به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 8,679
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 40,757
بازدید ماه: 40,757
بازدید کل: 25,027,889
افراد آنلاین: 194
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
ادوارد براون؛ جاسوس MI6 در پوشش «شرق‌شناس» 30 - چرا انگلیس در صف مدافعان مشروطه بود؟ ۱۸ / ۷ ۰/ ۱۳۹۵
ادوارد براون؛ جاسوس MI6 در پوشش «شرق‌شناس»
چرا انگلیس در صف مدافعان مشروطه بود؟ 

Image result for ‫ادوارد براون‬‎


براون محرك اين افراد در مبارزات مشروطه‌، چه به لحاظ قلمي و چه به لحاظ عملي بود. عيسي صديق به‌طور صريح از چاپ نامه‌ها و مقالاتش در جرايد انگلستان مي‌گويد و مي‌نويسد:
«هر وقت يكي از نامه‌هاي من انتشار مي‌يافت وجد و شعف زايدالوصف نصيب من مي‌گرديد و چند تن ايراني هم كه در انگلستان بودند و آن‌ها را مي‌خواندند مرا تحريك و به تعقيب اين كار تشويق مي‌نمودند تا روزي  از سر ادواردگري وزير امور خارجه انگليس نامه‌اي به من رسيد كه مدلول آن به قرار ذيل بود:
«مقالات شما در جرايد انگلستان باعث تيرگي روابط ما با متفقين مي‌شود و چنان چه بخواهيد بدين كار ادامه دهيد وزارت امور خارجه ناگزير خواهد شد با اظهار تأسف از شما تقاضا كند تا زماني كه جنگ در جريان است اين كشور را ترك گوييد.» چون در نامه‌هاي خود به جرايد ناگزير بودم نام و عنوان و نشان خود را قيد كنم وزير امورخارجه انگلستان نامه‌اي نيز به پروفسور براون استاد السنه مشرقيه كه رياست مستقيم بر من داشت‌، نوشته بود. پرفسور براون ما را عصر به خانه خويش دعوت نمود و پس از اظهار ملاطفت و صرف چاي و تمهيد مقدمه‌اي فرمود: قبل از جنگ من با تمام قوا با ايمان راسخ برعليه مظالم و فجايع روسيه و سياست دولت انگليس در ايران مبارزه مي‌كردم‌(1) و پيش از اعلان جنگ اعلاميه استادان دانشگاه‌هاي انگليسي را دائر به احتراز از جنگ با آلمان امضا كردم ولي وقتي جنگ آغاز شد و ديدم ديگر مبارزه بي‌نتيجه است دست از سياست كشيدم و تمام وقت را صرف نوشتن جلد سوم تاريخ ادبي كردم‌. اكنون نامه‌هايي كه شما در جرايد انگليسي منتشر كرده‌ايد، گر چه عين حقيقت را بيان كرده‌ايد و احساسات شما قابل تقدير است ولي نتيجه عملي بر آن مترتب نيست‌. تنها اثري كه مي‌تواند داشته باشد اينست كه در اثر فشار دولت روسي شما را از اقامت در انگلستان ممنوع سازد و اين مسئله باعث خواهد شد كه از خدمت فعلي در دانشگاه كمبريج صرف نظر كنيد و اين مصلحت نيست زيرا هم از اقامت در اين‌جا استفاده مي‌كنيد و هم به زبان فارسي خدمت مي‌كنيد.  
نظر به ارادت واقعي كه به پروفسور براون داشتم‌، مصلحت انديشي آن رادمرد را پذيرفتم و تا انقلاب روسيه در مارس 1917 در باب سياست چيزي در جرايد انتشار ندادم ولي وقتي خبر انقلاب رسيد بارقه اميدي در قلب من درخشيد و به تصور اين‌كه دوره مصائب و شدايد ايران سرآمده شرحي در جرايد منتشر ساختم‌.»
خواه ناخواه مبارزات قلمي براون كه همزمان با جريان مشروطيت در انگلستان دنبال مي‌شد، تأثيرات مثبتي بر افكار عمومي مردم انگلستان درباره ايران از سويي و تقبيح روسيه از سوي ديگر داشت‌. حمايت‌هاي براون از ايران در برابر روسيه با سخنراني و گاهي چاپ مقاله و گزارش نشريات انگلستان‌، حداقل در مقاطعي‌، روس‌ها را كه در شمال گاهي به جنايت‌هاي فجيعي دست مي‌زدند، در مقابل افكار عمومي قرار مي‌داد، از طرفي هر چه دست روسيه از ايران كوتاه‌تر مي‌شد، بر دامنه نفوذ انگلستان بر ايران افزوده مي‌شد. راز مخالفت براوان با ادواردگري نيز در همين ميزان نفوذ نهفته است‌.
درباره اين كه چرا براون ادواردگري و سياست خارجي انگلستان را به باد انتقاد مي‌گرفت‌، كسروي اين‌گونه نوشته است‌:
... نيز پروفسور براون در سايه اين‌كه او و همراهانش از سياست ادواردگري وزير خارجه آن روز انگليس درباره ايران و خاموشي او در برابر دژ آهنگي‌هاي روس خشنود نبودند دژ رفتاري‌هاي روسيان و بدخواهي‌هاي ايشان را يكايك بازگو نموده و برخاموشي ادواردگري در برابر آن‌ها خرده‌گيري نموده است‌.»
او در ادامه مي‌نويسد: «آن چه بايد گفت اين است كه در انگليس‌، اين هنگام دو انديشه در كار سياست شرقي در ميان بود: يكي اين‌كه با روسيان همدستي نمايد و جلو ايشان را در شمال ايران بازگذارد و اين سياستي بود كه دولت دنبال مي‌كرد و اين از بهر آن بود كه روز به روز آلمانيان بر نيرو مي‌افزودند و هر زمان بيم بزرگي در اذهان بيشتر مي‌گرديد و انگليسيان چون در آن جنگ نياز به ياري روس داشتند از اكنون دل‌هاي ايشان را مي‌جستند و روشن‌تر بگوييم بهره‌مندي‌هاي خود را در مشرق فداي سياست غربي خود مي‌ساختند. انديشه ديگر اين‌كه با روسيان همچنان دشمني نمايند و با ايرانيان در برابر آنان ياري كرده از نزديك شدن آنان به هندوستان جلوگيري كنند. پروفسور براون و مستر لينچ و ديگران هواداران اين انديشه مي‌بودند. توده انگليس نيز با اينان همراهي مي‌نمود و با ايرانيان همدردي نشان مي‌داد و آوازه‌ها از توده بر مي‌خاست‌، روسيان نيز اگر ناگزير مي‌شدند كه دليل‌هايي آورده و پرده بر روي سياه كاري‌هاي خود بكشند جز در برابر توده انگليس نمي‌بود.»
از طرفي ايجاد دموكراسي و حكومت مشروطه براي ايران از نظر غربي‌ها در آن برهه از زمان يك ضرورت حتمي بود; چرا كه انقلاب بلشويك‌ها در روسيه به پيروزي مي‌رسيد و امكان سرايت آن به ايران وجود داشت؛ يعني در اين زمان ديگر امكان حكومت استبدادي وجود نداشت و اگر انگلستان هم مدافع استبداد مي‌شد، ايران به سوي انقلاب سوسياليستي حركت مي‌كرد و به دامان انقلاب‌هاي بلوك شرق مي‌افتاد. به اين دليل مجموع منافع ملي انگلستان ايجاب مي‌كرد كه از سويي دولتمردان اين كشور با روسيه كنار بيايند و از طرف ديگر جناحي انگليسي هم در صدد ايجاد مشروطه با انديشه غيراسلامي در ايران باشند از همين رو بود كه بيشتر سران مشروطه دوم كه زير چتر حمايت براون قرار داشتند،خان‌، بورژوا و غربگرا بودند.
بنابراين به استناد اين مطالب نمي‌توان مبارزات قلمي براون را به حساب آزاديخواهي وي گذاشت‌، از طرفي در همان زمانه‌اي كه براون مشغول دفاع از ايران بود، هندوستان زير سيطره كامل بريتانيا قرار داشت و ذخايرش به غارت مي‌رفت و براون چيزي براي گفتن نداشت‌.
براون چگونه آزاديخواهي است كه سلطه انگلستان بر هندوستان را نمي‌بيند و حتي به نوعي آن را توجيه مي‌كند:
«هنگام شب‌، سيزده چهارده نفر از هندوها به ملاقات من آمدند و اصرار داشتند كه هر خدمتي كه مايلم به آن‌ها رجوع نمايم كه براي من انجام بدهند و مي‌گفتند كه ما خود را مديون شما انگليسي‌ها مي‌دانيم زيرا فقط بر اثر حمايت دولت انگلستان است كه ما مي‌توانيم در اين‌جا به راحتي كسب و زندگي كنيم‌.»
لحن براون چقدر تأسف‌آور است‌، آن‌جا كه در كتاب انقلاب ايران مي‌نويسد:
«اين دوره را با برگزاري كنترل گمركات ايران و نفوذ بلژيكي‌ها مي‌توان تاريخ آغاز كاهش نفوذ انگليس و افزايش بينوايي و بي‌نظمي ايران دانست‌.»
با وجود همه اين مسايل چگونه مي‌توان گفت براون مبارزاتش را به سبب دوستي ايرانيان و ايران انجام مي‌داده است‌؟ در خوشبين‌ترين نگاه شايد بتوان گفت كه براون ادبيات فارسي را دوست داشت و به واسطه همين مسئله خدماتي هم به ادبيات ايران كرده است‌. با اين حال‌، دوست داشتن ادبيات ايران يا حتي خود ايران - كه بعيد است - دليل نمي‌شود كه براون حب و منافع استعماري وطنش را در مقايسه با ايران فراموش كند; چنان كه پيش از اين نيز اشاره كرديم‌، او نامه‌هايش را خطاب به دوستان ايراني‌اش اين‌گونه امضا مي‌كند: «براون انگليسي‌».  
عملكرد براون پس از جنگ جهاني و پيش آمدن مسئله قرار داد ننگين 1919 كه ايران را تحت الحمايه انگليس مي‌كرد، با وجود آن همه ايران دوستي كه از آن دم مي‌زد، سكوت بود. درحالي‌كه به قول مورگان شوستر: «سر ادواردگري مفاد قرار داد 1907 را با همان لحني كه كرزن قرار داد 1919 را منعكس نمود، منعكس كرده بود.»
اما موضع‌گيري در قبال كرزن به‌عنوان طراح قرار داد 1919 به هيچ‌وجه قابل مقايسه با عكس‌العمل او در برابر ادواردگري نبود، براون بارها و بارها در نامه‌ها و سخنانش سياست ادواردگري را تقبيح كرده است‌، هر چند كه در همه اين موارد مسئله اصلي حفظ كشور حايل ميان منافع انگلستان در شرق با روسيه بود.
دكتر فريدون آدميت مي‌نويسد:
«ايران در سياست بين‌الملل حالت جسم عايقي را داشت ميان دو نيروي روس و انگليس‌. روس‌، دشمن مطلق ايران بود. دشمن استقلال و آزادي و ترقي و تماميت ارضي ما بود. ما را ناتوان و عقب‌مانده مي‌خواست كه سياست صرف متجاوزانه نظامي و استعمار اقتصادي خود را پيش ببرد. با هر نقشه اصلاح و تغييري سر ستيزگي داشت‌.»
لردكرزن نايب السلطنه بريتانيا در هند نيز در اين باره مي‌نويسد: «پتراول به جانشينان خود دستور داد كه سعي كنيد ايران‌، ويران باشد تا به آساني از آن گذشته و خود را به آب‌هاي گرم خليج و سرزمين زرخيز هندوستان برسانيد. جانشينان پتر با كمال جديت اين نقشه و دستور را مراعات مي‌كنند. به عقيده آنان عبور قزاق‌هاي روس از يك بيغوله ويران آسانتر از عبور [ايشان‌] از يك كشور آباد مي‌باشد، روس‌ها مي‌گويند بايد در فساد و خرابي ايران كوشيد تا هر چه زودتر از پاي درآمده جزء تركستان و قفقاز درآيد.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
-1 مبارزه براون در اين مقطع زماني متوجه سياست‌هاي ادواردگري بود كه با قرارداد 1907 كه مورد موافقت قرار نگرفت - ملغي شد - سعي در تقسيم ايران داشت‌، چنانچه خواهيم ديد، در آن مقطع براون با اين قرار داد مخالفت كرد و مدام درباره از ميان رفتن ملتي باستاني كه خدمات زيادي به بشريت كرده است سخن مي‌گفت اما بعدتر و در جريان قرارداد 1919 كه حريف روسي ديگر در كار نبود براون سكوت پيشه كرد و ديگر سخني در خصوص از ميان رفتن يك ملت نبود.