به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 9,998
بازدید دیروز: 18,995
بازدید هفته: 70,746
بازدید ماه: 70,746
بازدید کل: 25,057,674
افراد آنلاین: 27
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۰۶ دی ۱٤۰۳
Thursday , 26 December 2024
الخميس ، ۲٤ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
خوان حکمت ( ۱۲۰ ) : ضرورت عدم غفلت از دشمن در نگاه امام علی(ع) ۲۳ / ۰۲ / ۱۳۹۶

خوان حکمت

ضرورت عدم غفلت از دشمن در نگاه امام علی(ع)

  ۲۳/ ۰۲ / ۱۳۹۶

Image result for ‫آیت الله جوادی آملی‬‎

 بسم الله الرحمن الرحیم

وقتی وجود مبارك حضرت امیر(ع) به حكومت رسید، كلّ خاورمیانه یك كشور پهناور بود كه والی و حاكم آن، علی‌بن‌ابی‎طالب بود، ایران با همه وسعتی كه داشت چند استانداری بود و لاغیر! مصر با آن عظمتی كه داشت یك استانداری بود. ایشان برای مصر یك استانداری به عنوان «مالك» اعزام كرد و آن عهدنامه‌ای كه برای اداره مصر مرقوم فرمودند، جداگانه در نهج‌البلاغه آمده است. یك نامه دیگری برای مردم مصر نوشت. در آن نامه به مردم فرمود كشور را تنها رهبرِ خوب اداره نمی‌كند، تنها داشتن چند مسئول خوب و بلندهمّت اداره نمی‌كند، عنصر محوری یك كشور، مردم آن مملكتند؛ این سه قسمت را وجود مبارك امیرالمؤمنین در این نامه‌ای كه برای مردم مرقوم فرمود جداگانه نوشت. آن نامه‌ای كه برای مالك نوشت ظاهراً كلّ آن نامه در نهج‌البلاغه آمده، مفصّل هم هست. ممكن است بخشی از آن مطالب نیامده باشد؛ ولی قسمت مهمّ آن نامه كه بخشنامه حضرت بود در نهج‌البلاغه آمده و اما این نامه‌ای كه برای مردم مصر نوشت (نامه 62 ) تقریباً سی صفحه است حداكثر آن دو صفحه در نهج‌البلاغه آمده؛ به مردم مصر فرمود: داشتن رهبر خوب لازم است ولی كافی نیست، داشتن بعضی از مسئولان خوب و مدیر و مدبّر لازم است ولی كافی نیست. نگویید رهبری مثل علی‌بن‌ابی‎طالب داریم، نگویید مسئولی مثل مالك اشتری داریم، شما می‌بینید دشمن از هر طرف حمله كرده است.
حفظ این انقلاب كار آسانی نیست. شما هر روز می‌شنوید عده‌ای از عزیزترین و بهترین فرزندان این سرزمین برای حفظ این سرزمین شربت شهادت می‌نوشند. آن بیگانه استكبار و صهیونیست، این سلفی و داعشی و تكفیری را آماده كرده است. كم نیست كه انسان چندین سرباز را یك روز تقدیم نظام اسلامی بكند، اینها كار كوچكی نیست؛ اما دشمن از هر طرف دارد حمله می‌كند.
انقلابی بودن؛ نیازمند پشتوانه علمی قوی
 این نكته را عزیزان حوزوی و دانشگاهی باید بیشتر توجه كنند. حوزه از نظر عقلانیّت و علم الآن دستش خالی است. فقه دارد كه فقه، احكام فرعی را دارد، كلام در آن نیست، فلسفه در آن نیست، تفسیر در آن نیست، نهج‌البلاغه نیست، صحیفه سجادیه نیست. ما اگربخواهیم به مردم بگوییم شما انقلابی باشید، آقایان! انقلابی بودن با سفارش و موعظه حلّ نمی‌شود. انقلابی بودن مثل درس‌های مجلس ترحیم و مجلس فاتحه نیست كه انسان با سفارش حلّ كند. انقلاب، حداقل یك علم قوی غنی می‌خواهد مثل نهج‌البلاغه. این نهج‌البلاغه هم باید در دو سطح مطالعه شود؛ یك عده كه رسائل و مكاسب می‌خوانند، بخشی از نهج‌البلاغه را بخوانند، یك عده كه كفایه می‌خوانند ،قسمت دوم نهج‌البلاغه را بخوانند.  نهج‌البلاغه یك علم جان‌گیری دارد؛ ولی آن مقداری كه برای اداره كشور كافی باشد، این مقدار را می‌توانند بفهمند، وگرنه نهج‌البلاغه بدون علوم عقلی، بدون كلام غنی و قوی قابل حلّ نیست. وقتی در نهج‌البلاغه شما می‌خوانید «وَ كُلُّ قَائِمٍ فِی سِوَاهُ مَعْلُول‏»[1] طرفِ شما یكی دكارت است یكی كانْت است، این دارد علیّت را ثابت می‌كند. حضرت امیر در این خطبه می‌فرماید چیزی كه هستیِ او عین ذات او نیست، الاّ ولابد علّت می‌خواهد، شانس و بخت و اتفاق و طبیعت و اینها همه باطل است. اگر كسی بخواهد این بخش از نهج‌البلاغه را بفهمد این با كفایه و مكاسب و اینها حلّ نمی‌شود. این طرف مقابلش مستقیم با دكارت درگیر است و كانْت است و مانند آن.
اگر كسی بخواهد انقلابی باشد باید جریان سقیفه را كاملاً بداند، جنگ جمل را بداند، چطور علی‌بن‌ابیطالب را با آن عظمت و جمال و جلال علمی كه داشت خانه‌نشین كردند. امروز دشمن نفوذی‌تر و آگاه‌تر و سیاست‌بازتر و خطرناك‌تر است. این كنزالفوائد كراجكی چند تا رساله است كنار هم جمع شده، یكی از آن رساله‌ها به نام «العجب» است، اصلاً این رساله خیلی مفصّل نیست، ولی اسمش به نام «عجبٌ» است. همان‌طور كه قوانینِ مرحوم صاحب قوانین را قوانین گفتند، برای اینكه بحث‌های آن «قانونٌ» است یا كتاب قانون بوعلی این است، فصول را فصول گفتند برای اینكه بحث‌های آن «فصلٌ» است؛ اما این كتاب به نام «عجبٌ» است؛ یعنی «فصلٌ» در آن نیست, «اصلٌ» در آن نیست، می‌گویند «عجبٌ» بعد یك قصّه را شروع می‎کند، یک بحث را شروع می‌كند، این بحث كه تمام شد، «عجبٌ» یك بحث دیگر شروع می‌كند. سرّ نامگذاری این رساله به نام «عجب» این است كه می‌گوید؛ بعد از رحلت وجود مبارك پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) حضرت امیر به عنوان شاخص‌ترین مرد آن روزگار بود، همه هم به عظمت حضرت امیر آگاهی داشتند. زنی در جهان اسلام همسان صدیقه كبری(سلام الله علیها) نبود و نیست، نه فاطمه زهرا(س) دومی داشت نه حضرت امیر(ع). بعد از رحلت پیغمبر، وجود مبارك صدیقه كبری چند شبانه‌روز درِ خانه مهاجر و انصار پیغام می‌داد سفارش می‌كرد، بیایید علی‌بن‌ابی‎طالب را یاری كنید هیچ كسی حركت نكرد. بعد از گذشت چند مدت كه خود حضرت امیر به حكومت رسید، کس دیگری به مردم همین مدینه گفت بیایید علی‌بن‌ابی‎طالب را بكُشید، صدها نفر شمشیر كشیدند و آمدند «عجبٌ».[2] پس می‌شود در عصر پیغمبر كه تازه حضرت را دفن كردند، شخصیتی كه مثل حضرت امیر شناخته‌شده بود، شخصیتی مثل زهرا(س) شناخته‌شده بود، می‌شود ملّتی كه پیغمبر را درك كرد، امام را درك كرد، صدیقه كبری را درك كرد او را طوری فریب داد كه حق را زیر پا بگذارد و باطل را علنی كند.
ضرورت عدم غفلت از دشمن
سفارشی نیست كه ما بگوییم آقایان انقلابی باشید، انقلاب را حفظ كنید، در انتخابات شركت كنید؛ علمی است. تا نهج‌البلاغه روشن نشود مثل كفایه درسی نشود، مثل رسائل درسی نشود، انسان راز و رمز بیگانه‌ها را نفهمد كه چگونه می‌شود یك ملت نبوی و علوی را خاك كرد، چگونه می‌شود عمروعاص‌ها را حاكم كرد، چگونه می‌شود باطل را بر حق پیروز كرد، چگونه می‌شود دهان حق را بست، نه حوزه انقلابی می‌شود نه دانشگاه. این نامه را وجود مبارك حضرت امیر برای مردم مصر نوشت، فرمود نگویید ما رهبری مثل علی داریم، نگویید مسئولی مثل مالك اشتر داریم «إِنَّ أَخَا الْحَرْبِ الْأَرِقُ»؛ فرمود ما در میدان جنگیم «لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَهًْ» این كلمات بوسیدنی است. فرمود همه ما الآن در سنگر هستیم. دشمن آماده است و دارد حمله می‌كند. اینها كه در سنگرند چه كار می‌كنند؛ آیا می‌خوابند؟ یا می‎بینید كسانی كه در ماه مبارك رمضان روزه دارند وقتی می‌خواهند وضو بگیرند آب را مضمضه می‌كنند، آب را كه نمی‌خورند. فرمود خواب در چشم شما فقط باید به صورت مضمضه باشد «لاَ تَذُوقُوا النَّوْمَ إِلاَّ غِرَاراً أَوْ مَضْمَضَهًْ» این انقلاب است. همه ما الآن باید از این نظر كه اگر از بیگانه‌ها غافل هستیم به اندازه مضمضه دهان، همان یك لحظه غافل باشیم بقیه باید بدانیم كه دارند چه كار می‌كنند.
مردم وقتی انقلابی می‌شوند كه حوزه انقلابی باشد، دانشگاه انقلابی باشد، محور فكری این است. حوزه هم با رسائل و مكاسب انقلابی نمی‌شود، حوزه با نهج‌البلاغه‌، انقلابی می‌شود.
 بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 7/2/1396
مرکز اطلاع رسانی اسرا
_____________________
[1]. نهج البلاغة صبحی صالح، خطبه186.
[2]. التعجب من أغلاط العامة فی مسألة الإمامة، ج1، ص128.