به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 5,008
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 46,762
بازدید ماه: 46,762
بازدید کل: 25,033,892
افراد آنلاین: 343
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران( ۱۵ ) - بسیج عمومی برای مقابله با قحطی ۱۸ / ۰۱ / ۱۳۹۶
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران - ۱۵ 

بسیج عمومی برای مقابله با قحطی

Image result for ‫بسیج عمومی برای مقابله با قحطی‬‎


 نوبهار 20 نوامبر 1917، (شماره 63)، گزارش می‏‏کند هر روز شمار زیادی از مردم مستأصل، مرد، زن و کودک، از دیگر نقاط به تهران می‏‏آیند و در خیابان‏ها ‏‏یا دکان‏های ‏‏متروک زندگی می‏‏کنند. در همین شماره این گزارش آمده است: «به موجب یک خبر خصوصی که به اداره [روزنامه] رسید، پریروز قبل از ظهر میرزاابوالقاسم‌خان درب دکان نانوایی جنب انبار گندم یک سینی مس غفلتاً از در دکان نانوایی برداشته رو به فرار می‏‏گذارد، آژان پست [کشیک] او را دستگیر و پس از استنطاق خود اقرار به دزدی‏های ‏‏مهم می‏‏کند. لذا کمیسری با ده نفر آژان با یک صاحب منصب برای تفتیش به خانه مشارالیه می‏‏فرستند، پس از ورود اشاره به گوشه اطاق کرده آژان وارد اطاق شده لحاف مندرسی را که در گوشه اطاق بوده بلند می‏‏نمایند می‏‏بیند یک پسر و یک دختر کوچک از گرسنگی مرده و عیال مشارالیه هم در گوشه دیگر اطاق به واسطه گرسنگی در حال نزع است.»
 نوبهار 20 نوامبر 1917 (شماره 63) گزارش می‏‏کند که دولت و تجار ثروتمند ایجاد مکان‏هایی برای اسکان و اطعام مستمندان را آغاز کرده‏اند. این روزنامه گزارش می‏‏دهد گروهی از تجار ثروتمند دور هم جمع شده‏اند ‏‏و هر یک مبلغی را ماهانه برای کمک به مستمندان تعهد کرده‏اند. معین‌التجار بوشهری با 500 تومان در ماه بیشترین انفاق را کرده است. حسین امین‌الضرب و اخوان بنکداران ارقام کمتری را متعهد شده‏اند. کمترین رقم تعهد شده 5 تومان در ماه بوده است. اوضاع در یزد وخیم بوده است. همین شماره نوبهار گزارش می‏‏دهد که تجار یزدی برای رفع گرسنگی عمومی، از کرمان و رفسنجان گندم خریده‏‏اند، اما حاکم کرمان باز هم اجازه حمل آن گندم را نداده است. نهایتاً دولت مرکزی به حاکم دستور داده 1000 خروار گندم به یزد بفرستد. حاکم مطلقاً از این کار سر باز زده است.
رعد 22 نوامبر 1917: «اخیراً حاکم اصفهان ثروتمندان و ملاهای شهر را به قصر خود خوانده تا برای کمک به فقرا فکری بیندیشند. آنها مبلغ 50000 تومان برای کمک به تأمین ضروریات زندگی فقرا جمع کردند. از اصفهان خبر رسیده که مردم آن ناحیه روزانه 130 خروار غله نیاز دارند و بنابراین برای مدت هشت ماه زمانی که تا برداشت جدید مانده 31000 خروار مورد نیاز است، اما تمام غله‏‏ای که از آن منطقه می‏‏توان جمع کرد حدود 6000 خروار است. گندم خرواری 70 تومان است.» این روزنامه درباره مناطق دیگر می‏‏نویسد: «گزارشی از تبریز حاکی است هر روز بسیاری در ساوجبلاغ می‏‏میرند ... در قم و مشهد مردم از نبود غذا در تلگرافخانه‏ها ‏‏پناه گرفته‏اند.» اطلاعات درباره قیمت ارزاق: «در جلفای آذربایجان نان هر من 14 قران (هر پوند حدود چهل سنت) فروخته می‏‏شود. برخی قیمت‏های ‏‏تهران، با تبدیل اوزان ایرانی به اوزان استاندارد و قیمت‏های ‏‏تبدیل شده به دلار عبارتند از: «گندم، هر بوشل 10 دلار؛ جو، هر بوشل 4.85 دلار؛ کاه گندم، هر تن 44 دلار؛ یونجه، هر تن 80 دلار؛ زغال نرم، هر تن 50 دلار؛ زغال چوب، هر تن 85 دلار؛ سیب زمینی، هر بوشل 5 دلار؛ برنج، هر پوند 30 سنت؛ صابون دست‏ساز خانگی و بد کیفیت، هر پوند 55 سنت.» رعد 24 نوامبر 1917: «حاکم اردبیل به دولت تلگراف زده است که شهر 15000 خروار گندم برای تغذیه سکنه تا پایان سال کم دارد و اجازه خواسته این مقدار را از خارج بیاورد.» در آستارا: «یک ماه است که در این شهر کمبود شدید نان وجود دارد و آنهایی که نان دارند، آن را هر من 8 قران (حدود هر پوند 30 سنت) می‏‏فروشند.» اوضاع در تهران: «جلسه کمیسیون ارزاق شب گذشته تشکیل شد. کمیسیون 60000 حواله نان برای همین تعداد از مستمندان شهر تأمین و سیاهه آنها را نظمیه تهیه کرده است.» رعد 27 نوامبر 1917، حاوی گزارشی درباره اوضاع کردستان است: «مدتی طولانی است که اوضاع نان بدتر و جدی‌تر شده است و اکنون نان پیدا نمی‏‏شود. غله از هر نوع بسیار کمیاب است و مردم نمی‏‏دانند گرسنگی خود را چگونه برطرف کنند. هر روز تعدادی از گرسنگی می‏‏میرند. بسیاری معتقدند که ظرف دو ماه همه سکنه کردستان تلف خواهند شد... هر روز تعداد زیادی از زن و مرد از گرسنگی می‏‏میرند. روس‏ها ‏‏هر چه جو بوده برای اسبان خود جمع کرده‏اند. آنها گاو را 5 تا 6 روبل و گوسفند را 2 تا 3 روبل می‏‏خرند.» رعد 28 نوامبر 1917 می‏‏نویسد: «حاکم اصفهان به وزارت داخله تلگراف کرده است اکثر خبازی‏ها ‏‏بسته‏اند ‏‏و بسیاری از گرسنگی در حال مرگ‏اند.» در تهران: «فی‌الحال اکثر خبازی‏ها ‏‏بسته‏اند. نان بسیار کمیاب است و زن و مرد و کودک در خیابان‏ها ‏‏زار می‏‏زنند.» رعد 30 نوامبر 1917 درباره اوضاع همدان می‏‏نویسد: «مردم به دولت تلگرام کرده و گفته‏اند ‏‏نان بسیار کمیاب است و بسیاری از گرسنگی رو به مرگ‏اند. گندم هر خروار 100 تومان و جو 90 تومان فروخته می‏‏شود.»
در اوایل دسامبر 1917 (ربیع‌الاول 1336)، عمادالسلطنه در تهران به برادرش عین‏السلطنه در الموت می‏‏نویسد: «از بابت قحطی و نیامدن باران و هنگامه‏‏ای که برپاست دیگر نوشتن ندارد. در طهران نمی‏‏شود نوشت که به مردم چه می‏‏گذرد و چه وحشتی حکمفرماست. اما کسانی که غله دارند دیگر یقین گله نباید داشته باشند زیرا قیمت از این بالاتر نمی‏‏شود و آنچه نوشته بودید یقین است اصلاح می‏‏شود، یعنی به قیمت اعلی خواهند خرید و برای سرکاربد نیست.» در تلگرامی به تاریخ 10 دسامبر 1917، کالدول از وخیم‌تر شدن اوضاع گزارش می‏‏کند: «در اثر اوضاع قحطی بی‏امان در سراسر ایران که ناشی از بدی محصول و جنگ است روزانه بسیاری را به کام گرسنگی می‏‏فرستد. ارزاق بسیار کمیاب است و قیمت‏ها ‏‏باورنکردنی. اقدامات محلی ناکافی است و کمیته‏ها ‏‏ناتوان از بهبود اوضاع هستند.» نوبهار 11 دسامبر 1917 (شماره 71) گزارش می‏‏کند دبیرالملک، حاکم تهران، نوانخانه‏هایی در شهرنو ایجاد کرده و در آنجا بینوایان می‏‏توانند غذا و لباس گرفته امکان استحمام یابند. ستاره ایران 30 دسامبر 1917 (شماره 87) حاوی نامه‏‏ای خطاب به دولت در تهران از سوی یک روحانی همدانی به نام مجتهدزاده همدانی است. این روحانی می‏‏نویسد شمار زیادی از مردم روستاهای اطراف به امید یافتن غذا و سرپناه به شهر آمده‏اند. نویسنده اعلام می‏‏کند آنچه در همدان رخ می‏‏دهد یک عاشورای تمام‌عیار است، هر روز هزاران زن گرسنه همراه با کودکان نزار و لرزان خود جلوی خبازی‏ها ‏‏جمع می‏‏شوند و بی‏آن که چیزی دستشان را بگیرد از آنجا بیرون شده و به دنبال غذا در این سرمای گزنده در خیابان‏های ‏‏آکنده از اجساد مردگان به جستجوی خود ادامه می‏‏دهند. بسیاری از سرما و گرسنگی در خیابان‏ها مرده‌اند و اجسادشان روی زمین مانده است. نویسنده می‏‏پرسد: «خدایا، چرا چنین است؟ چرا انسان شقی است؟ این همه مصیبت چرا؟ کی این بحران کابینه تمام شده و برای یاری ما کاری صورت می‏‏گیرد؟»
نوبهار 10 ژانویه 1918 (شماره 86)، خبر از شمار زیاد اجساد بی‏نام و نشان روی زمین مانده در خیابان‏های ‏‏تهران می‏‏دهد و می‏‏افزاید که «نه زنده می‏‏داند و نه مرده که به کجا باید رو کند.» این روزنامه گزارش می‏‏کند که برای فرار از سرما بسیاری در مساجد می‏‏خوابند و در آنجا اطعام نیز می‏‏شوند. بعداً مقرر شد از مساجد تنها برای خوابیدن استفاده شود و توزیع غذا تنها در نوانخانه‏ها ‏‏انجام گیرد. در همین زمان، دولت تلاش می‏‏کند تصویری ملایم‏‏تر ارائه کند. در رعد 11 ژانویه 1918، چنین آمده است: «نظمیه راپورت داده در هفته گذشته 51 نفر از گرسنگی و سرما در معابر ‏‏تهران تلف شده‏اند.» هیچ کس نمی‏‏تواند این رقم را باور کند. در همان شماره گزارشی از اقدامات برای رفع قحطی در تهران آمده است: «در پایان ماه دسامبر کمیته خیریه مرکز (سازمانی که تماماً به دست ایرانیان شکل گرفته بود) اقدامات زیر را برای فقرای شهر انجام داده است: اختصاص باغ اعتماد حضور با اتاق‏های ‏‏فراوان؛ تأمین اثاثه و وسیله گرمایی لازم؛ اختصاص باغی مجزا به زنان و کودکان مستمند؛ نگهداری 1000 نفر؛ تأمین حمام برای آنها؛ تأمین لباس؛ تهیه یک وعده چای، آش و برنج؛ تیمار بیماران؛ مراقبت از زنان باردار و تغذیه نوزادانشان با شیر؛ ایجاد مریضخانه با 30 تخت؛ ایجاد کارگاهی برای فرشبافی زنان و کودکان که تاکنون 8 دار قالی در آن به کار گرفته شده؛ [و] به کار گرفتن یک معلم برای تعلیم دینی کودکان.»
در گزارشی با تاریخ 15 ژانویه 1918، کالدول می‏‏نویسد: «طبقات فقیر تقریباً تنها با نان و برنج زنده‏اند. قیمت گندم هر بوشل پانزده تا بیست دلار است، البته اگر بشود با این قیمت‏ها ‏‏اساساً چیزی پیدا کرد. برنج هر پوند پنجاه سنت تا دو دلار است و مقدار قابل‌توجهی از آن موجود است. البته این قیمت‏ها ‏‏بر اساس نرخ برابری فعلی است.» او ادامه می‏‏دهد: «دولت ایران با کمیته امداد محلی که میسیونرهای آمریکایی و دیگران تشکیل داده‏اند ‏‏همکاری می‏‏کند و برنج و غله آنها را مجانی و الباقی اجناس را با پرداخت وجه تأمین می‏‏کند.» در کرمانشاه خبازان خاک سفید را با آرد مخلوط می‏‏کردند. نامه‏‏ای از ئی. اِی. داگلاس از مریضخانه آمریکایی‏ها ‏‏در تهران به کالدول در 15 ژانویه 1918 می‏‏نویسد: «از خانم اف. ام. استد از کرمانشاه در نامه‏‏ای خبر رسیده کمبود شدید غله در خبازخانه‏های ‏‏عمومی به حدی است که خاک سفید را با آرد قاطی می‏‏کنند تا حجم آن بیشتر شود.»