به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 5,438
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 47,191
بازدید ماه: 47,191
بازدید کل: 25,034,321
افراد آنلاین: 332
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران( ۱۷ ) - تهران تقریبا از جمعیت خالی شده است! ۲۹/ ۰۱ / ۱۳۹۶
نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران - ۱۷

تهران تقریبا از جمعیت خالی شده است!

Image result for ‫نگاهی مستند به بزرگ‌ترین جنایت‌جنگی انگلستان در ایران -   تهران تقریبا از جمعیت خالی شده است!‬‎


در اوایل فوریه 1918 (جمادی‌الثانی 1336) نظمیه تهران گزارش می‏‏دهد آمار مرگ و میر دوازده ماه گذشته تهران 48000 نفر بوده است. عین‏السلطنه این رقم را به سخره می‏‏گیرد و می‏‏افزاید «حالیه هم روزی یک هزار نفر چه از گرسنگی چه به واسطه ناخوشی حصبه تلف می‏‏شوند.» او می‏‏افزاید کمبود ارزاق در قزوین بدتر بوده است، اما «به قدر طهران آدم نمی‏‏میرد.» محمدولی خان سپهسالار تنکابنی در خاطرات روزانه خود در سه‌شنبه، 12 مارس 1918 می‏‏نویسد: «امشب که شب چهارشنبه 29 جمادی الاول 1336 است باران هم می‏‏آید بیست روز به عید داریم ولیکن بحمدالله برف و باران خوب آمد تشویش زراعت نیست ولیکن گندم خرواری الی صدتومان جو هفتاد و پنج تومان برنج خرواری یکصد و بیست تومان حبوبات. الی ماشاءالله ایران همه جا یاغی طاغی. شاه هم فرح‏آباد به شهر جرأت ندارد بیاید. ایران هم ندانم‌کاری وزراء و شاه از همه جا خراب‌تر، گرسنگی قحطی مافوق، در این تهران از گرسنگی روزی سیصد نفر هم می‏‏میرند.»در 16 مارس 1918، شولر، دبیر کمیته امداد آمریکا در ایران، به چارلز ویکری در نیویورک تلگراف می‏‏زند: «اوضاع اسفبار تداوم دارد، صدها تن می‏‏میرند. در تهران حدود بیست هزار نفر اطعام می‏‏شوند اما اقدامات امدادی به مشهد، همدان، قزوین، کرمانشاه و سلطان‏آباد گسترش می‏‏یابد.»
در 17 آوریل 1918، کالدول تلگراف می‏‏زند: «در شمال غرب ایران قحطی بدتر شده، بی‏نظمی ادامه دارد.» در 4 می ‏‏1918، جردن به ویکری در نیویورک تلگراف می‏‏زند: «سپاس مرا برای سی و پنج هزار دلار بپذیرید. اوضاع قحطی فراتر از انتظار رو به فزونی است و مرض‏های ‏‏مسری چون تیفوئید، تیفوس فراگیرند. همین وضعیت در دیگر شهرهای ایران نیز برقرار است. ارزاق را تقریباً نمی‏‏توان تهیه کرد، قیمت‏ها ‏‏هنگفت شده. مردم علف، سگ، مردار حیوان، حتی آدم می‏‏خورند. اگر ممکن است صد هزار دلار دیگر بفرستید. بیش از این می‏‏توان صرف کرد. امضاء جردن» در 25 می ‏‏1918 جردن به ویکری تلگراف می‏‏زند: «قحطی بسیار بدتر شده است. هزینه‏های ‏‏جاری دویست هزار دلار در ماه است، اما تنها بخشی از مشقت موجود را جواب می‏‏دهد. اگر مقدور است دویست و پنجاه هزار دلار بفرستید. امضاء جردن» تا می‏ ‏1918، شدت وخامت اوضاع را کالدول در تلگرامی با تاریخ 13 می ‏‏1918 چنین توصیف می‏‏کند: «اوضاع اقتصادی رقت‌بار است، قحطی تمام کشور را در برگرفته و هزاران نفر هر روز می‏‏میرند. خرمن بهار خوب است و وقتی تا شش هفته دیگر جمع شود، اوضاع باید بهتر شود.»
کالدول این اوضاع رقت‌بار در بهار 1918 را در گزارشی توضیح می‏‏دهد. علیرغم کار بزرگ کمیته‏های ‏‏امداد و اطعام هزاران قحطی‌زده، کالدول می‏‏نویسد: «هزاران نفر که امکان رسیدگی به آنها وجود نداشت، در اثر گرسنگی و مرض، خصوصاً در تهران، مشهد و همدان مرده‏اند. اطلاعات موثق نشان می‏‏دهند مشقّت و گرسنگی آن چنان وخیم بوده است که صدها تن از مردم با خوردن علف و مردار حیوانات زنده مانده‏اند ‏‏و در برخی موارد آنها گوشت انسان خورده‏اند ‏‏... مشقت گسترده، شهرهای کوچک و هزاران روستای ایران را نیز در بر گرفته، اما دسترسی به این مکان‌ها، اگر مشقت حمل ارزاق به این نقاط کوهستانی و بیابانی را لحاظ نکنیم، به خاطر نبود امکانات تقریباً ناممکن است. گویا اهالی ایران به گونه‏‏ای بزرگ شده‏اند ‏‏که به دیدن مرگ به بدترین شکلش-گرسنگی- عادت دارند و حتی خارجی‏های ‏‏مقیم اینجا به خاطر آن که بدبختی بی‏حساب در همه جا دیده می‏‏شود، نسبت به آن سنگدل شده‏اند.»
کالدول درباره ابعاد مرگ و رنج دید به دست می‏‏دهد: «نرخ عادی مرگ و میر در تهران ده تا پانزده نفر در روز است اما آخرین گزارش‏ها ‏‏از شورای صحه نشان می‏‏دهد نرخ مرگ و میر روزانه در تهران اکنون 180 نفر است. این رقم هشداردهنده است به ویژه اگر جمعیت تهران را چیزی کمتر از دویست هزار نفر لحاظ کنیم.» کالدول به عنوان نشانه‏‏ای از کمیابی نان می‏‏نویسد: «نان اگر تنها قوت فقرا نباشد مهمترین غذای آنهاست و قیمت عادی آن حدود هر پوند سه سنت است، ولی اکنون قیمت آن بین هر پوند سی و پنج و چهل سنت است، و حتی با این قیمت نیز آن قدر کمیاب است که به سختی می‏‏توان تهیه کرد.» علاوه بر کمبود ارزاق، کالدول می‏‏افزاید: «چندی است که بیماری‏های ‏‏واگیر تیفوئید و تیفوس و وبا به نقاط مختلف ایران حمله‌ور شده‏اند.» عبدالحسن عمیدی نوری، وکیل و سردبیر آینده روزنامه داد در خاطراتش از دوران قحطی 1918-1917 می‏‏نویسد، اجساد در خیابان‏های ‏‏تهران پراکنده بودند. علاوه بر آن، در غسالخانه‏ها ‏‏اجساد را روی هم تل‌انبار کرده و در گورهای دسته جمعی دفن می‏‏کردند. جایی که قحطی نبود، وبا و تیفوئید جای آن را گرفته بودند. نویسنده این خاطرات می‏‏نویسد که در خانه خود او، سه نفر در اثر وبا در زمانی کوتاه در تابستان 1918 مردند. او معتقد است در تابستان 1918 در اثر وبا 30000 نفر در تهران مردند. کالدول از مرگ روزانه بیش از 200 نفر تنها در تهران در اثر وبا گزارش می‏‏کند: «با چشم‌اندازی که از برداشت خوب محصول وجود دارد، اوضاع قحطی رو به بهبودی است اما بیماری واگیر وبا در محلات مختلف روزانه بیش از دویست فر را به کام مرگ می‏‏برد.»
در می ‏‏1918، نظمیه تهران ارقام مرگ و میر بازبینی شده و جدیدی ارائه می‏‏کند و آن طور که عین‏السلطنه گزارش کرده، این ارقام در روزنامه‏ها ‏‏از جمله رعد منتشر شده است. نظمیه تهران گزارش کرده که در طول سال 1296ش، 186000 نفر در اثر قحطی و مرض در تهران مرده‏اند. عین‌السطنه ضمن ارائه نظر خود درباره گزارش رعد اظهار می‏‏دارد که کاهش جمعیت تهران بسیار قابل توجه بوده است. در کاشان، 30000 نفر مرده‏اند ‏‏و در قم، «غالب خانه‏ها ‏‏همان طور درش قفل است که تمام ساکنین آن بدرود زندگانی گفته‏اند.» شاهدان دیگر نیز در این باره که تهران نیز از جمعیت خالی شده است سخن گفته‏اند. باید توجه کرد که قحطی و وبا تا تابستان 1918 ادامه پیدا کرد و به سادگی شمار قربانیان را در تهران به 250000 نفر رسانید. همان طور که در ادامه در فصل چهار توضیح داده می‏‏شود، جمعیت تهران در 1914 به طور موثق 500000 نفر گزارش شده است. در 1920، کالدول جمعیت تهران را 200000 نفر گزارش می‏‏کند. با تعمق درباره این اعداد، می‏‏توان فهمید که عمق فاجعه تا کجا بوده است.
گزارش‏های ‏‏وایت و ساثرد
در آوریل 1918، فرانسیس وایت، معاون سفارت آمریکا، از بغداد به تهران سفر می‏‏کند. کالدول می‏‏نویسد:
افتخار دارم به پیوست یادداشتی را که ممکن است برای آن وزارتخانه مطلوب باشد ارسال دارم. این یادداشت حاوی برخی اطلاعات خاص است که وی ضمن سفر از بغداد به تهران به دست آورده است.
این یادداشت حاوی اطلاعات بسیاری درباره اوضاع قحطی و امور نظامی است. وایت اوضاع قحطی را توضیح می‏‏دهد:
اطفال که تنها پوست و استخوانند، برهنه همه‌جا در طول جاده دیده می‏‏شوند. دور پاهایشان بیش از سه اینچ نیست و چهره‌هایشان چون پیران هشتادساله رنگ‌پریده، پژمرده و چروکیده است. نیاز در همه جا هست و مردم مجبورند علف یا یونجه بخورند و یا حتی دانه‏های ‏‏غله را از فضولات احشام در جاده‏ها ‏‏جمع کنند تا نان درست کنند. به واقع در همدان چندین مورد آدمخواری دیده شده و دیدن این که اطفال و سگان بر سر مردار حیوانی با هم می‏‏جنگند و یا قاپیدن زباله‏‏ای که به خیابان ریخته شود، امری عادی است.
وایت از کار خوب میسیونرهای آمریکایی می‏‏گوید:
در همدان میسیونرهای آمریکایی در اقدامات امدادی بسیار فعال هستند و هر روز چندین هزار نفر را تغذیه می‏‏کنند و یا در راهسازی به کار می‏‏گیرند. امید می‏‏رود بعد از برداشت بهار اوضاع بسیار بهتر شود و بعد از برداشت پاییز به حالت عادی بسیار نزدیکتر شود.