سیدروحالله امینآبادی
هر چه که از سالهای نخست پیروزی انقلاب میگذرد و دههها را پشت سر میگذاریم عدهای بال و پر گرفته و به دنبال آن میافتند که چهرههای منفوری که مردم برای از سر راه برداشتن آنها شهدا دادند و خونهای پاک بر زمین ریخته شده را تطهیر کرده و بزک کنند!
بی شک بزک چهره منفور پهلوی با بودجههای کلانی که از سوی استعمارگران تدارک دیده شده است در دستور کار قرار دارد و از این رو است که محققین و پژوهشگران بایستی در تاریخ انقلاب مداقه کرده و آن چه را که ضروری است در اختیار مردم قرار دهند .
رهبر معظم انقلاب 17 دی 1393 در جمع مردم قم به نکته بسیار مهمی در این راستا اشاره کردند که مسیر محققین و پژوهشگران را روشن میسازد؛ ایشان فرمودند «[دشمنان] میخواهند حقایق انقلاب تحریف بشود، به دست فراموشى سپرده بشود؛ پول خرج میکنند، کار دارند میکنند. کسى که آشنا باشد، آگاه باشد با دنیاى کتاب و مطبوعات و مقاله میبیند که دشمنان چهکار دارند میکنند؛ امروز اینها سعى میکنند چهره خاندان خبیث و منحوس پهلوى را - رژیم فاسد و وابسته و خبیث و ظالم که کشور ما را سال هاى متمادى به عقب انداختند و ملّت ایران را آنجور دچار مشکلات عظیم کردند - بَزک کنند، آرایش کنند امروز سعى مىشود [توسّط] همان جبهه مقابل نظام اسلامى. پشتیبانها همان کسانى هستند که با اصل انقلاب مخالف بودند، با مردمى که انقلاب کردند مخالف بودند، با وفادارى این مردم به انقلاب بشدّت مخالفند. تاکنون موفّق نشدند.»
در این سلسله نوشتارها تلاش خواهیم کرد در مقابله با تلاش سازمان یافته دشمنان برای تطهیر چهره پهلوی و به استناد منابع درجه اول یعنی خاطرات شخصیتهای تاثیرگذار در طول رژیم طاغوت نشان دهیم که این چهره تطهیر ناشدنی است.
باید همین امشب کلکش را بکنیم !
نگاهی به کتاب خاطرات شخصیتهای مبارزی که پیش از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به زندان افتادند نشان میدهد که رژیم پهلوی از هیچ شکنجه و جنایتی در حق آنان فروگذار نکرد.
عزت شاهی یکی از این مبارزین است که خاطرات او به همت مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
برای فهم واقعیات و آن چه در آن برهه اتفاق افتاده است ضروری است برشهایی از این کتاب را مرور کنیم.
حسینی شکنجهگر جلادی که در ساواک همتا نداشت و اسمش لرزه بر اندام زندانیان میانداخت؛ بس که قصی القلب و بیرحم بود. روایت عزتالله مطهری معروف به عزت شاهی از شکنجه شدنش به دست محمدعلی شعبانی - معروف به حسینی- چنین میگوید «من تا آن وقت حسینی، شکنجهگر معروف، را ندیده بودم ولی آوازه اش را شنیده بودم... نگهبان فرنج را به سرم کشید و به طبقه پایین (طبقه دوم) پشت در اتاق حسینی آورد. در آنجا دیدم عدهای در صف جلوتر از من ایستادهاند. جالب اینکه بعضیها قبل از اینکه نوبتشان برسد در همان پشت در خودشان را خراب میکردند. برخی همگریه میکردند. محمدی از طبقه بالا داد زد: آقای حسینی رفیقت را فرستادم تحویلش بگیر! خارج از نوبت بفرست استراحت کند. در اینجا بود که دیگر فهمیدم خارج از نوبت، برنامهای برایم در نظر گرفتهاند. حسینی فرنج را از سرم برداشت. نگاهی کرد، من هم نگاه کردم: دراکولا بود!»
عزت شاهی ادامه میدهد «برای برخی که آمادگی نداشتند، دیدن قیافه حسینی خود یک شکنجه بود؛ ریختش، هیکلش، دندانهایش، چشمهایش وحشتناک بود. یک آدم وحشی! با دیدن حسینی جا خوردم، فهمیدم که اوضاع پس است ... دست مرا گرفت و خیلی مؤدبانه به داخل اتاقش برد. مرا به روی تخت خواباند. پاهایم را به طرفین و دستهایم را از بالا بست. بعد گفت: هیچ حرف نمیزنی، صدایت هم در نیاید، فقط هر وقت خواستی حرف بزنی، انگشت شست دستت را تکان بده. بعد خیلی خونسرد شروع کرد به زدن شلاق، که تا مغز استخوانم تکان میخورد. هر ضربه چون شوکی بود و نفس را بند میآورد.»
عزت شاهی ادامه شکنجه را چنین توصیف میکند «معمولاً بعد از شلاق، دور محیط دایره میدواندند تا پاها باد نکنند. این کار برای من خیلی دردآور بود، درد به مغز استخوانم رسیده بود و ناچار از درجازدن بودم. در همین حال و وضع بودم که محمدی از بالا پایین آمد و به حسینی گفت: چرا این را بیرون آوردهای؟ به داخل برگردانش، باید جنازه اش بیرون بیاید. حسینی غالبا در اتاقش تنها کار میکرد ولی گاهی بازجوها هم پیش او میآمدند. این بار بازجو (محمدی) هم به داخل آمد. وقتی مرا به زمین انداختند، او با پاشنه کفش به روی گونه ام رفت و چرخ زد که ناگهان دو دندانم شکست. این شرایط واقعاً غیر انسانی، وحشیانه و ناراحتکننده بود ...حسینی و محمدی، دو نفری آن قدر مرا با شلاق زدند که ناخنهای پایم از جا پریدند و افتادند . ناخنهای دستم نیز کنده شدند.»
اما این همه شکنجههایی نبود که عزت شاهی در آن روزها تجربه کرد «شب، بازجوهای شکنجه گر دوباره بازگشتند و گفتند: نمیتوان به همین صورت وضع را ادامه داد، باید همین امشب کلکش را کند. امشب باید شب شهادتش باشد! مرا بردند و بعد از کتکی مفصل از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهار پایهای بایستم. دستهایم را از طرفین به میخ طویلهای بر دیوار، بستند و بعد چهارپایه را از زیر پایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دستهایم تحمل میکرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو میرفت. خون به دستم نمیرسید. پنجه هایم بیحس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... ساعتی به این نحو اذیت و شکنجه شدم و بعد دوباره مرا به اتاق حسینی بردند.»
از زندان در «ماه عسل» تا شکنجه قهرمان پرتاب نیزه
تا حد مرگ!
البته این تنها عزت شاهی نیست که خاطراتی از شکنجههای وحشیانه دوران مبارزات را نقل کرده است، «احمد احمد»، از مبارزین مشهور پیش از انقلاب در خاطرات خود از روزهای سخت زندان آن هم چند روز پس از ازدواج چنین میگوید: «دو سه روزی بیشتر از آغاز زندگی جدیدم نمیگذشت ... نام کمیته مشترک برایم نامی آشنا بود، ولی برای اولین مرتبه بود که مرا به آنجا میبردند، وقتی به آنجا رسیدیم مرا به اتاقی برده و با مشت و لگد به جانم افتادند... جلادان کمیته شب اول به شدت و به سختی مرا کتک زدند، هر چه سؤال کردند جواب سر بالا دادم، این بازجویی و شکنجه با هدایت مستقیم منوچهری معروف به دکتر صورت میگرفت، او فردی بیرحم، قوی، چاق و بدهیکل بود که جای بریدگی و جراحت روی گونه راست و پایین خط ریشش به طول ۴ سانتیمتر وجود داشت، یک جلاد به تمام معنا بود، شکنجهگران با ناشیگری از دستگاه شکنجهای معروف به آپولو استفاده میکردند .
روز سوم، در سلول باز شد و در پی آن جوان رشید، هیکلی و خوش قد و بالایی را به داخل سلول هل دادند، قیافه او خیلی مضطرب بود، گویا برای اولین بار بود که قدم به چنین مکانی گذاشته بود، بعد از دقایقی او شروع به صحبت کرد و گفت که قهرمان پرتاب نیزه است و میگفت علت دستگیریش را نمیداند، از بد حادثه بازجوی او کسی به نام دانش بود که فردی حقیر، زبون و عقدهای بود و زندانیهایش را خیلی اذیت میکرد.»
وی در ادامه خاطرات خود مینویسد «صبح روز بعد قهرمان ورزش را برای بازجویی بردند، دانش برای شکنجه او از آپولو استفاده کرد و او را به طرز وحشیانهای شکنجه داد، بعدازظهر که من در کف سلول دراز کشیده و استراحت میکردم، ناگهان از پادری دو پای بزرگ و خون آلود دیدم، از جا برخاستم، در باز شد و قهرمان را به داخل هل دادند، او نتوانست روی پایش بایستد و با سر و سینه محکم به زمین خورد.»
احمد احمد ادامه میدهد: «از پاهای او چرک و خون جاری بود، به طرف او رفتم و سرش را روی زانویم گذاشته و به طرف خودم برگرداندم، دیدم در حال احتضار و جان دادن است و هنگام نفس کشیدن خرخر میکند، فهمیدم که خون جلو تنفس او را گرفته است، با دسته قاشق دهانش را باز کرده و چرک و خون را از دهانش بیرون کشیدم، به یکباره راه تنفس او باز شد و چند نفس عمیق کشید و بعد از هوش رفت. او را با آن فردی که از قبل آنجا بود جابجا کردیم، سپس دست و پا و صورتش را از خون و جراحت پاک و تمیز کردم و بعد رویش را پتو کشیدم، برای دقایقی پاهایش را ماساژ دادم، در همین حین احساس کردم که او کمی جان گرفت.»
در این زمینه گفتنیهای فراوانی است ولی جالب است بدانیم پرویز ثابتی نفر دوم ساواک که همه این جنایات زیر نظر وی صورت میگرفت در کتاب خاطرات خود هر گونه شکنجهای را منکر شده است شکنجههایی که حتی شاه آنها را در روزهای پایانی حضور در ایران و پیش از فرار تائید کرد و گفت مأمورین هر از گاهی عصبانی میشوند و صندلی را بر سر متهم میشکنند !
منوی اصلی
ورود اعضا
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: | 8,464 |
---|---|
بازدید دیروز: | 7,600 |
بازدید هفته: | 40,542 |
بازدید ماه: | 40,542 |
بازدید کل: | 25,027,676 |
افراد آنلاین: | 204 |
اوقات شرعی
اوقات شرعی به وقت زنجان
اذان صبح: | |
---|---|
طلوع خورشید: | |
اذان ظهر: | |
غروب خورشید: | |
اذان مغرب: |
تقویم و تاریخ
سهشنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403 | ||||||
---|---|---|---|---|---|---|
ج | پ | چ | س | د | ی | ش |
7 | 6 | 5 | 4 | 3 | 2 | 1 |
14 | 13 | 12 | 11 | 10 | 9 | 8 |
21 | 20 | 19 | 18 | 17 | 16 | 15 |
28 | 27 | 26 | 25 | 24 | 23 | 22 |
30 | 29 | |||||
آخرین اخبار
پزشکیان در دیدار معاون نخستوزیر روسیه: عزم دولت ایران برای تکمیل راهگذر شمال- جنوب جدی است ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(54 بازدید)
(54 بازدید)
دریادار تنگسیری: نیروهای مسلح تحت فرمان فرمانده کل قوا آماده صیانت از مرزهای آبی و خاکی هستند ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(38 بازدید)
(38 بازدید)
اظهارات سؤالبرانگیز همتی درباره نرخ ارز: گرای گرانی از وزارت اقتصاد آقای پزشکیان مراقب باشید ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ ۰۳/۱۰/۰٤
(34 بازدید)
(34 بازدید)
رهبر انقلاب پیشبینی کردند: ظهور یک مجموعه شرافتمند در سوریه مثل حزبالله لبنان ۱۴۰۳/۱۰/۰۲ ۰۳/۱۰/۰۳
(80 بازدید)
(80 بازدید)
۳ - این چهره تطهیر شدنی نیست - کلبه وحشتی به نام کمیته مشترک ۱۳۹۵/۱۰/۲۹
این چهره تطهیر شدنی نیست – ۳