اصالت قدرت است و از اين رو كاري به جنس مانع سر راهشان ندارند و هر گروه مخالف چه شيعه و چه سني مانع تلقي ميشوند. بنابراين، سلفيهاي اوليه را بايد داراي تفكري مذهبي دانست اما نوسلفيها با وجود ظاهر مذهبي ربطي به مذهب ندارند و براي هر ايدهاي بر اساس به دست گرفتن قدرت عمل ميكنند. اصول اوليهاي كه سلفيگري نوع دوم بر آن بنا شده، بر اساس سخنان محمدبن عبدالوهاب و بر مبناي جنگ و كشتار مخالفان است. ملاعمر، رهبر طالبان و خيرت شاطردر مصر از چهرههاي شناخته شده نوسلفيها هستند.
مهمترين گروه نوسلفيها را سلفيهاي تكفيري ذكر ميكنند كه بر گرايشي گفته ميشود كه مخالفان خود را كافر ميشمارند.
به اين معني كه اگر كسي ايمان به خدا داشته باشد و مرتكب كبائر شود، از دين خارج شده و كافر شمرده ميشود. اما مسئله مهم اين است كه آنها گناه كبيره را بر اساس اصول خود تعريف ميكنند. در جهان اسلام تنها گروهي كه چنين عقيدهاي داشتند، خوارج بودند. خوارج نيز ايمان را بسته به عمل ميدانستند و فرد مرتكب گناه كبيره را از دين خارج و واجبالقتل ميشمردند. به همين علت در برابر مسلمانان قد برافراشتند و آنان را به بهانههاي واهي كشتند. حتي حضرت علي (عليهالسلام) را نيز به اين بهانه شهيد كردند كه به باور آنها، به علت آن كه حكميت را – كه خود آنها به او تحميل كرده بودند – پذيرفت، مرتكب كبيره شده بود.
سلفيهاي تكفيري نيز چنين ديدگاهي دارند. چنين ديدگاهي موجب شده است كه مسلمانان را به علت انجام امور مذهبي خود، در رديف مشركان قرار دهند و در نتيجه آنان را «مهدور الدم» بشمارند. اين گروه – مانند خوارج – مسلمانان را از آن جهت كه همانند آنها نميانديشند و به باور آنها مشرك هستند، كافر ميدانند.
مهمترين نوع سلفيگري تكفيري - تكفير مسلمانان - وهابيت است. همه جنگهاي وهابيان با مسلمانان بوده است. «بر هر شهري كه با قهر و غلبه دست مييافتند، خون مردم را مباح ميدانستند. اگر ميتوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار ميدادند و در غير اين صورت به غنايمي كه به دست آورده بودند، اكتفا ميكردند.» ۱۴۸
صلاحالدين مختار كه از نويسندگان وهابي است مينويسد: «در سال 1216 قمري «امير سعود» با قشون بسيار متشكل از مردم نجد و عشاير جنوب حجاز و تهامه و ديگر نقاط، به قصد عراق حركت كرد. وي در ماه ذيالقعده به شهر كربلا رسيد و آنجا را محاصره كرد. سپاهش برج و باروي شهر را خراب كرده، به زور وارد شهر شدند و بيشتر مردم را كه در كوچه و بازار و خانهها بودند به قتل رساندند. سپس نزديك ظهر با اموال و غنايم فراوان از شهر خارج شدند.»۱۴۹
وهابيان نه تنها به جرم اعتقاد شيعيان به زيارت، بسياري از زائران را در كنار مرقد امام حسين (عليهالسلام) در كربلا سربريدند؛ بلكه در شهرهاي نجد و حجاز و سوريه كه مردم از اهل سنت بودند نيز به جنايات فجيعي دست زدند. وهابيت تكفيري فقط مربوط به گذشته نيست، امروز نيز شيعه و اهل سنت در نگاه وهابيان معاصر كافر شمرده ميشوند.
وهابيت تكفيري در توجيه وضع عراق در زمان اشغال آمريكا آن را در تسلط چهار گروه ميدانست: اول صليبيون، كه منظور آنها، اشغالگران آمريكايي و غربي بود؛ دوم رافضيون، كه مراد شيعيان عراق هستند؛ سوم صفويون يا همان شيعيان ايراني كه به گمان آنان بر عراق تسلط دارند؛ چهارم مرتدين، يعني اهل سنت عراق هستند كه با دولت شيعه همكاري ميكنند. ۱۵۰بر همين پايه نيز، به جهاد با اين چهار گروه فتوا داده و كشتن و كشته شدن در اين راه را موجب سعادت ميشمارند. آنان هيچ تفاوتي ميان اشغالگران آمريكايي و مسلمانان شيعه و سني اين كشور قائل نيستند و همه را مستحق مرگ ميدانند.۱۵۱ آنان همچنين فتواهايي مبني بر كافر بودن شيعيان و ديگر مسلمانان صادر كردهاند؛ چنان كه «عبدالرحمن ناصر البراك»، يكي از علماي وهابي، شيعه و بيشتر اهل سنت را كه تمايلات صوفي دارند، كافر و مشرك ميداند.۱۵۲
به جز وهابيان، گروههاي تندروي ديگري نيز – مانند گروههاي وابسته به مكتب سلفي «ديوبندي» كه در پاكستان هستند، چنين اعتقادي دارند. «سپاه صحابه»، «لشكر جهنگوي»، «جيش محمد» و «لشكر طيبه» همگي از گروههاي سلفي وابسته به شاخه افراطي ديوبندي هستند كه به طور رسمي، شيعيان را كافر اعلام كرده و هربار جنايتهاي فجيعي انجام ميدهند.
يكي از اهداف اوليه گروههاي تكفيري ايجاد رعب و وحشت در عموم مردم است.
تسليم شدن برخي از شهرهاي عراق به دست نيروهاي داعش، در شرايطي صورت گرفت كه وصف كشتار داعش از مخالفان، پيش از اين گروه به منطقهها رسيده بود.
اين نوع از روانشناسي وحشت را گروه اخوانالتوحيد در زمان عبدالعزيزبن عبدالرحمان در فتح مكه و جده تجربه كرده بودند.
مردم اين دو شهر زماني كه شنيدند، اخوان سرهاي زيادي از مخالفان را بريدهاند، پيش از رسيدن آنها ابزار جنگ را كنار گذاشته بودند.
پاورقي كيهان - ۲۳ / ۰۵ / ۱۳۹۴