سعید مستغاثی
امثال مهدی میثاقیه (از اعضای فرقه ضاله بهاییت) و استودیویش که پس از فیلمفارسیهای مبتذلی مانند «سلطان قلبها» و «مرد حنجره طلایی» و «روسپی»، دست به ساختن فیلمهای موج نویی همچون «پستچی»(داریوش مهرجویی)، «خاک»، «بلوچ»، «گوزنها»(مسعود کیمیایی) و «صادق کرده»(ناصر تقوایی) زد و همچنین آثاری که مستقیما ارزشهای دینی و عرفی جامعه را به سخره گرفته و مورد هجمه قرار میدادند، تولید کرد، مانند «حکیم باشی» (پرویز نوری)، «محلل» (نصرت کریمی) و «برهنه تا ظهر با سرعت» (خسرو هریتاش).
یا استودیو «سینما تئاتر رکس» (متعلق به برادران رشیدیان جاسوسان پیشانی سفید انگلیس) که فیلمفارسیهای مبتذلی همچون «تجاوز» و«گذر اکبر» و «مطرب» را در کارنامه خود داشت، فیلمهای به اصطلاح موج نویی همچون «داش آکل» (مسعود کیمیایی) و «نفرین» (ناصر تقوایی) و «غریبه و مه» ( بهرام بیضایی) را ساخت در حالی که همچنان فیلمفارسیهای مبتذلی مثل «قربون زن ایرونی»، «مردها و نامردها» و «موسرخه» را هم تولید میکرد. حتی کار به آنجا کشید که امثال منوچهر صادقپور که فیلمهای سخیفی مانند «قهوه خونه قنبر» و «شهر هرت» و «شاطر عباس» و «عزیز قرقی» و« آقا مهدی کله پز» میساخت و تهیه میکرد، موج نویی شد و «درشکه چی» (نصرت کریمی) و «قیامت عشق»(هوشنگ حسامی) را تهیه کرد!
اما قضیه سینمای موج نو به اینجا ختم نشد و برخی عناصر دربار مانند اشرف پهلوی، با سرمایه گذاری مستقیم دست به تاسیس استودیوهای جدیدی زدند که ظاهرا فیلمهای موج نو تولید نمایند ولی در اصل وظیفه تبلیغاتی و پروپاگاندا برای عناصری داشتند که قرار بود در این استودیوها رشد کرده و بزرگ شوند و بعدها در مقام الگوهای سینمای به اصطلاح روشنفکری و معترض، برای برخی سلائق، ذائقه سازی کنند.
از جمله این استودیوها، «سازمان سینمایی پیام» بود که با سرمایه گذاری مستقیم اشرف پهلوی و به ریاست شخصی به نام علی عباسی تاسیس شد که در اصل بساز و بفروش بود اما چند سالی در تلویزیون بهاییان (کانال 3 ثابت پاسال) برنامه سینمایی تهیه و اجرا میکرد. او با فیلمهای «هنگامه» و« نعره طوفان» (ساموئل خاچیکیان) شروع کرد و سپس «پنجره» (جلال مقدم) تا رسید به «رضا موتوری» (مسعود کیمیایی) و «تنگنا» و «تنگسیر»(امیر نادری). البته در این میان، فیلمفارسیهایی مانند «صمد و قالیچه حضرت سلیمان» و «حسن سیاه» و« لوطی» و «شب غریبان» و«شام آخر» و فیلمهای مستهجنی همچون «رشید» (پرویز نوری) هم تولید کرد.
یعنی در واقع همچنانکه از این سیر تولیدات سینمای پیش از انقلاب برمیآید، فیلمفارسی و فیلم به اصطلاح موج نو، به قول معروف دو لبه یک تیغ بودند که شاهرگ فرهنگ و ارزشهای جامعه ایران را نشانه رفته بود.
آریانا فیلم و آغاز موج نو
یکی دیگر از استودیوهایی که با سرمایه دربار شاه تاسیس شد، «آریانا فیلم» بود که ریاستش برعهده یکی از بازیگران درجه چندم با نام عباس شباویز گذارده شد. شباویز که اوج کارنامه هنری اش تا آن زمان، با بازی در یکی از نقشهای دوم منفی فیلم «گنج قارون» رقم خورده بود و به قول خودش فیلمفارسی دیگری هم به نام «دوستان یکرنگ» را نقطه قوت فیلمسازی اش میدانست، ناگهان در راس یک استودیوی فیلمسازی به نام «آریانا فیلم» قرار گرفت که به عنوان یک کمپانی تازه تاسیس قرار بود در چرخه تولید این سینما، نقش مهمیرا ایفا نماید.
اما 4 محصول نخست این استودیو، بازهم فیلمفارسی بودند: «سه دیوانه» (جلال مقدم)، «چرخ بازیگر» (مهدی امیر قاسمخانی)، «رودخانه وحشی»(مهدی رئیس فیروز) و «رابطه» (ایرج قادری) تا اینکه پنجمین فیلم تولیدی شباویز و «آریانا فیلم»، « قیصر» نام گرفت که به عنوان سرآغاز موج نو سینمای ایران، 10 دی ماه 1348 برپرده سینماها نقش بست.
بر سر فیلم «قیصر»، غوغای زیادی برپا شد؛ بعضی آن را فیلم معترض خواندند و برخی دیگر سخن از توقیفش بردند و دستهای دیگر از حضور سیاسیون معروف هنگام نمایش فیلم گفتند.
فیلم «قیصر» علیرغم همه سر و صداها و غوغاهایی که به ویژه از سوی مطبوعات وابسته، سمت گیری و جهت داده میشد، فیلمیدارای اشکالات بسیار وسیع بود. اولا که قصه به اصطلاح اریژینال و خلاقانه ای نداشت و اصل آن از فیلم معروف «نوادا اسمیت» ساخته هنریهاتاوی در سال 1966 ( 1347) گرفته شده بود.
عباس شباویز از تولید کنندگان اصلی فیلمهای به اصطلاح موج نو و تهیه کننده فیلم «قیصر» درباره شکل اولیه این فیلم در مصاحبه اش با نگارنده میگوید:
«... اواخر سال 46 يا اوايل سال 47 بود كه يك شب در رستوراني انتهاي خيابان سلطنتآباد (پاسداران امروز) شام ميخوردم كه بهروز وثوقي، آقاي كيميايي را به من معرفي كرد. آن شب كه او را ديدم درباره سناريوي «قيصر» صحبت كرد. گويا قبل از آن چند تهيهكننده ديگر از جمله ميثاقيه و اخوانها آن را خوانده و رد كرده بودند. اما من در همان برخورد اول، مسعود كيميايي را جوان بسيار خوب و مودبي ديدم و براي فردای آن روز دعوتش كردم به استوديو آريانا فيلم. فردا آمد و قصهاش را كه در يك كتابچه خطي نوشته بود، برايم خواند. خوشم آمد، ديدم قصه اصيل است، حرف دارد، مسائل سنتي نيز در آن وجود دارد منتها كمي ميبايست بر رويش كار ميشد... در سناريوي اولي كه مسعود نوشته بود شخصيت «فرمان» زنده نبود و قصه از قطاري كه قيصر با آن ميآمد شروع ميشد. من پيشنهاد دادم كه فرمان را زندهاش كنيم و ده دقيقه اول بدون حضور بهروز باشد...»
قیصر قیصر که میگفتن، این بود؟!
از مشکلات اساسی فیلم، ضعف ساختاری آن بود. بی تجربگی کیمیایی در ساخت فیلم، کاملا از نماها و دکوپاژ آن مشخص است. مدت زمان فیلم در نزدیک به 17 پرده، حدود 3 ساعت به طول میانجامید و با سکانسهای بسیار کشدار و خسته کننده، در همان اولین نمایش خصوصی خود برای عوامل، به طور کلی همه را ناامید کرد و نشان داد نتیجه کار یک کارگردان سفارشی چه معجونی از آب درمیآید.
فی المثل در یکی از صحنههای فیلم که قیصر در طول کشتارگاه حرکت میکند، حدود 7-8 دقیقه این حرکت او در یک پلان ثابت و بدون حرکت، ادامه مییابد و هیچ اتفاق دیگری در صحنه نمیافتد!
در نتیجه برای نجات کار، تعدادی از عوامل اصلی سینمای آن روز ایران از جمله مهدی میثاقیه بسیج شدند. شباویز در ادامه مصاحبه اش راجع به ادعاهایی که بر سر این فیلم صورت گرفت و مشکلات ساختاری و اکران آن گفت:
«... امروز خیلیها ادعا دارند که فیلم قیصر، کار آنهاست. مازیار پرتو (فیلمبردار) میگوید من قیصر را ساختم، بهروز وثوقی و پوری بنایی هم بر روی آن ادعا دارند. خود کیمیایی هم هست! معلوم نیست چقدرش و چند درصدش مال چه کسی هست. یادم هست فيلم قيصر كه توليدش تمام شد، حدود 5/16 پرده (یعنی دو ساعت و چهل و پنج دقیقه!!) شده بود و در نمايش خصوصي صداي همه را درآورد. فيلم خيلي بيدر و پيكري بود و ريتم بسيار كندي داشت. بهروز 25 درصدي را كه با من شريك بود به هم زد. اسفنديار منفردزاده كه حاضر نشد براي فيلم آهنگ بسازد. كيميايي متاثر شده بود.
خلاصه من و اسفنديار منفردزاده و بهروز وثوقي و خود مازيار پرتو نشستيم و فيلم را مونتاژ مجدد كرديم تا شد 14 پرده. باز هم ريتم آن كند بود. با ميثاقيه صحبت كردم. ميثاقيه يك صدابرداري داشت به نام محمدي. او هم فيلم را ديد و گفت هيچ چارهاي نيست جز اينكه فيلم مجددا مونتاژ شود و 3-4 پرده ديگر كوتاه گردد. من «خاني» را پيشنهاد كردم. خلاصه به اتفاق ميثاقيه و خاني و محمدي رفتيم در اتاق مونتاژ و در را هم بستيم. كار را شروع كرديم و از آخر فيلم، مونتاژ را آغاز نموديم.
آخر فيلم همان سكانس قصابخانه بود كه كيميايي با دوربين روي دست و به صورت مستندگونه گرفته بود. مقداري زياد پلان گوشتهاي آويزان شده را فيلمبرداري كرده بود و يك، دو سه تا پلان هم تصوير بهروز بود كه از لابلاي گوشتها رد ميشد و يك جا هم با «سركوب» برخورد ميكرد. بعد ديگر برخوردي نبود و برميگشت و ميرفت داخل ريل قطار و بعد به كافه ميرفت. اين قسمت را درآورديم و انتهاي فيلم در همان ايستگاه قطار شد. سكانس قصابخانه و كشتارگاه نيز خيلي طولاني بود. آن را هم كوتاه كرديم.
خلاصه فيلم شد 5/9 پرده. يعني مجددا ۴ پرده و نيم، فيلم كوتاه شد. فيلم را مجددا به نمايش گذاشتيم. منفردزاده آمد، كيميايي و بهروز وثوقي و همه آمدند و فيلم را ديدند. كيميايي اول ناراحت شد ولي بهروز و اسفنديار و بقيه خيلي خوشحال شدند. بعد هم اسفنديار منفردزاده قرار شد موزيك فيلم را بسازد كه ملودي آن را من پيشنهاد دادم. به او گفتم چيزي بساز كه در مايههاي ضرب زورخانه و اين حرفها باشد. او هم خيلي خوب گرفت و موزيكي ساخت...»
ورود کیمیایی به سینما، خود حکایتی دارد که شاید کمتر شنیده شده باشد. پای وی به عرصه سینمای ایران با فیلم «ضربت» ساخته ساموئل خاچیکیان باز شد. البته کیمیایی در آن فیلم نه دستیار بود و نه در زمره عوامل فیلم. بلکه فقط یکی از علاقهمندانی بود که در کنار عوامل فیلم، کارهای مختلف انجام میداد. ساموئل خاچیکیان در این مورد در گفت و گویی با نگارنده اظهار داشت:
«...كيميايي سر صداگذاري ضربت در اتاق صدا بود و خيلي خوب و زود همه چيز را ياد ميگرفت و براي اين كار، هر كمكي من ميخواستم انجام ميداد. مثلا صحنههايي در فيلم وجود دارد كه صداي كيميايي روي آن است. البته گويندگي نميكرد ولي يك روز هنگام صدابرداري، كسي را ميخواستيم كه متلكي بگويد براي صحنه آخر فيلم كه خانه آتش ميگيرد و پيكر نيمه جان آرمان را بيرون ميكشند و بوتيمار هم از خانه بيرون ميآيد. در آن صحنه به كيميايي گفتم بگو بابا يه كم بيايين عقب، چه خبره آخه! او هم گفت، خيلي هم قشنگ گفت. جاي يك پاسبان صحبت
ميكرد...»
مرحله بعد ورود کیمیایی به سینمای ایران، دستیاری ساموئل خاچیکیان در فیلم «خداحافظ تهران» (1345) است که در واقع حکایت همان مک گافین فیلمهای آلفرد هیچکاک به نظر میآید. یعنی نه خاچیکیان دستیاری لازم داشته و در نتیجه کیمیایی را برای دستیاری قبول نمیکند و نه اساسا کیمیایی در فیلم «خداحافظ تهران» دستیاری میکند.
همه ماجرا، تحمیلی از سوی برادران اخوان (تهیه کنندگان «خداحافظ تهران») به خاچیکیان به عنوان یکی از معروفترین فیلمسازان آن روزگار بوده تا برای جوان جویای نامیهمچون مسعود کیمیایی، رزومه ای درست کنند. رزومه ای که قرار بود 2 سال بعد در خدمت سپردن فیلم «بیگانه بیا» به عنوان نخستین فیلم به کیمیایی قرار گیرد. خاچیکیان در این باره در همان مصاحبه به نگارنده گفت:
«... دو سال بعد سر صحنه فيلم «خداحافظ تهران» در منطقه پادگان رينه بوديم و يادم هست صحنههاي داخل چادرهاي امداد را ميگرفتيم كه مدير تهيه فيلم به من گفت جواني از طرف آقايان اخوانها (تهيهكنندگان فيلم) آمده. من گفتم ما كه تيم بازيگريمان تكميل است و كس ديگري را نياز نداريم. گفت او را براي دستياري شما فرستادهاند. من اول خيلي ناراحت شدم. چون اولا هيچوقت در طول دوران فيلمسازيم، دستيار نداشتم و ثانيا از اينكه اخوانها به جاي من تصميم گرفتهاند، دلخور شدم ولي وقتي با آنجوان ملاقات كردم، فهميدم همان مسعود كيميايي است كه دو سال پيش براي صداگذاري فيلم «ضربت» به آژير فيلم ميآمد...همه كاري ميكرد. يادم هست وقت انجام يكي از جلوههاي ويژه انفجاري، نارنجك مشقي در دست پاكنژاد (طراح صحنه) منفجر شد و لباسهايش آتش گرفت و دستانش سوخت. او را با آمبولانس ارتش به پادگان برديم ولي به دليل كمبود وسايل پزشكي قرار شد به تهران انتقالش دهيم. اين در حالي بود كه آمبولانس ارتشي را براي حمل پاكنژاد نميتوانستند در اختيار ما بگذارند در اينجا كيميايي از خودگذشتگي كرد و پاكنژاد را بغل كرد تا او را سوار يك اتومبيل شخصي نموديم و به بخش سوانح سوختگي بيمارستان حسنآباد برديم...»
برکشیدن بازیگران بی استعداد به سطح سوپر استار
گفتند که «قیصر» پرفروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران است اما هیچگاه آمار فروش آن از سوی هیچ نهاد و ارگان و شخصی ارائه نشد! بسیاری از دست اندرکاران فیلم، آن را نتیجه مستقیم فکر و تلاش و زحمت خود دانستند و بعضا خود را صاحب و مالک آن معرفی کردند.
اما آریانا فیلم بعد از« قیصر» هم تولیدات خود را ادامه داد و همچنان فیلمفارسی و آثار موسوم به موج نو را همپای همدیگر تولید نمود. یعنی در کنار فیلمفارسیهایی همچون «بدلکاران» (قدرتاللهاحسانی)، «بی نشان» (بهرام محمدی پور)، «دور دنیا با جیب خالی» (خسرو پرویزی)، فیلمهایی مانند «خداحافظ رفیق» (امیر نادری)، «میراث»(عبداله غیابی)و «سرخ پوستها»(غلامحسین لطفی) هم ساخت. و در کنار همه اینها، بازیگران و کارگردانانی مانند بهروز وثوقی و مسعود کیمیایی و جلال مقدم و امیر نادری و... را براساس پروژه ای تعریف شده، در بوق رسانهها قرار داد. افرادی که در سالهای بعد با دریافت جایزه ای به نام سپاس، بر جلد مجلات و نشریات سینمایی و غیر سینمایی هم جای گرفتند.
منوی اصلی
ورود اعضا
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: | 3,488 |
---|---|
بازدید دیروز: | 9,675 |
بازدید هفته: | 45,241 |
بازدید ماه: | 45,241 |
بازدید کل: | 25,032,373 |
افراد آنلاین: | 347 |
اوقات شرعی
اوقات شرعی به وقت زنجان
اذان صبح: | |
---|---|
طلوع خورشید: | |
اذان ظهر: | |
غروب خورشید: | |
اذان مغرب: |
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403 | ||||||
---|---|---|---|---|---|---|
ج | پ | چ | س | د | ی | ش |
7 | 6 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 |
14 | 13 | 12 | 11 | 10 | 9 | 8 |
21 | 20 | 19 | 18 | 17 | 16 | 15 |
28 | 27 | 26 | 25 | 24 | 23 | 22 |
30 | 29 | |||||
آخرین اخبار
پزشکیان در دیدار معاون نخستوزیر روسیه: عزم دولت ایران برای تکمیل راهگذر شمال- جنوب جدی است ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(57 بازدید)
(57 بازدید)
دریادار تنگسیری: نیروهای مسلح تحت فرمان فرمانده کل قوا آماده صیانت از مرزهای آبی و خاکی هستند ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(42 بازدید)
(42 بازدید)
اظهارات سؤالبرانگیز همتی درباره نرخ ارز: گرای گرانی از وزارت اقتصاد آقای پزشکیان مراقب باشید ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(38 بازدید)
(38 بازدید)
رهبر انقلاب پیشبینی کردند: ظهور یک مجموعه شرافتمند در سوریه مثل حزبالله لبنان ۱۴۰۳/۱۰/۰۲ ۰۳/۱۰/۰۳
(81 بازدید)
(81 بازدید)
واکاوی تاریخ سینمای ایران : قیصر، قیصر که میگفتن، این بود؟! ۲۵ / ۷ ۰/ ۱۳۹۵
واکاوی تاریخ سینمای ایران
قیصر، قیصر که میگفتن، این بود؟!