بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
شما در جریان لیلهًْ قدر چه کار میکنید؟ قرآنها را بر سر میگذارید، درست است؛ اما بالاخره تصمیم مدت مدیدی از زندگیتان را در لیلهًْقدر میگیرید؛ که باید چه جور زندگی کنید. خدای ناکرده اهل ربا و رشوه و باند بازی و اختلاس و اینها باشید، یا راهتان را مشخص میکنید. وقتی مسجد رفتید، شب قدر تصمیم میگیرید، میخواهید خودتان را بسازید. چه تصمیم میگیرید؟ شب عاشورا اینطور است، روز عاشورا اینطور است. خیلیها لیلهًْالقبریاند، خیال میکنند شب قدر را درک کردند! آن بزرگوار از دل فریاد برآورد، گفت: تو لیلهًْ القبری، بکوش تا لیلهًْالقدری شوی!
آن وقت حیف عاشورا، حیف شب عاشورا، حیف روز عاشورا که آدم در این مراسم شرکت نکند، در دستهجات شرکت نکند، تماشاچی کوی و برزن باشد! یا به این فکر باشد که آن آهن سرد بیخاصیت (علمهای آهنی) را بلند کند! یک چیزی باشد؛ هم شعار باشد، هم تصمیمگیری باشد. این به منزله لیلهًْالقدر است؛ ولایت سالار شهیدان به منزله قرآن کریم است، فرقی با قرآن به سر ندارد. اینها انی تارک فیکم الثقلین کتابالله و عترتی.(1) هیچ فرقی بین انسان کامل و قرآن نیست! هر حقیقتی که در قرآن کریم است، انسان کامل دارد؛ هر حقیقتی که انسان کامل دارد، در قرآن کریم آمده.
حالا اگر کسی لیلهًْالقدر را با لیلهًْ القبری بگذراند، این حیف نیست؟! این لیلهًْالقدری که میتواند خیر من الف شهر باشد، چرا ما آن را رایگان از دست بدهیم؟! مگر عمر ما چقدر است؟
شب عاشورا این است، روز عاشورا این است!! کسی آن وقت در کوی و برزن. این صحنه را تماشا بکند! بالاخره باید سری زد، سینهای زد، نالهای کرد؛ یا به گوشهای رفت، زیارت عاشورا خواند، زیارت وارث خواند، زیارت ناحیه خواند، عرض ادب کرد، ناله کرد، تصمیم گرفت، شناسنامه خود را گرفت؛ که با این شناسنامه زندگی کند، با این شناسنامه بمیرد، با این شناسنامه مبعوث بشود. فرمود: یوم ندعوا کل اناس بامامهم. (2) فردا که میخواهند سر از قبر برداریم و برمان میدارند، اینچنین نیست که بگویند فلان بیا، بهمان بیا؛ ما را به نام رهبرانمان صدا میزنند. میگویند حسینیها بیایند، علویها بیایند. وقتی گفتند حسینیها بیایند، ما از قبر برخیزیم، همانجا صف بکشیم. ما را به اسم صدا نمیزنند، ما را به امام ما صدا میزنند. در دنیا ما را به شناسنامه پدر و مادر صدا میزنند، میگویند: فلان کس پسر فلان کس بیاید. اما در قیامت وقتی میخواهند ما را احضار کنند، انهم لمحضرون (3)؛ ما را که به اسم صدا نمیزنند! اسم ما آن نیست که در شناسنامه ماست، اسم ما آن است که عقیده و خلق و عمل ما تدوین کرده است؛ اسم ما زیر امضاء و نام رهبر ماست. اگر گفتند: حسینیها بیایند، حسنیها بیایند، علویها بیایند، فاطمیها بیایند، زنها و مردهای اسلامی صف میکشند.
این معنای عاشورا است، این معنای شب عاشورا است، این معنای روز عاشوراست که قهرا رسالت جامعه اسلامی هم در بخشهای علمی و عملی خواهد بود. آنگاه نه ما مسئولی خواهیم داشت که او را دستبسته در رسانههای گروهی نشان میدهند، نه پیروی داریم که خدای ناکرده در باندبازیها حرکت کند! اینکه هر از چند گاهی ما در تلویزیون میبینیم دست یک کسی با زنجیر بسته است، با دستبند بسته است؛ همین دست باز یک وقت به این صورت درآمد. این دستی که میتوانست فرزند علی بن ابیطالب باشد، حالا اینچنین شد. یا در اثر احتکار است، یا در اثر اختلاس است؛ این ماییم که باید هویتمان را بسازیم، این حسینیه و مسجد است که این صلاحیت را دارد.
رهبری فرهنگی مسجد و حسینیه
ضامن حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
از نیروی محترم انتظامی از یکسو و دستگاه محترم قضایی از سوی دیگر خیلی اگر در کشور ما موفق بشوند، 15 الی 20 درصد اصلاح را به عهده بگیرند! 80 درصد را حسینیه و مسجد و حوزهها و دانشگاهها و فرهنگها و اینها تامین میکنند. یعنی مردم را مسائل فرهنگی میسازد که انسان بیراهه نرود؛ وگرنه همین تلویزیون است و همین دستبند است و همان احتکار است و همان گرانی! ما باید این کشوری که مال امام زمان است را بسازیم، به آسانی به دست نیامده. شما میبینید بسیاری از کشورها برده و بنده آمریکایند. اینها گرفتارند، اسیرند. این خونهای پاک شهدا بود که این سرزمین را حفظ کرد، آنها را حسینیه و مسجد تربیت کرد. اینها سرمایههای اصلی و اصیل مملکتند، عاشورا یعنی یک چنین مکتب. شب عاشورا این است، روز عاشورا این است.
لزوم توجه به عزاداری معقول
و پرهیز از ابتلا به خرافاتی نظیر علمگردانی
این حرف را من عرض میکنم که رسانههای گروهی ما، صدا و سیما که این را از چهره رسمی مملکت پخش میکند، از سراسر ایران اسلامی خواهش بکنند که شما هم مانند مردم بزرگوار آمل بکوشید این علمها و این آهنهایی که نه اثر دینی دارد، نه ثواب دارد، نه معقول است و نه منقول؛ اینها را بگذارید کنار. روی آن شور حسینیتان، آن عزاداریهایتان، آن پابرهنه رفتنهایتان بیفزایید.
من یادم نیست که مرحوم پدرم روز عاشورا کفش پوشیده باشد. شما می دانید شمال معمولا بارندگی است. وقتی محرم مصادف با زمستان بود، سالیان متمادی آن وقتی که من آمل بودم و ایشان را از نزدیک زیارت میکردم، روز عاشورا پابرهنه بودند. باور نمیکردند که روز عاشورا کسی بتواند کفش بپوشد! حالا متاسفانه آن تعلق و آن تعشق و آن توسل و آن ولایتمداری از ماها گرفته شده! پدرم هر جا میرفتند منبر سخنرانی، اول میرفتند کنار حوض، پاهایشان را میشستند؛ بعد میرفتند آنجا سخنرانی روی منبر! تمام روزهای عاشورا در تمام این سالهایی که من یادم است، ایشان پابرهنه بودند. این میماند، این خوی میماند، این علاقه میماند. اینها آدمهای معمولی نیستند، اینها قلبهای ما را تسخیر کردهاند. اگر چنانچه شب قدر آن فضیلت را دارد، روز قدر آن فضیلت را دارد؛ بگذارید عاشورا را همه ما با وضو باشیم و با وضو وارد دستجات بشویم؛ هم اهل ناله باشیم، هم اهل گریه باشیم؛ شعارهای ما شعارهای رسالت باشد. این کشور را همین حسینبنعلیبن ابیطالب(ع) حفظ کرد و تامین کرد. مردم به عشق کربلا میجنگیدند، خوی شهادتطلبی، این کشور را حفظ کرد وگرنه اینجا هم (معاذالله) مانند عراق یا مانند افغانستان میشد!
کیمیاگری خاندان عصمت و طهارت(ع)
اگر استاد استاد ما، استاد مرحوم علامه طباطبائی، مرحوم شیخ محمدحسین غروی اصفهانی(ره) میگوید: این اهل بیت کیمیاگرند، همین است. او اشعار معروفی دارد و تخلصش «مفتقر» است.
مفتقرا متاب رو از در او به هیچ سو
زان که مس وجود را فضه او طلا کند
فضه یعنی نقره به یک معنا، از طرفی هم به خدمتگزار حضرت زهرا(س) میگفتند: فضه. کیمیاگر چه کار میکند؟ مگر حرف میزند؟ مگر سخنرانی میکند؟ او یک کاری میکند که این مس بیقابلیت، قابلیت پیدا میکند و میشود طلا. رهبران الهی میتوانند اینجور در ما اثر کنند. الان بسیاری از افرادند به آدم مراجعه میکنند، میگویند: ما فلان عادت را داریم، میخواهیم ترک کنیم، نمیتوانیم؛ از ما برنمیآید، ما غیر از اینکه یک آیه بخوانیم، یک روایت بخوانیم، چهار تا نصیحت بکنیم...! اینها میشود حرف، اینها میشود علم! اینها میشود دانائی، نه دارائی! خواجه عبدالله میگوید: دانا آن هنر را ندارد که زیر و رو بکند. اگر (دانائی) به «دارائی» تبدیل شده است، انسان ملکه علم را داشت نه وجود ذهنی؛ آنی که دیگران دارند و ماها داریم وجود ذهنی است. وجود ذهنی، وجود ذهنی است؛ علم وجود خارجی است، نه وجود ذهنی! علم کجا، وجود ذهنی کجا!! آن علم نور است، آن حقیقت است، آن کیمیاگر است، آن جاذبه دارد و مغناطیس است و همه کار از آن ساخته است. و خاندان عصمت و طهارت کیمیاگرند. بسیاری از ماها مشکلاتی داریم؛ حالا مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز! این مشکلات را در شب عاشورا، روز عاشورا با اینها در میان میگذاریم؛ در عزای اینها عرض ارادت میکنیم، خودمان را اصلاح میکنیم. بالاخره بسیاری از ماها بخش مهم عمرمان را گذراندیم. دیگر یا در آستانه رفتنیم، یا بین رفتن و ماندن چند صباحی ما را نگه داشتند. فرصت زرین ما همان لیله القدری ماست که این ولایت را بر بالای سر بگذاریم و با عزای حسینبنعلی اینچنین برخورد بکنیم.
آن وقت این رسانههای محترم جمهوری اسلامی ایران، اینها به کل ایران منتقل کنند، از این علمدارها خواهش بکنند؛ این یک بخشنامه قانونی نیست، اجباری در کار نیست؛ اینها فقط در محور خواهش است. به این عزیزان بگویند: از شما خواهش میکنیم که عزاداریتان پرفروغتر باشد، با ثواب بهتر و والاتر و ارزشمندتر باشد. بالاخره رسالت اصلی ما این است که پیام حسینبنعلی(ع) را که پیام عقل و علم و عدل است؛ هم خودمان درست درک بکنیم، هم عمل بکنیم، هم به جامعه منتقل بکنیم.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی(دامت برکاته) در دیدار با اقشار مختلف مردم آمل
حسینیه ارشاد آمل - 1383/12/1
1- وسائل الشیعه / جلد 27 / صفحه 34 2- اسراء / 71 3- صافات / 158