خط قرمزهاي نفتي
مسئله نفت در همه سالهاي حكومت پهلوي حساسيت خودش را داشت، هر نوع خبري كه ميتوانست مردم را متوجه نفت و قراردادهاي نفتي كند، مورد توجه ساواك بود از اين رو امكان چاپ مطالبي كه بتواند حقايق را فاش كند، وجود نداشت. به ندرت پيش ميآمد كه خبري افشاگرانه در نشريهاي چاپ شود، حتي اخباري كه به سفارش دربار ممكن بود تهيه شود، قبل از توزيع، توسط ساواكتوقيف ميشد. اسناد ميگويد كه در موارد افشاگرايانهاي هم كه اين اخبار چاپ شده است، به اطلاع شخص شاه، وزارت دربار يا نخستوزير يا يك شخص بانفوذ ديگر به جهت باجگيريهاي سياسي يا ايجاد ذهنيت آزادي مطبوعات براي مردم بوده است.
بهعنوان مثال ساواك تهران در تاريخ 15/2/1339 طي بخشنامه شماره 546/ج/3 به كليه مراكز ساواك در ساير نقاط كشور دستور ميدهد تا از توزيع مجله تهران مصور به دليل چاپ مطالبي راجع به نفت (كنسرسيوم) جلوگيري شود.
در حاشيه اين سند كه با امضاي سپهبد بختيار(۱) اولين رئيس ساواك تنظيم شده، بختيار نوشته است كه آقاي فروغي از طرف نخستوزير (آقاي اقبال) اين مقاله را خلاف مصلحت روز تشخيص داده و موضوع را تلفني به رياست ساواك نيز اطلاع داده است اما در بررسيهاي ساواك مشخص شده كه اين مقاله به اطلاع «احمد مهبد» مشاور عالي دربار تهيه شده است.
ساواك اين مطلب را اينگونه به اطلاع شاه ميرساند:
«مجله تهران مصور در شماره 870 مورخه 16 شهريور 1339 در صفحات چهارم و پنجم مقالهاي تحت عنوان اسرار و اسناد محرمانه نفت جنوب را فاش ميكنيم، داشت. چون انتشار مقاله مزبور مناسب نبود از توزيع آن جلوگيري شد طبق تحقيقاتي كه بهعمل آمده معلوم شد نويسنده مقاله با مشورت و توصيه مهبد آن را تهيه و چاپ نموده است.»
***
مسايل اجتماعي ممنوع
انتشار گزارشهاي اجتماعي و اقتصادي كه به نحوي فساد حاكم بر جامعه را نشان ميداد، نوعي مخالفت با رژيم تلقي ميشد و ساواك همواره درصدد بود كه تعداد اينگونه گزارشها را در جرايد روزانه و هفتگي به حداقل كاهش دهد و در صورتي كه نشريهاي اقدام به اين كار ميكرد، با تذكر، احضار و حتي تهديد مانع از تداوم آن ميشد. بهعنوان مثال يكي از گزارشهاي مجله سپيد و سياه در موضوع قاليبافي دستاويز اقدامات ساواك جهت مقابله با آن قرار گرفت:
«به قرار اطلاع نشريه مزبور در شماره 30 تيرماه 1350 ضمن گراور عكس چند كودك كمتر از 12 سال در حال قاليبافي، مطالبي پيرامون وضع نامطلوب اهالي آران كاشان و صنعت فرش در اين ناحيه نوشته است كه بهطور كلي مغاير مصالح كشور و موجب تبليغات سوء در داخل و خارج از كشور بوده...»
***
چاپ مطالب اجتماعي كه واقعيتهاي تلخ جامعه را منعكس ميكرد به هر دليلي در نشريات ممنوع بود. اين ممنوعيتها شامل آمار و ارقام بيسوادي، وضعيت كارگران، وضعيت تحصيل، كار كودكان، اعتراضات دانشجويي، رواج فساد و هر چيز ديگري كه خلاف شعارهاي مترقيانه شاه را آشكار ميكرد، ميشد. درج اين نوع اخبار از اين جهت مورد توجه ساواك قرار ميگرفت كه ميتوانست باعث تبليغات در منطقه بر عليه ايران شود و ژست تمدن شاه را كه مدام از اين بابت به ديگر كشورهاي غرب آسیا فخر ميفروخت، خراب كند.
در سال 1338 در اسناد ساواك به اين سند برخورد ميكنيم:
«سرمقاله(۲) مجله سپيد و سياه به مديريت دكتر علي بهزادي (شرح پيوست) چون مفيد تشخيص داده نشد، دستور داده شد ادامه چاپ و صحافي آن را متوقف و در صورتي كه ميخواهد مجله را منتشر نمايد سرمقاله خود را تعويض و سپس منتشر نمايد و به همين نحو عمل شد.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
-۱ تيمور بختيار عموزاده ثريا اسفندياري دومين همسر محمدرضا پهلوي، در آغاز چنان خود را فدايي شاه معرفي ميكرد كه در جريان انهدام فرقه پيشهوري نقشي پررنگ به او داده شد و مدارج ترقي را چنان به سرعت پيمود كه محمدرضا، وي را بهعنوان نخستين رئيس ساواك انتخاب كرد.
بختيار مردي قدرتطلب، قسيالقلب، شكاك، هرزه و زن باره بود. بهگونهاي كه در دوره رياست وي در ساواك، آزادي خواهان، تحت وحشيانهترين شكنجهها قرار ميگرفتند. بختيار آنچنان مست قدرت شده بود كه حتي در دفتر كارش با اسلحه كمري يكي از اعضاي فدائيان اسلام را از پاي در آورد.
بختيار دركنار كاخ محمدرضا كاخي بلند مرتبه ساخت و ميهمانيهايي برگزار ميكرد كه نظير آن در كاخ شاه برگزار نميشد. با اين همه محمدرضا با او مدارا ميكرد، تا اينكه جاسوسان محمدرضا به وي خبر دادند كه بختيار در سفر اخير خود در آمريكا با آنها مذاكره كرده و گفته است در صورت حمايت شما من ميتوانم به كشور سر و سرمان بدهم.
بدين سبب شاه بلافاصله او را از مقامش عزل كرد، اما او كه احساس خطر ميكرد به لبنان گريخت. در اين ميان رژيم شاه كه با كشور لبنان معاهده استرداد مجرمين امضا كرده بود، طي نامهاي رسمي، خواستار تحويل بختيار به ايران شد. چرا كه بختيار پس از فرار شروع به فحاشي عليه خاندان پهلوي كرده بود.
با اين همه لبنانيها شرايط فرار او را به عراق مهيا كردند.
تيمور بختيار در عراق با تأسيس يك ايستگاه راديويي، ايرانيان را به قيام عليه شاه دعوت ميكرد و در صدد بود تا يك رشته عمليات تروريستي را در تهران و ديگر شهرهاي ايران به اجرا بگذارد. در حاليكه نفرت مردم از بختيار كمتر از شاه نبود.
حضور جاسوسان ساواك در ميان ياران بختيار باعث شد تا روزي در شكارگاهش به ضرب گلوله يكي از همراهانش به قتل برسد و آرزوي حكومت بر ايران را به گور ببرد.
-۲ اين سرمقاله تحت عنوان «درد بزرگ بيسوادي» براساس انتشار آماري توسط اداره آمار عمومي كشوراز وضع بيسوادي در چند شهرستان تهيه شده بود كه در آن ضمن دفاع از وزارت فرهنگ ـ آموزش و پرورش،ثروتمندان و مالكين بزرگ را عامل آن معرفي كرده بود.
پاورقي كيهان - ۱۵ / ۰۵/ ۱۳۹۵