به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 5,260
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 47,013
بازدید ماه: 47,013
بازدید کل: 25,034,143
افراد آنلاین: 327
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران( ۱۴) - گزارش‌های کارمند وزارت خارجه آمریکا از قحطی بزرگ ۱۵ / ۰۱ / ۱۳۹۶
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران - ۱۴

گزارش‌های کارمند وزارت خارجه آمریکا از قحطی بزرگ

Image result for ‫نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران‬‎Image result for ‫گزارش‌های کارمند وزارت خارجه آمریکا از قحطی بزرگ‬‎


 مردم سمنان در تلگرافخانه جمع شده و تهران را تحت فشار گذاشته‏اند ‏‏که کمک بفرستد. این روزنامه می‏‏افزاید از غروب تا شام رجال شهر در تلگرافخانه جمع شده‌اند. همه دکان‏ها ‏‏بسته است و خبازها دیگر کار نمی‏‏کنند. اوضاع وخیم بوده است. زبان آزاد 18 سپتامبر 1917 (شماره 20) گزارش می‏‏کند حدود 4000 نفر در اعتراض به اوضاع نان عمارات دولتی زنجان را اشغال کرده‏اند. این روزنامه می‏‏افزاید: «به‌‌‌هیچ‌وجه از دسایس و آنتریک رؤسای خبازی کاسته نشده روزبه‌روز به هر وسیله باشد موقع را برای انتفاع خود مناسب‏‏تر دیده و از هیچ قسم اجحاف فرو گذار نمی‏‏کنند ریاست خبازخانه هم گویا در مقابل رأی و پیشنهادهای ایشان خود را مجبور به تسلیم می‏‏داند.» ایران 21 سپتامبر 1917 می‏‏نویسد: «نبود غله باعث بروز قحطی در سراسر ایران شده است. تأثیر کمیابی غله خصوصاً در کاشان محسوس است و هیچ یک از اقدامات که برای اصلاح آن در نظر می‏‏گیرند پیشرفت حاصل نمی‏‏کند زیرا آوردن غله از قم یا سلطان‏آباد به کاشان قدغن است و مازاد غله این مناطق به شهرهای شمالی حمل می‏‏شود.»
در 24 سپتامبر 1917، کالدول به وزارت خارجه آمریکا اطلاع می‏‏دهد که او دیگر نمی‏‏تواند با حقوقی که می‏‏گیرد در تهران زندگی کند. دو دلیل برای این امر وجود داشته است. نخست افزایش شدید قیمت‏ها ‏‏از آغاز جنگ. دوم رسیدن برابری ارزش قران به حدود 19 سنت؛ در حالی که وزارت خارجه آمریکا همان نرخ پیش از جنگ یعنی 75/8 سنت به ازای هر قران را در نظر داشته است. از آنجا که حقوق کالدول به دلار پرداخت می‏‏شده، او کمتر از نصف مقدار قبل قران دریافت می‏‏کرده است. پیشتر، او به ازای هر دلار، 7/113 قران می‏‏گرفته است. اکنون او به ازای هر دلار 5 قران می‏‏گیرد. و در کنار آن، قیمت‏ها ‏‏به شدت افزایش یافته است. او توضیح می‏‏دهد: «ببینید، در ایران از معیار نقره استفاده می‏‏شود، جنگ باعث شده قیمت نقره به قران تا دو برابر معمول افزایش یابد، اما قدرت خرید قران، به خاطر افزایش هنگفت ارزش همه اقلام، تنها ٪25 چیزی است که سه سال پیش به هنگام ورود من به اینجا بود.» او برای هزینه بالای زندگی مثالی می‏‏زند: «جسارتاً به عرض می‏‏رسانم بر اساس افزایش قیمت‏ها ‏‏در آمریکا، قیمت همه ارزاق، البسه و دیگر ضروریات زندگی که ما در اینجا استفاده می‏‏کنیم، به طور متوسط سه تا ده برابر ارزش همان اقلام در آمریکا شده است. مثلاً، هر پوند شکر، 1 دلار؛ یک جعبه ده تایی سودا، 25/1 دلار؛ یک پوند قهوه، 5/3 دلار؛ یک پوند چای، حدود 3 دلار؛ یک جفت کفش، 20 دلار و غیره. درباره سایر کالاها نیز قیمت‏های مشابه حکمفرماست و کیفیت آنها بسیار پایین‏‏تر از چیزی است که افراد عادی در خانه از آنها استفاده می‏‏کنند. حتی قیمت ارزاقی که اینجا تولید می‏‏شود به شدت افزایش یافته است.» کالدول تقاضای افزایش حقوق می‏‏کند و می‏‏خواهد که به جای نرخ برابری پیش از جنگ از نرخ فعلی استفاده شود.
کالدول در گزارشی در تاریخ 4 اکتبر 1917، با عنوان «فقر و رنج در ایران» می‏‏نویسد: «در اینجا کمبود جدی ارزاق، به ویژه گندم و نان در سراسر ایران و خصوصاً در نواحی شمالی و اطراف و داخل تهران به وجود آمده و منجر به رنج و محرومیت بسیار در آغاز زمستان شده است... حتی در این موقع از سال، قیمت ‏‏ارزاق به بیشترین مقدار شنیده‌شده در نسل‏های ‏‏متمادی رسیده است و نایابی غلات، میوه و حبوبات حقیقتاً هشداردهنده است.» او گزارش می‏‏دهد: «به علت واردات شکر از هندوستان و کاهش قیمت آن در حدود بیست و پنج درصد، قیمت هر پوند شکر یک دلار مانده است.» کالدول فضای نانوایی‏ها ‏‏را توصیف می‏‏کند: «جمعیتی فراوان از طبقه زارع که فقط از نان ارتزاق می‏‏کنند، نانی که قیمتش سه برابر قیمت عادی است و بسیار کمیاب است و آنچه هم که تأمین شده دردی را دوا نمی‏‏کند. در خبازی‏های ‏‏عمومی جماعت بسیار در هر نوبت یا فرصتی جمع می‏‏شوند تا نان بخرند و اغلب مأیوس و گرسنه رانده می‏‏شوند. آژان‌ها در این خبازی‏های ‏‏عمومی مستقر هستند تا نظم را برقرار کنند و جماعت گرسنه و سمج را عقب برانند که اغلب به آشوب و خونریزی می‏‏انجامد.» کالدول برخی اقدامات صورت گرفته برای بهبود اوضاع را توضیح می‏‏دهد: «برای بهبود اوضاع دولت به دنبال آن است که گندم را از محل مالیات غیرنقدی خبازی‏ها ‏‏به قیمت نصف آنچه که در بازار می‏‏توانند بخرند، تأمین کند. اما این اقدام تاکنون کمک چندانی نکرده است. اقدامات مهمی برای جلوگیری از انبار و احتکار کردن ارزاق انجام گرفته است و موضوع اساساً به ارباب کیخسرو شاهرخ زرتشتی که مردم به درستی و پاکی‏اش اعتماد کامل دارند، سپرده شده، اما اوضاع همچنان وخیم است.» کالدول در پایان می‏‏نویسد: «شمار گدایان چند برابر شده است و در فوج‏های ‏‏صدها نفری در خیابان‌ها، به شکلی رقت‌آور می‏‏گریند و التماس می‏‏کنند و گاه در عین نومیدی به هر کسی که گیرشان بیفتد حمله می‏‏برند. اوضاع مشابه از همه نقاط، ولایات و شهرها گزارش شده است.»زبان آزاد 16 اکتبر، 1917 (شماره 31) اعلانی از سوی دولت منتشر کرده است. در این اعلان از کسانی که غله دارند دعوت شده موجودی خود را به دولت به قیمت عادلانه بفروشند. در غیر این صورت، دولت هر چه گندم کشف کند، آن را مصادره کرده و برای هر خروار فقط 30 تومان خواهد پرداخت. کالدول در تلگرامی در 22 اکتبر 1917 چنین گزارش می‏‏کند: «از ولایات اخبار هشداردهنده نبود ارزاق به گوش می‏‏رسد و بدترین شرایطی که در این سال‏ها ‏‏بوده روز به روز بدتر می‏‏شود.» کالدول وخامت اوضاع را در پاییز 1917 بار دیگر در 24 اکتبر 1917 این‌گونه گزارش می‏‏کند: «به پیوست فهرستی از قیمت‏های ‏‏خرده‌فروشی برخی کالاهای پرمصرف را ارائه می‌کنم. این ارقام به دلار هستند و البته باید به نرخ برابری آن نیز توجه شود.» او می‏‏افزاید: «از آنجا که زمستان هنوز شروع نشده است، عموماً انتظار می‏‏رود این قیمت‏ها ‏‏که پیش از این بسیار بالا رفته، به زودی دوباره افزایش هنگفت خواهد یافت.» سپس کالدول «قیمت‏های ‏‏جاری برخی اقلام در تهران، ایران» را چنین بر می‏‏شمرد: گندم، هر بوشل 9-7 دلار؛ جو، هر بوشل 6-5 دلار؛ آرد، هر پوند، 60-50 سنت؛ سیب، هر بوشل 15-12 دلار؛ یونجه، هر تن 90-80 دلار؛ زغال، هر تن 55-50 دلار؛ چوب سوخت، 32-30 دلار؛ نفت سفید، هر گالن 1.6 دلار؛ و کفش، هر جفت 30-18 دلار. در گزارشی با تاریخ 8 نوامبر 1917، کالدول درباره هزینه بالای زندگی و تورم افسارگسیخته، و قیمت‏هایی که روز به روز بالا می‏‏رود، می‏‏نویسد: «از آغاز جنگ، هزینه زندگی در محل خدمت من تقریباً به شکلی غیرقابل باور بالا رفته است و به طور مشخص در دو سال گذشته که عملاً تمام واردات متوقف شده، همچنان روز به روز بالا می‏‏رود.» او می‏‏افزاید قیمت‏ها ‏‏«اکنون از شش تا ده برابر قیمت‌ها در پیش از آغاز جنگ است.» علاوه بر تورم، ارزش اسمی قران افزایش یافته است: «نرخ برابری پول ایران [در برابر دلار] دو برابر شده و علاوه بر آن هزینه مسکن نیز به شکلی هنگفت افزایش یافته، و بنابراین در اینجا برای ما عملاً ناممکن است که حقوق خود را در آمریکا دریافت نموده و سپس حواله‏های ‏‏خود را به پول محلی تبدیل کنیم، چراکه این کار در کشورهایی مقدور است که ارزش پولشان کاهش یافته باشد.» او در پایان می‏‏نویسد: «به این موضوع تنها از این جهت اشاره شد که وزارتخانه از مشکلات و سختی‏های اینجا آگاه باشد.»
کالدول به نقل از مطبوعات ایران در 2 نوامبر 1917 می‏‏نویسد: «کارکنان وزارت خارجه از رئیس‌الوزراء خواسته‏اند ‏‏٪۳ حقوق یک سال خود را پیش از موعد و اکنون دریافت کنند. آنها می‏‏خواهند از این پول برای کمک به تعدادی از خیل فقرای شهر استفاده کنند و برای آنها سرپناه، سوخت، غذا و لباس تأمین کنند؛ زیرا بر این باورند که بسیاری از فقرا در زمستان در اثر سرما و گرسنگی خواهند مرد.» به گزارش مطبوعات: «آقای الکساندر تومانیانس بانکدار برای اسکان سی تن از فقیرترین گدایان شهر در زمستان 20 اتاق در بازار اجاره کرده است. او همچنین غذا و لباس آنها ‏‏را تأمین خواهد کرد.» کالدول می‏‏افزاید: «در حال حاضر در قزوین گندم خرواری 46 تومان است و جو 35 تومان. (یک خروار حدوداً معادل 11 بوشل است.)»نوبهار 13 نوامبر 1917 (شماره 60) گزارش می‏‏دهد در خیابان‏ها ‏‏و کوچه‏های ‏‏تهران تنها مردم گرسنه و اجساد بی‏نام و نشان دیده می‏‏شود. صحنه مقابل خبازی‏ها ‏‏هولناک و تأسف‌آور است. هر چه خبازان بپزند، قزاق‏ها ‏‏می‏‏برند، آنها زنان و کودکان گرسنه را کنار می‏‏زنند و حتی نان آنها را هم می‏‏گیرند. نوبهار 15 نوامبر 1917 (شماره 61) گزارش می‏‏کند در همه شهرها و روستاهای کشور، تعداد زیادی هر روز از گرسنگی می‏‏میرند. این روزنامه می‏‏افزاید سردار بهادر هر روز 100 تومان نان می‏‏خرد و میان نیازمندان تهران توزیع می‏‏کند. این روزنامه می‏‏افزاید اگر دیگر ثروتمندان نیز از سردار بهادر پیروی کنند، تعداد بیشتری زنده می‏‏مانند.
محمدولی‌خان تنکابنی، رئیس‌الوزرای پیشین، در یادداشت روزانه خود در تاریخ دوشنبه، 19 نوامبر 1917 (سیم صفرالخیر سنه 1336) می‏‏نویسد: «الحال چند روز است از شمیران به شهر آمدم زیرا که در این شهر قحطی گرانی هرج و مرج بطوری است که حد و حسابی ندارد. الان گندم خرواری پنجاه و پنج تومان، برنج هفتاد تومان و جو چهل و پنج تومان است و بقسمی مردم فقیر و بیچاره، گدا، مستأصل، کابینه‏‏ای به ریاست علاءالسلطنه، محتشم‌السلطنه... وزیر مالیه تمام غله انبار خرمن و صحرا همه را به باد دادند در پنج ماه کنار رفتند، چهار روز است عین‏الدوله باز هم رئیس‌الوزراء، آمدند مرا چسبیده‏اند ‏‏که کار ارزاق درست کن. نه در تنور نان و نه در انبار خرمن غله و نه در کیسه پول دارند... همه ایران یاغی طاقی گرانی است... یک قطره باران نیامده است.»