بسم الله الرحمن الرحیم
ما در دنیا بدن و روح داریم، بدن نیازهایی دارد و روح نیازهایی؛ این نیازها در دنیا یا با ضوابط حل میشود یا با روابط، ضوابط یعنی قانون تجاری، قانون صلح، قانون اجاره، قانون مساقات، مضاربه و عقود اسلامی؛ روابط این است كه كسی پدر كسی است، كسی فرزند كسی است، واجبالنفقه كسی است، دوست كسی است [و مشكلات او را حل میكند]. این مشكلات جامعه كنونی یا با ضوابط و خرید و فروش و تجارت حل میشود یا با روابط حل میشود، اگر كسی كودك است كه واجبالنفقه پدر است، پدر او را تأمین میكند، یا اگر كهنسال فرتوت است، واجبالنفقه فرزند است، فرزند او را تأمین میكند، بالأخره نیازهای دنیا یا بر اساس ضوابط یا بر اساس روابط یا بر اساس هر دو امر حل میشود، ولی بعد از مرگ همه این نیازها هست، اما هیچ كدام از این دو عامل نیست یعنی نه با ضوابط میشود حل كرد نه با روابط؛ فرمود:(لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ)[1] نه با تجارت، نه با خرید و فروش، نه با اجاره، نه با مضاربه، نه با مساقات، با هیچ كدام از این عقود اسلامی بعد از مرگ نمیشود مشكل را حل كرد، روابط هم نیست، برای اینكه همه از خاك برمیخیزند، كسی پدر كسی نیست، كسی فرزند كسی نیست: (فَلاَ أَنسَابَ بَیْنَهُمْ)[2] چه در برزخ، چه در قیامت كبری، كسی واجبالنفقه كسی نیست، كسی مشكل دیگری را حل نمیكند؛ بنابراین ما بعد از مرگ زندهایم، بدن و روح داریم، همه نیازها هست و همه نیازها را باید برآورده كنیم، فقط خودمان باید برآورده كنیم؛ این جز با اخلاق و فقه و حقوق در دنیا قابل تأمین نیست، لذا تعبیر قرآن كریم این است كه كسی در آنجا مشكل شما را حل نمیكند، شما توشهتان را باید از اینجا ببرید؛ مردن كه توشه نمیخواهد مقداری كفن میخواهد كه به ما میدهند، عمده توشه بعد از مرگ است؛ فرمود: (تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوَی)[3] معلوم میشود ما مسافریم وقتی وارد برزخ که منزلی از منازل بین راه است شدیم؛ وقتی وارد صحنه قیامت شدیم ، آنجا هم منزلی از منزلهاست، حتی وقتی وارد بهشت شدیم، آنجا هم منزلی از منزلهاست و پایان امر لقاءالله است.
اخلاق؛ توشه بعد از مرگ
اینكه در سوره مباركه قمر آمده است: (إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ* فِی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِندَ مَلِیكٍ مُقْتَدِرٍ)[4] معلوم میشود به لقای ذات اقدس الهی رسیدن پایان راه است، آنجا در حقیقت دارالقرار است، بقیه دارالفرار یا منزل است، اگر منزلهای بین راه است و اگر ما در مسیریم ،توشه میطلبد؛ توشه آن اخلاق و عقل و علم و عدل و تواضع است، بیراهه نرفتن و راه كسی را نبستن است. اخلاق، حقیقتی است كه میتواند توشه بعد از مرگ ما باشد. خیلیها خوابند؛ دیدید بعضیها در خواب حرف میزنند؛ وجود مبارك پیغمبر(ص) فرمود: «الناس نیامٌ فإذا ماتوا انتبهوا»[5] بعضیها در خواب حرف میزنند، پراكندهاند. خیلیها هم حرفهایشان بیمعناست، میگویند انسان كه میمیرد، میپوسد، اینها نه انسان را شناختند، نه انسانآفرین را شناختند، نه عالم را شناختند و نه عالم، پوچ و بیمعناست، نه آفریننده انسان، كارِ بیمعنا میكند: (أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً)[6] نه انسان، بیمقصد است: (أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَكَ سُدی)[7] هم انسان هدفمند است، هم آفریننده انسان حكیم است.
لزوم بهرهگیری از سرمایه عمر برای عالم شدن
اخلاق برای آن است كه به انسان بگوید توشه تهیه كن و این توشه تهیه كردن، هم به این عقلمحوری و عدلمداری است، هر روز ما داریم سرمایه میدهیم و آن عمر ماست. اگر انسان جایی بنشیند ولی یك حرف تازهای یاد نگیرد، به همان اندازه از خدا دور است، چون خدا علیمِ محض است، اگر كسی چیز یاد نگرفت، به همان اندازه از خدا دور میشود. این چگونه در نماز میتواند بگوید قربهًْ الیالله ؟ او که از خدا دور شده! اگر جایی مینشیند باید عالمانه بنشیند، عالمانه حرف یاد بگیرد.
در محضر پیغمبر(ص) كه معارف علمی و عقلی مطرح میشد، یكی از اصحاب عرض كرد: مجلس شما سودمند و شیرین است ولی [نمیتوانیم حفظ كنیم] همینكه از مجلس شما بیرون رفتیم آن حلاوت و شیرینی را از دست میدهیم، حضرت فرمود: «اِستعن بیمینك»[8] شما از دستت كمك بگیر، وقتی مجلس علم میآیی، لوازمالتحریری همراهت باشد، ابزار نوشتن باشد، حرفها را یادداشت كن، بعد وقتی بیرون رفتی اینها را ارزیابی كن، از مُسودّه به مُبیضّه در بیاور و پاکنویس کن و هر وقت كه فراغت كردی آنها را نگاه بكن همیشه شادمان و شیرینكامی.
شما شنیدهاید یا دیدهاید كه نجّارها سابقاً الآن هم شاید باشد وقتی خط میكشیدند، این مداد را پشت گوش میگذاشتند، این كاری بود كه نجارها داشتند، شاید الآن هم كم و بیش داشته باشند، صاحبالعقد الفرید نقل میكند كه در زمان وجود مبارك پیغمبر(ص) كسی آمد محضر حضرت، قلمی داشت، مطلبی را نوشت، بعد خواست قلم را به زمین بگذارد، حضرت فرمود: «ضَع القلم علی اُذُنك»[9] این را بگذار بالای گوشات، هم برای اینكه كثیف نشود، هم برای اینكه دنیا بفهمد كه ما حرفِ عالم شدن را به زیر گوش همه رساندیم كه مردم باید چیزنویس باشند، چیزخوان باشند، چیز یاد بگیرند و وجود مبارك امام صادق(ع) به مفضّل فرمود: شما باید میراثی برای بچههایتان داشته باشید؛ میراث به این نیست كه چند جلد كتاب بخرید در خانه بگذارید تا بچهها با كتابها آشنا بشوند، این حداقل است؛ میراث به این است «فإن مِتّ فورِّث كُتُبَكَ بَنیك»[10] تو هم چند جلد كتاب بنویس كه بچههای تو از كتابهای تو علم را ارث ببرند؛ این دینی كه به انسان میگوید پدر باید بكوشد كه لااقل چندتا رساله یا كتاب یا یك رساله یا یك كتاب یا یك مقاله علمی بنویسد كه فرزندان او علم را از او ارث ببرند، جامعه را، جامعه عقل و عدل میكند.
وجود مبارك امام صادق(ع) فرمود: «بُثَّ علمَك فی إخوانك فإن مِتّ فورِّث كُتُبَكَ بَنیك»[11] پراكنده كن دانش و بینشت را در خانوادهات و در قوم و قبیلهات منتشر بكن كه از تو علم به دیگران برسد. قسمت مهم بحثهای اخلاقی از مرگ به بعد است یعنی اصرار دین این است كه انسان از پوست به درمیآید، نه بپوسد و او ابدی میشود؛ اگر انسان، ابدی شد، توشه ابدی میخواهد، توشه ابدی در عقل و عدل و علم است، چون اگر نان و گوشت و آب باشد كه اینها ابدی نیست آنچه ابدی است عدل و معرفت و عقل و كمالات روحی است و مانند آن و اینهاست كه در حقیقت غذای روح است و اینهاست كه میماند و اینهاست كه انسان را همراهی میكند. البته عابدان و زاهدان یك سلسله رهتوشه دارند؛ حكیمان و عارفان یك سلسله رهتوشه برتر و بالاتر دارند، آنها میفهمند كه زاد و توشه چقدر است، چه اندازه انسان باید زاد تهیه كند و میفهمند بعد از این زاد نوبت لقاست، نوبت به مقصد رسیدن است در مقصد، سخن از زاد نیست و انسان نیازی ندارد زاد و توشه تهیه كند.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی(دام ظله)
در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛
31 / 1 / 1391
مرکز اطلاعرسانی اسرا
[1]. بقره، 254. [2]. مؤمنون، 101. [3]. بقره، 197.
[4]. قمر، 54 و 55. [5]. مجموعه ورّام، ج1، ص150.
[6]. مؤمنون، 115. [7]. قیامت، 36. [8]. بحارالأنوار، ج2، ص152.
[9]. العقد الفرید، ج4، ص244. [10 ,11]. بحارالأنوار، ج2، ص150.