به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 20,011
بازدید دیروز: 23,262
بازدید هفته: 57,929
بازدید ماه: 130,845
بازدید کل: 24,830,963
افراد آنلاین: 381
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲٤ آبان ۱٤۰۳
Thursday , 14 November 2024
الخميس ، ۱۲ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
« جوان و ازدواج » 26 - خانمها ما را عجیب دوست دارند!

« جوان و ازدواج » 

26 - خانمها ما را عجیب دوست دارند!

Image result for ‫حجة الإسلام والمسلمین دکتر سید حسن عاملی‬‎

خانمها ما را عجیب دوست دارند!

اسرای زیادی از ایران اعم از زن و مرد به مدینه آوردند، حضرت علی (علیه السلام) به خلیفه دوم فرمودند: مبادا این خانم ها را ببری و در بازار بفروشی اینها دختران یزدگردند اینها شاهزاده اند، مگر شاهزاده را به حراج می گذارند؟ حضرت فرمود: یا باید اجازه بدهیم تا ببینیم هر كدام از اینها با چه كسی می خواهند زندگی كنند و ازدواج كنند و یا پول اینها را بپردازیم و آزاد كنیم.

در روایت دیگر آمده كه حضرت فرمودند: بگذارید ببینیم هر كدام از اینها چه كسی را انتخاب می كنند، او را به همان می دهیم. در تاریخ نوشته اند: جناب شهربانو بلند شدند از جلوی جوانهای مدینه یكی یكی رد شدند تا رسیدند به حضرت اباعبدالله الحسین (سلام الله علیه) دست گذاشتند روی سر حضرت، بعد فرمودند: اگر قرار باشد من با كسی در این شهر زندگی كنم، آن شخص همین آقاست.

حضرت علی ابن ابیطالب (علیه السلام) می فرماید: "خُصِّصنَا بِخَمسَه: «بِفَصاحَه وَ صَبَاحَه وَسَمَاحَه وَ نَجدَهُ»حظوَه عِندَ النِّسَاءِ" (ما اهل بیت به پنج خصلت اختصاص یافته ایم:...،پنجم اینكه خانم ها ما را عجیب دوست دارند؛ بحارانوار ج 41 ص 131). بالعکس بنی امیه را زنان اصلاً دوست ندارند.

نمونه یك همسر وفادار

در كوفه زن و شوهر جوانی بودند از قضای روزگار این مرد ورشكست شد. پس از آن خانواده دختر به مرد گفتند كه باید زنت را طلاق بدهی، چون زمانی كه دختر ما با تو ازدواج كرد ثروتمند بودی حالا كه ورشكست شده ای باید او را طلاق بدهی.

این خانم گفت كه من حاضرم بمیرم ولی طلاق نگیرم، من كه تا به حال در روزهای خوشی با این مرد بوده ام، در روزهای سخت از او جدا شوم؟ مرد هم گفت: من طلاق نمی دهم. تا اینكه دعوا را پیش والی كوفه عبدالملك بن مروان كه از طرف معاویه منصوب شده بود آوردند. وقتی چشم عبدالملك به این زن افتاد، دید زنی بسیار زیباست، رو كرد به مرد و گفت: او را باید طلاق بدهی!

مرد گفت طلاق نمی دهم. به خانمش گفت: باید از این شوهرت طلاق بگیری. زن گفت: یا امیر! من در این روزهای سخت او را رها نمی كنم. عبدالملك گفت: من شما را از هم جدا خواهم كرد. بعد عبدالملك آن مرد را زندانی كرد و زن او را به همسری خود انتخاب كرد.

بعد از اینكه مرد از زندان آزاد شد، پیاده راهی شام شد، در شام پیش معاویه رفت، و ماجرا را تعریف كرد. معاویه به عبدالملك نامه نوشت و گفت: كه به همراه آن زن و پدر و مادرش به شام بیاید.

وقتی همه آنها پیش معاویه آمدند، تا معاویه چشمش به آن زن افتاد، دید زن بسیار زیباست. و رو به مرد كرد و گفت: این زن را باید طلاق بدهی. مرد گفت: نه طلاق نمی دهم. به زن گفت: باید از این مرد طلاق بگیری. زن گفت: نه! بعد معاویه به زن گفت: عبدالملك را با قدرتش می پسندی، یا مرا با این قصرم و یا این مرد را با این فلاكتش.

در این حال مرد دستش را بالا برد و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ» (بقره:  156) خدایا! دعوای عبدالملك را پیش خلیفه آوردم حالا دعوای خلیفه را پیش كه ببرم؟ وقتی معاویه به زن آن حرف را زد او یك شعری خواند كه معنی آن چنین است: یك موی این مرد فلك زده را نه به قدرت عبدالملك می دهم و نه به قصر تو و نه به پدر و مادرم می دهم. من اگر در لباس های زبر بخوابم خیلی بهتر از قصر توست.