سفر به دیار عاشقان
سیدمحمد مشکوهًْالممالک
رفتن به مناطق جنگی یا همان کربلای ایران در اسفند ماه که همه دغدغه خرید و گشت و گذار را دارند نصیب هرکسی نمیشود. رفتن به کربلای ایران به معنی بیعت با آرمانهای شهدا است، چرا که هرکسی به این مناطق مشرف نمیشود و تکتک زائران این مناطق پر نور با دعوت شهدا به اینجا میآیند. بنده هم به لطف خدا و مهربانی شهدا سعادت یافتم که آخرین روزهای سال را با قدم گذاشتن به این مناطق پرنور بگذرانم و به همراه گروهی از اصحاب رسانه و به دعوت نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران راهی مناطق عملیاتی جنوب شوم.
با خودم فکر میکردم که جذابیت این مناطق چیست و چرا انسان هر سال دلش هوای رفتن به این مناطق را دارد؟ در همین افکار و چراها بودم که شهدای مدافع حرم در خاطرم تداعی شدند. در اغلب مصاحبههایی که اخیرا با خانواده شهدای مدافع حرم داشتهام این ویژگی مشترک بود که این شهدا به این مناطق زیاد سفر میکردند.
به نظرم کربلای ایران پل ارتباطی شهدای مدافع حرم و شهدای هشت سال دفاع مقدس است، چون جوانان باید از یک تعلق خاطری شروع کرده و خاطرات و زندگی شهدای دفاع مقدس برایشان قابل الگوگیری باشد که در فرصت دفاع از حرم اهل بیت پیشتاز و پیشگام شده و خود را به قافله شهدا برسانند.
شهدای مدافع حرم نیز به طور قطع اهل مراقبت بوده و این آموزهها را در همین اردوها و سفرها به دست آورده بودند. یاد جمله حضرت امام خمینی(ره) در پیام پذیرش قطعنامه در تاریخ 29 تیر 67 میفرمایند: «این ملتها و آیندگان هستند که به راه شهیدان اقتدا خواهند نمود.»
امام راحل این راه را پیشبینی کرده بود و امروز شهدای مدافع حرم تجلی پیام حضرت امام(ره) هستند. شهدای مدافع حرم همین جوانان هم نسل ما هستند که از شهدای هشت سال دفاع مقدس الگو گرفته و همین اردوهای راهیان نور زمینهساز عروجشان شد.
این مسائل در ذهنم مانند قطعات پازل کنار هم مینشینند و حالا بهتر میفهمم که انجام این کارهای فرهنگی، برگزاری اردوهای راهیان نور و آشنایی نسل جوان با شهدای دفاع مقدس چه خروجیهای زیبایی دارد. همانند مکتبی که شاگرد پرورش میدهد شهدا نیز به کمک امام شهدا این مکتب را ساماندهی میکنند و این مکتب شاگردانی از نسل ما به نام شهدای مدافع حرم تربیت میکند که از کربلای عشق خود را به قافله عشق میرسانند.
در دلم آرزویی گذشت که ای کاش من هم شاگرد خوبی برای این مکتب باشم و از این قافله جدا نمانم.
آغاز سفر؛ سهشنبه
18 اسفند
ساعت 11 شب بود که به اهواز رسیدیم. از آنجا که ما این سفر را مهمان نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی بودیم، به محض رسیدن به اهواز ما را به مجتمع اقامتی تفریحی لشکر زرهی 92 خوزستان بردند.
نخستین روز سفر
صبح به فرماندهی لشکر زرهی 92 نیروی زمینی ارتش خوزستان رفتیم. در آن جا گپ و گفتی با برادران نیروی زمینی ارتش داشتیم و در نشستی که با امیرسرتیپ دوم علی ظریفی یگانه فرمانده قرارگاه منطقهای و ارشد ارتش در جنوب غرب کشور بود شرکت کردیم.
امیر ظریفی یگانه فرمانده قرارگاه ارتش در جنوب غرب کشور به دلاورمردیهای مرزداران نیروی زمینی ارتش اشاره میکند و میگوید: جنگ هشت ساله یکی از بزرگترین رویدادهای تاریخ انقلاب اسلامی است؛ که در طول آن دوران ملت بزرگ ایران با همدلی و وحدت و ایثار از خودگذشتگی، درسی فراموشنشدنی به متجاوزین دادند، اگر چه امروز کشورهای اطراف بر اثر تهدیدها در ناامنی به سر میبرند، اما باید عنوان کرد که تلاشها و ایثارگریهای مردم و نیرویهای مسلح در دوران دفاع مقدس ضامن امنیت و اقتدار امروز ایران است. در روزهای آغازین جنگ تنها نیروهای ارتش آموزشهای نظامی لازم را دیده بودند و سپاه پاسداران و نیروهای مردمی چندان شکل نگرفته بودند. لشکر 92 زرهی اهواز در آن دوران اگرچه به لحاظ توان رزمی بهطور کامل آماده نبود و بهواسطه انقلاب و جابجاییهایی که در سطح نیرو شکل گرفته بود در کمترین سطح آمادگی خود قرار داشت، اما توانست با همین استعداد کم برنامههای ارتش بعثی عراق را برهم بزند و استراتژی دشمن مبنی بر تصرف 5 روزه استان خوزستان را با شکست مواجه کند.
فرمانده قرارگاه ارتش در جنوب غرب کشور میگوید: عملیات آزادسازی حصر سوسنگرد یکی از سرنوشتسازترین عملیاتهای موفقیتآمیز ما در جنگ هشت ساله است.
از آن جا که ساختمان ستاد فرماندهی لشکر زرهی 92 نیروی زمینی ارتش در زمان جنگ چندین بار از سوی هواپیماهای رژیم بعث عراق بمباران شده بود که جای ترکشهای آن زمان هنوز مشخص بود.
شهدا امامزادگان عشقند
پس از آنجا و در بین راه به قتلگاه و یادبود شهدای خمسه سادات کوثر که مرداد 67 توسط نيروهاى بعثی عراق به شهادت رسیدند، رفتیم. با دیدن این بنا به یاد سخن امام راحل افتادم که چقدر زیبا فرمودند «شهدا امام زادگان عشقند.»
از آنجا به سمت منطقه صفر مرزی زاویه کوشک و به سمت طلائیه رهسپار شدیم. کوشک از قدیم یادآور فداکاریهای مردانی بود که در شرایط سخت با امکانات اولیه طی سالهای جنگ تحمیلی جانانه از خاک میهن دفاع کردند و هنوز هم این جهاد و فداکاری ادامه دارد. چرا که این منطقه از آلودهترین مناطق عملیاتی مین، موانع خورشیدی و گلولههای عمل نکرده است. اما مردان بزرگ نیروی زمینی جان خود را در طبق اخلاص قرار داده و نه تنها به پاکسازی و مینروبی مشغول شدهاند بلکه با حضور خود در مرز جنوب غرب کشور امنیت منطقه را برای انجام کلیه فعالیتهای مهندسی شرکت نفت و کشاورزی فراهم کرده، به طوری که دکلهای نفتی شبانهروز مشغولند و روشنایی آنها زینتبخش شبهای تاریک خوزستان عزیز است و حوزه نفتی یادآوران به زودی افتتاح میشود.
غیورمردان نیروی زمینی ارتش با تلاش فراوان خود به پاکسازی منطقه کوشک میپردازند. چرا که این منطقه بارها مورد هجوم دشمن متجاوز قرار گرفته و در حال حاضر گردان 111پیاده، تیپ 192 زرهی شهيد سرلشکر مدنی اهواز، حفظ و حراست از مرزهای این منطقه از کوشک را برعهده دارد. در دیدار از منطقه کوشک و طی صحبت با یکی ازاعضای کمیته خنثیسازی مین خوزستان سعید آزادپرور متوجه شدم که نوع ساختار و شرکت سازنده مینها و گلولههایی که کشور عراق در طول هشت سال دفاع مقدس و جنگ تحمیلی استفاده کرده توسط کشورهای آمریکا، ایتالیا، بلژیک و سایر کشورهای بلوک غرب تغذیه میشده و حتی شرکتهای واگذارکننده مین و گلوله نیروهایی متخصص جهت بهکارگیری این مینها و موانع در اختیار کشور عراق قرار میدادند.
مظلومیت این منطقه
زمینگیرت میکند
از کوشک به سمت یادمان شهدای رمضان رفتیم. پادگانی که حال و هوای جبههها در آن ملموس بود. یادمان شهدای رمضان مربوط به عملیات رمضان است که در سال 61 اتفاق افتاد؛یک عملیات مشترک بین ارتش، سپاه و نيروهاى مردمی که امام خمینی(ره) فرموده بودند با این عملیات صدام را تنبیه کنید و سیلی محکمی به صدام و حامیانش بزنید. این عملیات در یکی از خطرناکترین منطقههای عملیاتی از جهت سوقالجیشی انجام شد و عراق، اشراف کاملی روی این منطقه داشت. اما با اتحاد و همدلی تمامی قوا چنان سیلی محکمی به صدام و حامیانش زد که خود صدام نیز این شکست را باور نداشت. 12 شهيد گمنام در این منطقه هستند که نظامیان رژیم بعث عراق وقتی اجساد پاک این شهیدان را پیدا میکنند با تانک از روی بدن آنها عبور میکنند و استخوانهای آنها را صدپاره میکنند. بعدها که با تفحص، پیکرشان پیدا شد، هنگام تشییع وقتی میبینند که استخوانهای این شهدا خرد شده برایشان یادمانی به نام شهدای رمضان میسازند و همینجا دفنشان میکنند. اینجا تنها منطقهای است که بکر و دست نخورده مانده و حال و هوای جنگ را دارد. این یادمان، مظلومیتی دارد که انسان را متاثر میکند. خصوصا وقتی که غربت 12 شهيدی را میبینی که به دلیل تشنگی به شهادت رسیدند و تانک از روی بدنهای مطهرشان عبور کرده، و وقتی در این فضا روضه حضرت علیاصغر طنینانداز میشود انسان دوست دارد از شدت غربت و ناراحتی جان دهد.
وقتی به خود آمدم دیدم باید آماده حرکت شویم، اما دل کندن از اینجا خیلی سخت است.
پس از وداع با شهدای عملیات رمضان به اهواز و از آنجا به سمت مسجد سلیمان رفتیم و شب را در مهمانسرای پایگاه دوم هوانیروز شهيد آسیایی مسجد سلیمانبودیم
روز دوم سفر؛ پنجشنبه
20 اسفند
صبح را با شرکت در مراسم رونمایی از دستاوردهای پروازی که با حضور فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی امیر احمدرضا پوردستان آغاز کردیم. کارکنان متخصص و شایسته پایگاه دوم زرهی هوانیروز شهيد آسیایی دو فروند بالگرد تاکتیکی (214) و شناسایی (206) را بازسازی و بازیابی کرده و به ناوگان عظیم بالگردهای هوانیروز افزودهاند. این بالگردها به مناسبت آغاز سیو هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و تحقق شعار«ما میتوانیم»، این دو بالگرد پس از هفت سال زمینگیری و با وجود تحریمهای ظالمانه که از سوی نظام سلطه اعمال شده توسط غیور مردان ارتش به ناوگان هوایی پیوست.
جنگ یک گزند بازدارنده است
امیر احمدرضا پوردستان فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی تفسیر زیبایی از جنگ کرد، او گفت: آگاه باشید! جنگ یک گزند بازدارنده است؛ شما چه بخواهید، چه نخواهید، جنگ به سوی شما میآید. همانطور که در سال 59 به سمت ما آمد، در حالی که ما با عراق جنگی نداشتیم. جنگ آمد و ما را درگیر خود کرد، بنابراین باید در دوران صلح آماده و مهیای جنگ باشیم. سلاحهای خود را روغن بزنیم، تانکها و بالگردها را آماده کنیم، موشکها را بهینهسازی کنیم و برای دوران نبرد فکری کنیم.
امیرپوردستان معتقد است: آمادگی نیروهای مسلح دارای برکات فراوانی است که اولین آن ایجاد اعتماد بهنفس است؛ یگانی که در اجرای ماموریت به واسطه تمرین و ممارست و بازسازی صحنه عملیات قدرت خود را ارتقا داده باشد دیگر برایش فرقی نمیکند در چه میدانی بجنگد؛ هر میدانی برای او عرصه پیروزی و قدرت نمایی است. دومین برکت آمادگی نیروهای مسلح، تقدیم امنیت روانی به جامعه است، هنگامی که مردم بدانند از قدرت همین حرکتی که برادران عزیز ما در نیروی هوا و فضای سپاه پاسداران در رزمایش موشکی انجام دادند، دل مردم را شاد و دشمنان را به لرزه انداخت. اینها دل مردم را قرص میکند. سومین برکت این آمادگی ایجاد بازدارندگی است، چون دشمن به واسطه قدرت نیروی مقابل جرأت تهاجم پیدا نخواهد کرد. در این کشور سربازان و ولایتمدارانی وجود دارند که هر دشمنی را از کرده خود پشیمان میکنند.
بازآماد نخستین تانک تی72
از پایگاه دوم زرهی هوانیروز شهيد آسیایی به مرکز تانکسازی شهيد فرخینیای مسجد سلیمان رفتیم و در مراسم بازدید از اورهال، نخستین تانک تی72 در سطح نیروی زمینی با حضور فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی امیر احمدرضا پوردستان دیدن کردیم.
امیر پوردستان در این مراسم گفت: بحمدالله با ابتکار و خلاقیت مجموعه کارکنان و متخصصان فنی نیروی زمینی، امروز 90 درصد قطعات در این حوزه در پایگاههای نیروی زمینی ساخته و تولید میشوند و 10 درصد دیگر از صنایع وزارت دفاع تحویل گرفته میشود. تانک تی72 بعد از فروپاشی شوروی خریداری شده بود و تاکنون بازسازی و بازآماد آن در وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح انجام میشد. بازآماد تانک در سطح نیرو نیاز به امکانات ویژهای دارد که نیروی زمینی در این رابطه به لحاظ اعتباری با کاستیهایی مواجه بود، اما به همت دانشمندان و متخصصان جوان نیروی زمینی و همکاری مشترک کارکنان فنی نزاجا تهران و مرکز تعمیرات تانک مسجد سلیمان برای نخستین بار بازآماد نخستین تانک تی72 با موفقیت انجام شد.از مسجد سلیمان رهسپار اهواز شدیم.
روز سوم سفر؛ جمعه 21اسفند
روز سوم سفر را با دیدن از منطقه آب تیمور آغاز کردیم که خود حکایتها از جنگ را در سینه دارد و رزمندگان به آن دروازه عبور از بیتالمقدس میگویند. چقدر در این منطقه بوی جنگ استشمام میشود؛ گویی همان روزهای جنگ است.
پس از عملیات بیتالمقدس و آزادی این مناطق اولین دروازه ورودی همین دژبانی آب تیمور بود که معبر عبورنظامیها بوده است و همه رزمندگان اعم از بسیج، سپاه، ارتش و جهاد از این گذرگاه به سمت خرمشهر، کوشک، طلائیه و جزایر مجنون میرفتند و برمیگشتند.
شهدای بسیاری از آب تیمور عبور کرده و بدن مبارکشان در معراج شهدای منطقه سپنتا نگهداری میشود تا اینکه پس از انجام کارها به شهرستان مربوطه منتقل گردد.
اولین خاکریز دفاع مقدس
در غرب اهواز
سپس به پادگان حمید رفتیم. این پادگان متعلق به نیروی زمینی ارتش است و در 41 کیلومتری جنوب غربی اهواز و در غرب جاده اهواز- خرمشهر و در حاشیه دشت جفیر قرار دارد و محل استقرار یگانهایی از لشکر 92 زرهی خوزستان است و منطقه 7 ارتش محسوب میشود. وظیفه پادگان حمید حفظ مرزهای جنوبی از منطقه سوسنگرد تا حدود خرمشهر است.
از پادگان حمید به سمت منطقه دوب حردان رفتیم؛ منطقهای جنگلی و دارای نخلستانهای بیشمار که اولین خاکریز رزمندگان اسلام جهت جلوگیری از پیشروی نيروهاى عراق به سمت اهواز بوده است که دشمن با تمام تجهیزات آمده بود تا با الحاق نيروهاى لشکر 9 از محور سوسنگرد از این منطقه مرکز استان را تصرف کند.
پادگان دژ؛ مظهر مقاومت ایران
اينجا پادگان دژ است، پادگان حماسه، ايثار و از خودگذشتگی. پادگانی به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزشها و آرمانهایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لالههایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابد نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانند که جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند. پادگان دژ، یادآور اولین گلولههایی است که به سمت ایران شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که میگفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقبنشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده میشود.
پادگان دژ بر مبناي يك گردان، به نام گردان 151 پياده دژ بنا نهاده شد كه اين گردان متشكل از 4 گروهان رزمي، يك گروهان اركان و حدود 1500 نفر پرسنل در مبناي اوليه بود.
روز چهارم سفر؛ شنبه 22اسفند
روز آخر سفر ما با دیدار از منطقه سوسنگرد آغاز شد. محور عملیاتی سوسنگرد- بستان یکی از اصلیترین معابری است که دشمنان قسمخورده این نظام، صدام این نوکر سرسپرده خود را تحریک کردند تا دچار هوس فتح سه روزه خوزستان شود. آنها اما قدرت اعتقادی و مذهبی مردم ایران را در نقشههای خود محاسبه نکرده بودند.
دنیا بداند که کشورما هرگز تجزیه نمیشود
دشمن با راهاندازی یگانهای زرهی و مکانیزه از تنگه چزابه در 30 شهریور سال 59 به دنبال تصرف شهرهای مرزی و در نهایت تصرف اهواز بود. اما در 57 روز اولیه جنگ با درايت امام خامنهای که در آن روزها نماینده حضرت امام در شورای عالی دفاع بودند با بهکارگیری یگانهای لشکر 91 زرهی و دلاورمردان جنگهای چریکی و نامنظم شهيد چمران و حماسهسازیهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از تصرف سوسنگرد و قسمت عظیمی از خاکی که دشمن اشغال کرده بود با ایثارگری تمام به عقب رانده شدند. همین اقدام سبب شد تا در 8 آذر سال 60 در عملیات غرورآفرین طریقالقدس با هماهنگی سپاه پاسداران و ارتش جمهوری اسلامی ایران، بستان و تمام دهستانهای جنوب و محور سوسنگرد بستان از لوث وجود بعثیها پاکسازی و این شهر عزیز پس از 15 ماه اشغال به پیکر میهن جمهوری اسلامی ایران بازگشت.
اینها سبب شد تا تمام دنیا متوجه شوند باوری که در 200 سال گذشته بر ما تحمیل شده بود که ایران کشوری تجزیهپذیر است در دفاع مقدس هشت ساله رنگ ببازد. این چیزی نیست جز تعریف عشق، دلدادگی، شیدایی و شور که ریشه در اعتقادات و باورهای دینی و مذهبی ما دارد که «حُبّ الوطن مِن الإيمان».
در ادامه سفر وقتی جای جای این خاک را پا میگذاشتیم غرورما افزونتر میشد. چرا که با دیدن دلاورمردیها و ایثارگریهایی که در این مناطق آزاد شده به چشم میخورد به جوانانی که به عشق دین و میهن خود جنگیدند و شهيد شدند غبطه میخوریم.
دهلاویه؛ میعادگاه عشق
بعد از سوسنگرد به سمت دهلاویه رهسپار شدیم، آنجا که محل عروج دلاور مردی است از تبار حسینیان، سرداری بزرگ و عارفی اندیشمند همچون شهيد مصطفی چمران که در عشق و اراد به امام خمینی(ره) و نظام سوخت و به آرزویش رسید.
اینجا دهلاویه است؛ محل دلدادگی و عاشقی. جمعیت کثیری را میبینم که از نقاط مختلف کشور سختی سفر را به جان خود خریده و در قامت راهیان نور، رهسپار این دیار نورانی شدهاند. وقتی از تکتک این عاشقان میپرسم که هدفشان از این سفر الهی چیست، گویی همگی درس عرفان خواندهاند. آمدهاند که مشق عشق کنند. یک نفر میگفت؛ آمدهام خوزستان، مشهد شهیدان! دیگری میگفت به دارالشفا آمدهام و یکی خوزستان را قطعهای از بهشت مینامد. مادر شهيدی را میبینم که با حالت گریان میگوید: «آمدهام محل عروج فرزندم را زیارت کنم.» البته که اگر چشم دل باز کنی میبینی که این محل شهادت، محل تولد آنهاست.
آقای جودکی، دبیر ستاد راهیان نور قرارگاه منطقه جنوب غرب کشور میگفت، اینجا دانشگاه است و دانشکدههای مختلف دارد. بستگی به نوع معرفت و شناخت عزیزی دارد که به این منطقه و سرزمینهای نورانی پا میگذارد که از کدام دانشکده مدرک بگیرد. دانشکده ایثار و شهادت، از خود گذشتگی ، شور شیدایی، عشق، دلدادگی و ارادت به اهلالبیت است.
به راستی هر کس به این مناطق سفر میکند میاندیشد که کجای این دایره عالم زندگی میکند و وارث چه ارزشى است. انسان به خودش میآید که امروز تکلیفش چیست و در مقابل این همه شهيد و خون ریخته شده چه باید بکند. هزار سوال ذهن انسان را درگیر میکند که آیا وارث خون شهدا هستیم؟ آیا به وصیت و سفارششان عمل میکنیم؟ آیا در قیامت در محضر شهدا شرمنده نخواهیم بود؟ عرفان اولین هدیه این سفر معنوی است که امیدوارم نصیب همه زائران کربلای ایران شود.
در این فکر بودم که حالا رسالت ما چیست؟ به عقیده بنده به عنوان کوچکترین عضو جامعه بزرگ هشت سال دفاع مقدس اگر عزیزانی که به این منطقه سفر میکنند را با واقعیت جنگ به دور از هر گونه افزودنی مواجه کنیم قطعا خود شهدا آنها را هدایت و راهبری میکنند. همانطور که رهبر معظم انقلاب میفرمایند، باید از این گنجینه تمامنشدنی نسل جوانمان را بیمه کنیم تا نسل سوم و چهارم انقلاب با نوع طرز تفکر مردانی که در این سرزمین حماسههای بیبدیلی خلق کردهاند آشنا شوند. هوای اینجا انسان را از خود بیخود میکند. در حال و هوای خودم نبودم که صدای راوی توجهم را به خود جلب کرد. او مردم و اصحاب رسانه را به سوی قبله فراخواند و از آنها خواست همانند رزمندگان و شهیدان که در روزی در همین خاکها ایستاده بودند دست ادب بر سینه گذاشته و همه با هم خواندیم:
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ.
چزابه؛ دیار گمنامان
دفاع مقدس
پس از دهلاویه به تنگه چزابه رسیدیم، منطقهای که مظلومیت در آن فریاد میزد، با قدم گذاشتن در آنجا بغض گلویم را میفشرد. به راستی چه چیزی در این مناطق است که ناخودآگاه اثر خود را بر روی ما میگذارد.
وقتی رزمندگان ارتش، سپاه، بسیجی و نیروهای مردمی در عملیات طریقالقدس بستان را آزاد کردند، این اقدام چنان صدام را غافلگیر کرد که صدام تصمیم گرفت بستان را پس بگیرد و خود در مقابل تنگه چزابه در منطقه العماره در قرارگاهی مستقر شد و اعلام کرد عملیات اشغال مجدد بستان را شخصا هدایت میکند و با یگانهای تکاور، کماندو و زرهی مکانیزه به تنگه چزابه حمله کرد. اما دلاورمردانی چون شهيد سرلشکر مخبری در کنار عزیزان سپاه در جنگی تن به تن و با پر پر شدن عزیزانشان و یارانشان در این رملهای خاموش و بیصدا حماسهای آفریدند و اجازه ندادند که دست پلید صدام و نیروهایش دوباره به این منطقه برسد. در وجب به وجب این منطقه بوی عطر خون شهدا استشمام میشود و حال به یاد آن همه دلاوری و ایثارگریها، این یادمان بر افراشته شده تا این همه زائر عاشق بیایند، واقعیت جنگ را بشنوند و سفیری برای نظام جمهوری اسلامی ایران باشند.
وداع و خداحافظی همیشه سخت است. بهخصوص زمانی که این خداحافظی از سرزمینی چون خوزستان باشد. وقتی که به این سفر میآمدم تمام فکرم مشغول به این بود که آیا میتوانم رسالتی که بر دوشم گذاشته شده را به خوبی به پایان برسانم؟ گام نهادن در این مناطق چنان حال خوشی دارد که انگار هشت سال دفاع مقدس را با چشم دل سیر میکنم. امروز با دلتنگی تمام از این سرزمین مبارک جدا میشوم و مسئولیت خطیری را به دوش خود احساس میکنم، به یاد وصیت نامه شهید ناصر حاج حسین کلهر افتادم که میگفت؛ نگذارید پرچم شهدا، بر زمین بیفتد! حال به عهده ماست که پرچم شهدا را به قله عزت و شرف برسانیم و آن را در جهان به اهتزار درآوریم.