به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,936
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 46,689
بازدید ماه: 46,689
بازدید کل: 25,033,821
افراد آنلاین: 337
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
واکاوی تاریخ سینمای ایران - گلستان، همراه کودتاچیان 28 مرداد ۱۹ / ۰۶ / ۱۳۹۵
واکاوی تاریخ سینمای ایران
 
 گلستان، همراه کودتاچیان 28 مرداد 

Image result for ‫سینما در سالهای پس از کودتا‬‎Image result for ‫گلستان، همراه کودتاچیان 28 مرداد‬‎


 
  در بسیاری از فیلم‌های دوره دوم تاریخ سینمای ایران که از سال 1327 آغاز گردید، کافه و کاباره در مرکزیت و محوریت قصه و فیلم‌ها قرار گرفت و شخصیت‌های مثبت و منفی قصه با نوع رفتارشان در این کاباره و کافه‌ها سنجیده می‌شدند! در واقع این «سینما» بود که در دهه‌های 1330 و 1340 به شدت پدیده کاباره نشینی و زندگی کاباره ای را در میان توده مردم شهری ایران رواج داده و آنها را از حجب و حیای خانواده ایرانی به پرده دری و بی بندوباری اخلاقی دعوت کردند.
فرخ غفاری که از دست اندرکاران هنری وابسته به دربار پهلوی بود و به تاریخ این سینما اشراف داشت، در سمپوزیومی‌که در سال 1995 درباره سینمای ایران و تاریخ آن در لندن برگزار شد ضمن سخنرانی درباره این تاریخ و دوره ای که اسماعیل کوشان در آن موثر بود، گفت:
«...کوشان ابتدا به آلمان می‌رود و در سازمان تولید و پخش فیلم اوفا (Ufa) به عنوان سیاهی لشکر در فیلم‌ها بازی می‌کند. در یکی دو فیلم هم در وین بازی می‌کند و با شور و شوق به ایران باز می‌گردد با این اندیشه که سازمانی جدی و حرفه ای برای تولید فیلم برپا کند. اسماعیل کوشان را در واقع باید بنیانگذار سینمای ناطق فارسی به شمار آورد. سازمان او که همان پارس فیلم معروف باشد از سال 1326 که توفان زندگی را می‌سازد تا سال‌های دهه پنجاه هم بیشترین سهم را در تولید محصولات سینمایی ایران داشته است...»
در ادامه غفاری به نکته ای جالب اشاره می‌کند که شنیدنش از یک دست اندرکار و متولی سینمای طاغوت قابل تامل است. وی می‌گوید :
«...تا اینجای قضیه هر کس به کار فیلمسازی پرداخته به هر تقدیر، در غرب یا در شرق (هند) دانش و تجربه ای اندوخته است ولی از این پس و بخصوص از طریق پارس فیلم او (اسماعیل کوشان)، رفته رفته کسانی وارد گود می‌شوند که اصلا بویی از این هنر جادویی نبرده‌اند. نه به یک مدرسه سینمایی در خارج و نه حتی به یک کشور خارجی رفته‌اند و تنها چیزی که آنها را به سوی سینما سوق می‌دهد، همانا دیدن فیلم‌های سینمایی است!..»
خود اسماعیل کوشان نیز چندان سررشته ای در کار فیلمسازی و کارگردانی نداشت. چنانچه آمد او تحصیلات اقتصاد داشت و از طریقه غیر سینمایی وارد سینما شده بود. محمد علی فردین که سالها با کوشان کار کرده بوده، درباره کارگردانی او به عباس بهارلو می‌گوید:
«... دکتر حتی در فیلمی‌که نامش به عنوان کارگردان می‌آمد، زیاد دخالت نداشت. حتی در همین امیرارسلان نامدار (که به کارگردانی اسماعیل کوشان ثبت شده) دکتر کمتر سر صحنه فیلمبرداری بود و بیشتر محمود کوشان سناریو را دست می‌گرفت و کارها را انجام می‌داد. بعضی جلسات فیلمبرداری هم خود دکتر می‌آمد، یک ساعتی می‌ماند و نگاهی می‌کرد و می‌رفت! حکایت آن ضرب المثل است که می‌گفتند: حضورش برای این است که بفهمد زنه شوهر دارد!! او هم می‌خواست نشان بدهد که این فیلم کارگردان دارد!!!...»
در گسترش و نضج پدیده مبتذل فیلمفارسی برای تخریب فرهنگ و باورها و ارزش‌های مردم، بسیاری از طیف‌های مختلف فکری (خصوصا آنان که آبشخورشان فرهنگ و تفکر مادی غرب بود) از قبیل شبه روشنفکران، مدعیان ملی گرایی، چپ‌ها و مارکسیست‌ها و ... نقش داشتند یعنی همان‌ها که بعدها در مقابل صفوف مبارزاتی مردم هم صف کشیدند و در جبهه ای متحد، به جنگ با ملت برخاستند. از توده ای‌های سابق مانند پرویز خطیبی که «واریته بهاری» را ساخت، گرفته تا شاعران معروفی همچون مهدی سهیلی که فیلمنامه «شاباجی خانم» را نوشت و تا فارغ‌التحصیلان آکادمی‌های معروف هنری جهان کالج از جمله تئاتر پاسادنا مانند امیر شروان که «خاطرخواه» را ساخت  و دانشگاه کالیفرنیای جنوبی مثل بهمن فرمان آرا که «خانه قمر خانم» را جلوی دوربین برد تا ...  
از جمله این افراد احمد شاملو بود، یعنی همان بت شبه روشنفکران که در دورانی فیلمنامه نویس و بازیگر مبتذل ترین فیلمفارسی‌های دوران طاغوت بود! نویسنده فیلمنامه فیلم‌های سوپر مبتذلی مانند «اول هیکل» و «داغ ننگ» و «فرار از حقیقت» (به کارگردانی هنرپیشه مستهجن فیلمفارسی یعنی ناصر ملک مطیعی) که خود نیز در آن به ایفای نقش پرداخت، آن روی دیگر سکه سوپر روشنفکری احمد شاملو را نشان می‌دهد.
خاطرم هست در مصاحبه ای که سالها پیش با ایرج قادری (از مبتذل‌سازان سینمای فیلمفارسی) داشتم، از وی سوال کردم که چرا کارش به مبتذل سازی کشید. او پاسخ داد که در آغاز کار فیلمسازی اش واقعا قصد پرداختن به سینمای جدی و هنری داشته و از همین روی هم در موسسه سینمایی که تاسیس کرده بوده (پانوراما) از یک طرف میر صمد‌زاده (فارغ التحصیل ایدک فرانسه) را به همکاری می‌خواند و از طرف دیگر احمد شاملو که به هر حال در آن زمان اسم و رسمی‌در میان روشنفکران داشت را برای نوشتن فیلمنامه‌ها دعوت می‌کند اما نتیجه کار، فیلمفارسی مبتذل از کار درمی‌آید! شاید ایرج قادری در آن زمان چهره دیگر و واقعی امثال شاملو را ندیده یا درک نکرده بود که در چه ابتذال فکری و فرهنگی دست و پا می‌زدند.
سینما در سالهای پس از کودتا
در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، برخی به اصطلاح خبرنگاران ایرانی بودند که برای کمپانی‌ها و موسسات و سرویس‌های خارجی، خبر و فیلم و عکس تهیه می‌کردند. مثل ابراهیم گلستان که برای کنسرسیوم نفتی (جانشین شرکت ملی نفت ایران در سالهای پس از کودتا) فیلم‌های مستند تهیه کرد و از قبل همین کنسرسیوم «گلستان فیلم» را تاسیس نمود. او پیش از کودتا نیز برای کانال‌های تلویزیونی انگلیس مانند CBS و NBC خبر و فیلم تهیه می‌کرد. گلستان به طور مستمر مشغول تهیه فیلم و خبر و گزارش به سفارش دفتر مطبوعاتی سفارت انگلیس برای شبکه‌های BBC وNBC وITV وکامنولت نیوز بود. مهمترین گزارشات گلستان، مربوط به واقعه 30 تیر و همچنین 25 تا 28 مرداد 1332 بود که کودتای آمریکایی- انگلیسی اتفاق افتاد. او در کنار مامورین حکومت نظامی‌و فرمانده آنها، تیمور بختیار جلاد، به فیلمبرداری از کشف مخفیگاههای مخالفین کودتا و سرکوب آنها پرداخت و حتی سعی کرد که برخی از وقایع کودتا را با همکاری ماموران تیمور بختیار، بازسازی نماید!!
خود وی در این باره در مصاحبه ای با نشریه «شهروند امروز» این ماجرا را اینگونه شرح داده:
« ...زمانی که چاپخانه مخفی...را در داوودیه کشف کردند...فکر کنم سال 1334 بود... من آنجا رفتم ، فوق العاده بود. وارد یک اتاق می‌شدی که خلا (توالت)  بود، سنگ خلا (توالت) را درمی‌آوردی، پله بود، پله‌ها را پایین می‌رفتی و می‌دیدی آنجا چاپخانه است. آدم‌های جالبی هم بودند. مثلا من به تیمسار بختیار گفتم، خبر می‌دادید وقتی به اینجا حمله می‌کنید، من بیایم، عکس و فیلم بگیرم. گفت:حالا نشد دیگر. گفتم: خب حالا بیایید با یک دسته، مثل دیشب برویم در آن محل دوباره انگار همان هجوم دیشب است تا من فیلم بردارم، تا من برای خبر از شما عکس و فیلم بگیرم...»
برادر کوچک‌تر وی یعنی شاهرخ نیز به عنوان فیلمبردار «گلستان فیلم» مشغول به کار شد و بعدا خودش به طور مستقل برای شبکه‌های خارجی فیلم و عکس و خبر تهیه می‌کرد. شاهرخ گلستان در مصاحبه‌ای که چند سال پیش با فریدون جیرانی و سید کاظم موسوی انجام داد (که بخشی از آن در شماره سوم نشریه «عصر اندیشه» هم انتشار یافت)در مورد فیلم‌های مستندی که برای سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس ساخت، می‌گوید:
«... من وقتي به اصل 4 (پروژه CIA برای کسب اطلاعات از کشورهای دیگر) رفتم، به عنوان عكاس اصل 4 در شيراز كار مي‌كردم و همان موقع هم فيلم‌هاي خبري می‌ساختم. بعد از اين‌كه فيلم سفر شاه و ثريا به شيراز را نمايش دادم، به پدرم گفتم مي‌خواهم بروم دنبال كار سينما و او هم پذيرفت. آن‌موقع عكاس اصل 4 بودم تا اين‌كه به تهران آمدم...»
شاهرخ گلستان درباره سایر افرادی که برای موسسات و سرویس‌های اطلاعاتی فیلم مستند می‌ساختند، می‌گوید:
«من، هم عكس‌هاي خبري مي‌گرفتم و هم فيلم‌هاي خبري می‌ساختم. مثلاً‌ برای زلزله فارسنيج (اطراف كرمانشاه) خبر تهيه مي‌كرديم. «پرويز راجي» از خبرنگاران « آسوشیتدپرس» براي روزنامه‌هاي خارجي كار مي‌كرد و من هم برای او عكس مي‌گرفتم و یا برای تلويزيون‌هاي آمريكا فیلم تهیه می‌کردیم...»