به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 9,114
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 41,192
بازدید ماه: 41,192
بازدید کل: 25,028,323
افراد آنلاین: 161
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۰ ۱ - خاطرات امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی : دلیل نامه جسارت آمیز بازرگان به امام چه بود؟ ۱۴ / ۰ ۱/ ۱۳۹۵
۰ ۱  - خاطرات امیر سرتیپ سید ابراهیم حجازی:

دلیل نامه جسارت آمیز بازرگان به امام چه بود؟    

Image result for ‫دلیل نامه جسارت آمیز بازرگان به امام چه بود؟‬‎


موضع‌گیری مهندس بازرگان در جریان 14 غائله اسفند
بعد از غائله 14 اسفند بازرگان گفته بود که می‌دانیم مصدق دست ثریا را بوسیده است، ولی این فرد که مرجع تقلید ما نبود. ایشان مرجع سیاسی ما بود و ایشان را به خاطر این باور داشتیم که رهبر سیاسی ما باشد. به هر صورت حضرت امام خیلی به مرحوم بازرگان علاقه داشتند و خیلی به ایشان احترام می‌گذاشتند، اما متأسفانه مهندس بازرگان نامه‌ای که بعد از 14 اسفند۱ یعنی در اردیبهشت ماه خدمت حضرت امام داد و خیلی به نظر من تندی و جسارت کرد، چرا که فهمید بنی‌صدر آخرین مهره امید جریان ملی‌گرایی و سکولاریزم حذف می‌شود و فرمانده کل قوایش هم حذف شد، لذا این نامه را به امام نوشت. واقعاً امام راجع به این نامه سعه صدر از خودش نشان داد، زیرا که ایشان به نظر من جریان فکری سیاسی خودشان را یک بار دیگر عین سال‌های 43 و 44 که از دست رفته دیدند، به این نحو دوباره اینجا هم دیدند که از دست رفته است، لذا یک نامه تندی نوشت به حضرت امام، و امام را متهم کرد تو عصبانی شدی و تکروی کردی و به این کیفیت یک مقداری به نظر من عقده‌های خودش رااز نظر سیاسی خالی کرد. از این طرف قضیه هم بعد از جریانات 14 اسفند منافقین فعال شدند و بمب‌گذاری‌ها و ترورها در سراسر کشور فعال شد. جریانات ایذایی در تبریز، اصفهان و خراسان در هر جایی که اینها نیرو داشتند شروع شد. در تهران که نقطه اوجش بود به صور مختلف این کار انجام شد. در این بین هم متأسفانه در رابطه با لایحه قصاص ملی‌گراها یعنی جبهه ملی یک راه‌پیمایی در 25 خرداد 1360 راه انداخته و در اعتراض به لایحه قصاص یک فراخوان نیرو هم داده بودند و در واقع در برابر حکم خدا موضع‌گیری کردند و اینجا هم تیر آخر را به مبانی ارزشی و اسلام و راه انقلاب زدند. الحمدلله حزب‌الله آنان را جمع کردند  و کاری نتوانستند بکنند. اتفاقاً اثرات منفی خودش را هم گذاشت به طوری که حتی برخی از اعضای نهضت آزادی از این جریانی که به عنوان علیه قرآن در واقع مطرح شد اعلام برائت کردند و به این شکل حوادث منجر به حذف بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا شد که حضرت امام در یک جمله کوتاه به ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، آقای سیدابوالحسن بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا برکنار نمود.
به این نحو سکولارها و ملی‌گراها و در رأسش منافقین با وعده‌و وعید بسیار بنی‌صدر را اغفال کردند که ما تشکیلات داریم تو نترس مردم با ما هستند و او از فرماندهی جدا شد و باز یک سری مشکلات و معارضات دیگری را به وجود آورد؛ یعنی مسایل تشدید شد و منافقین صریحاً مسئله حمایت خودشان را اعلام و سعی کردند البته به امام نزدیک شوند. امام به آنان گفتند من مشکلی با شما ندارم شما اعلام کنید که نمی‌خواهید با این ملت نبرد مسلحانه کنید و موضع‌تان را در برابر انقلاب شفاف کنید، چرا شما بیایید، من اصلاً به دیدن شما می‌آیم، شما فرزندان این مملکت هستید. متأسفانه آنها به دلیل غرور شدید مسعود رجوی، سازمان تبدیل به یک فرقه مثل فرقه بهائیت شدند و آن ازدواج‌های تشکیلاتی و انقلاب ایدئولوژیک و امثال این انحرافات به وجود آمد.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1. آیت‌الله موسوی اردبیلی در این باره می‌گوید: من در آن تاریخ به امر حضرت امام سمت دادستانی کل کشور را داشتم. پیش‌از ظهر روز پانزدهم همراه پلیس به دیدن دستگیرشدگان رفتم. دیدم گروهی را با وضع ناهنجار و سر و صورت کتک‌خورده و مجروح در آنجا بازداشت کرده‌اند و این دستگیری آ‌نچنان ناشیانه یا مغرضانه بود که بدون انجام تشریفات قانونی عده‌ای را با اتومبیل آورده و در محلی که بازداشتگاه رسمی نبوده انداخته و رفته‌اند. حتی گزارش پلیس هم در این دستگیری نبوده است. از دادستان تهران خواستم بازپرسی را بفرستد تا با یک بازجویی ابتدایی دستگیرشدگان را شناسایی کرده و با اخذ ضمانت آزاد کند تا در موقع لزوم احضار شوند. از آنجا رفتم به مسجد دانشگاه، که محل تجمع متحصنین بود پس از سخنرانی مختصر به مطالب متحصنین گوش دادم و قول دادم که به قضیه رسیدگی می‌شود و رفتم، و پس از رفتن من متحصنین نیز به تحصن خاتمه داده و متفرق شدند و این کار وسیله و بهانه‌ای شد که بنی‌صدر به من حمله کند که بلی آقای دادستان کل برای دیدن بازداشتی‌ها به کلانتری رفته و برای دیدن متحصنین به دانشگاه رفته است و به آنها قول داده است که به شکایت آنها برسد و این خود یک توطئه علیه من است. بعدها هم چندین بار این شکایت را تکرار کرد. در همان روز حضرت امام امت به اینجانب دستور فرمودند که موضوع را شخصاً پیگیری کرده و به خدمت‌شان گزارش دهم (غائله چهاردهم اسفند 1359؛ ظهور و سقوط ضد انقلاب، تهران، دادگستری انقلاب جمهوری اسلامی، 1364، صص 521 و 522).