« جوان و ازدواج »
40 - نمونه ای از زنان نمونه تاریخ اسلام
نمونه ای از زنان نمونه تاریخ اسلام
عمروبن حمق خزاعی مرد بزرگواری بود و از یاران بسیار نزدیک امام علی (علیه السلام) محسوب می شد. حضرت هم ایشان را بسیار دوست می داشتند. این مرد محضر پیامبر را نیز درک کرده است و روایت بسیاری از پیامبر نقل کرده است، چنان شجاع و وفادار بود که حضرت به ایشان فرمودند: ای کاش من فقط صد نفر صحابه مثل تو داشتم. از جمله کسانی که حضرت علم منایا (منیه یعنی مرگ) را به او یاد داده بود همین عمرو بن حمق خزاعی بود. حضرت به عمرو فرمودند: در تاریخ اسلام تو اولین کسی خواهی بود که سرت را بریده و به نیزه می زنند و در شهرها می گردانند.
بعد از شهادت حضرت علی (علیه السلام) و صلح امام حسن (علیه السلام) و در زمان صلح، عمرو بن حمق خزاعی در شهرها شروع به سخنرانی و نشر فرهنگ و اندیشه امیر المؤمنین علی (علیه السلام) می کرد. طوری که دیگر معاویه نمی دانست با او چکار بکند، به خاطر همین نامه ای به زیاد بن ابیه نوشت - زیاد بن ابیه که پدر ابن زیاد بود، چون معلوم نبود که پدرش کیست به خاطر همین به او زیاد ابن ابیه یعنی پسر پدرش می گفتند - معاویه به زیاد نامه نوشت و گفت که شر این عمرو را کم کن. زیاد عده ای را جهت مشورت جمع کرد و گفت: با این مرد چه بکنیم؟
یک نفر گفت: من می دانم، تو باید همسر او را دستگیر کنی و به زندان بیاندازی. اگر این کار را بکنی او خودش را تسلیم خواهد کرد. همسر عمرو را که زنی بسیار فصیح بود زندانی کردند، ولی هرچه او را شکنجه کردند که محل عمرو را نشان دهد چیزی نگفت، هرچه او را شکنجه کردند حرفی نزد. به خاطر همین نامه ای به معاویه نوشتند و ماجرا را به اطلاع معاویه رساندند. او نیز پیام داد که آن زن را به شام نزد معاویه بفرستند.
این زن در شام مدت دو سال زیر شکنجه قرار داشت. خبر این ماجرا که به عمرو رسید، عمرو گفت: آن زنی که من می شناسم، اینها نمی توانند حرفی از او بیرون بکشند، عمرو تسلیم نشد و شهر به شهر مشغول نشر اندیشه حضرت علی (علیه السلام) بود و آن زن هم در زندان زیر شکنجه مانده بود. در نهایت عمرو را در شهر موصل دستگیر کردند و سر او را بریده و بر نیزه زدند همان طوری که حضرت فرموده بودند.
سپس سر او را به شام نزد معاویه آوردند. معاویه گفت: سر او را برای همسرش ببرید و ببینید که چه می گوید و سخن او را به من بگویید. آن زن سر عمرو را در دست گرفت و گفت: "اهلاً و سهلاً " یعنی خوش آمدی. شهادت گوارای تو باد، ای عمرو من تو را هرگز فراموش نمی کنم، بعد گفت: بروید و به معاویه بگوئید: به خاطر این کار روزهای سختی را خواهی دید.
وقتی این پیام را به معاویه رساندند، معاویه آشفته شد و دستور داد که آن زن را نزد او بیاورند. وقتی معاویه گفت: این چه حرفی است که زدی؟ آن زن با فصاحت تمام شروع به صحبت کرد، به طوری که اطرافیان معاویه گفتند: تو اشتباه کرده ای که عمرو را کشته ای! تو باید این زن را می کشتی. معاویه با اشاره انگشت دستور داد که او را از شهر شام بیرون کنند. وقتی که می خواستند او را از شام بیرون ببرند یک جمله گفت: ببینید معاویه به چه روزی افتاده است که با زبانش توان مقابله با من را ندارد و با انگشتش اشاره می کند که مرا از شام بیرون کنند.
این چنین فرصتهایی از کجا فراهم شده بود که چنین شخصیت هایی پرورش یافته بودند. اینها همه به برکت فرهنگ اسلامی است. همه اینها "حُسن تبعّل" است که حضرت امیر می فرمایند: من زهرا را در ازدواج بهترین پشتیبان برای خودم یافتم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته