حيات عاشورا
شكستن حصار
فرهنگ شيعي و خط اهل بيت، كه بارزترين نماد آن در "حماسه عاشورا" تجلي يافت، پيوسته از سوي امويان و عباسيان مورد هجوم بود، تا از صحنه تأثيرگذاري در انديشهها و عملها دور باشد. "انزواي تحميلي"، سياست رايج خط خلافت در برابر خط امامت بود.
امامان شيعه نيز براي شكستن اين حصر، بر فرهنگ "ياد" تكيه داشتند و بهرهگيري از زيارت و مرثيه و شعر و "احياي امر ائمه" تا سياست بايكوت اموي و عباسي را ناكام بگذارند.
نقاب بر چهره حق افكندن و پوشاندن تابش و جلوه خورشيد، سابقهاي بس طولاني دارد. آفتاب حق هم پشت ابر نميماند و روشنگر جهان ميشود. اين تمثيل، در تقابل خط امامان و خط خلفا به وضوح ديده ميشود.
از سويي، به شهادت اسناد تاريخي، هتك و قتل و تبعيد و زنداني ساختن ائمه و فرزندان زهرا عليهاالسلام و حتي ممنوعيت تصريح به نام آنان، تا چه رسد به زيارت حضوري و ديدار چهره به چهره، سياستي رايج از طرف قدرتهاي حاكم بود و اين شايد براي ناآشنايان به بازيهاي تاريخ، باور كردني نباشد، ولي گواهي اسناد را چه ميتوان كرد؟!
از سوي ديگر، ترويج فرهنگ ذكر و شعر و زيارت و مدح و مرثيه، به خصوص احياي ياد عاشورا و مظلوميت ابا عبدالله الحسين عليهالسلام به عنوان يك خط مشي دراز مدت و حصارشكن و خنثي كننده توطئه به انزوا كشاندن "مكتب اهل بيت"، به روشني ديده ميشود و ماندگاري جلوههاي شيعي و جاودانگي نام و ياد كربلا و عاشورا، در سايه همين فرهنگ است.
در عصر حضور
نوشتن و گفتن و نشر فكر و سرودن حماسه و مرثيه، از اسلوبهاي موفق تبليغي در مورد يك انديشه و مرام و حادثه است. وقتي اهل باطل از اين شيوه بهره ميگيرند، چرا پيروان حق چنين نكنند؟
در مقابل دروغپردازيها و جعل حديث و پخش فضايل ساختگي نسبت به امويان و وابستگان حاكمان جور كه كار "بازرگانان حديث" بود،1 تأكيد امامان بر نقل فضايل اهل بيت عصمت و تشويق شاعران به سرودن شعر درباره خاندان پيامبر و بهرهگيري از آن در تبيين و افشاي مظلوميت آل الله، هم مقابله با آن "جوّ دروغ" بود، هم انجام رسالتِ "دفاع از حق".
ذكر مناقب و بيان احاديث اهل بيت، در آن جو آلوده به تزوير و دغل، ارزشي گران داشت و نوعي مبارزه به شمار ميآمد، حتي در فرصتِ بالاي دار هم فضايل عترت را بيان ميكردند؛ همچو ميثم تمار.
در آن عصر خشن و روزگار خفقانزده نسبت به "راه راست"، احياي فرهنگ اهل بيت، تلاشي مثبت و سازنده محسوب ميشد و شاعران متعهد شيعه، ضمن افشاگري عليه مظالم جباران، به نشر مناقب علوي و مصائب عاشورا و خط فكري ائمه معصوم وطرح هدايتي شيعه ميپرداختند، تا مردم حقطلب، در آشفته بازار آن همه خطوط گوناگون و جريانهاي فكري و سياسي ساخته و پرداخته دستگاه حاكم يا منحرفانِ شهرتطلب، "عروة الوثقي" و "حبل المتينِ" استوار و اطمينانبخش و "صراط مستقيم" را بشناسند و به بيراهه نروند.2
برگزاري جلسات و ديدارهاي حضوري و نقل احاديث ائمه و آشنا ساختن تودههاي هوادار اهل بيت با سخنان معصومان، در زمان حيات ائمه و عصر حضور هم جريان داشت و مورد تشويق امامان بود و از آن به عنوان "احياي امر" ياد ميشد.
امام صادق عليهالسلام از فضيل ميپرسد: آيا مينشينيد و با هم حرف ميزنيد و حديث ميگوييد؟ ميگويد: آري! جانم به فدايت. حضرت فرمودند:
"اِنَّ تِلْكَ المجالِسَ اُحِبُّها، فَاَحيُوا اَمْرَنا يا فُضَيْل، فَرَحِمَ اللّهُ مَنْ اَحيي اَمْرَنا ... ."3
"اين گونه مجالس را من دوست ميدارم، پس اي فضيل! امر ما را زنده بداريد، رحمت خدا بر كسي كه امر ما را احيا كند."
در حديث ديگري چنين توصيه فرمودند:
"تَزاوَرُوا وَ تَلاقُوا وَ تَذاكروا و اَحْيُوا اَمْرَنا."4
"همديگر را ديدار و ملاقات كنيد، با هم مذاكره و گفت و گو كنيد و امر ما را زنده نگاه داريد."
اين تعبير "اَمْر" همان چيزي است كه مقوم، ريشه و مبناي "فرهنگ اهل بيت" و "خطِّ امامت" است، يعني عقيده به جايگاه و علم و عصمت و امامت آنان و اطاعت امرشان و حجت دانستن آنان در امور دين و دنيا. علامه مجلسي در تفسير اين كلمه نوشته است:
"مراد از "امر ائمه"، امامت و دلايل امامت ائمه و فضيلتها و صفات آنان است و نيز نقل اخبار و نشر آثارشان و بحث و يادآوري علومشان و احياي دانشهايشان از طريق عنايت و توجه و نوشتن و نقل كردن، به شكلي كه مانع از كهنه شدن و فراموش گشتن و فرسودگي معارف آنان گردد و به نحوي باشد كه مايه حفظ آن شود."5
روي اين اصل، تشكيل جلسات ذكر و حديثخواني و منقبتخواني و نقل معارف اهل بيت، موجب زنده شدن و زنده ماندن فكر و فرهنگ سازنده شيعي بوده و عليرغم سياست خلفا در جهت بستنِ درِ خانه ائمه و منزوي ساختن آنان و به فراموشي سپردن اين جريان حق، خورشيد فروزان فضايل و جلوههاي مرامشان دلها و انديشهها را در تسخير خود داشت و امامان، حاكمانِ بلامنازع و فرماندهان بيساز و برگِ دلها و جانها بودند.
ذكرها و يادها نيز نوعي مبارزه بود و جلسات انس و ديدار، يافتن محور وحدت به شمار ميآمد و حلقههاي نقل احاديث، مايه انسجام فكري و پيوندهاي عقيدتي شيعه محسوب ميشد. امامان نيز مشوق اين گونه برنامههاي فرهنگي در عصر خودشان بودند.
اهرم شعر (مدايح و مراثي)
ارزش شعر خوب و متعهد و مكتبي، وقتي روشنتر ميشود كه به تباهگري سرودههاي منفي و شعرهاي تخريبي و قالبهاي ادبي استخدام شده در خدمت كفر و ظلم و فساد توجه شود. در هر صورت، هر دو سلاح است، يكي "با حق"، يكي "برحق". شعر منفي و ضدارزش را جز با شعر خوب و پرمحتوا و آرمانگرا نميتوان پاسخ گفت. اگر شعر مبتذل و فاسد، "سيّئه" باشد، شعر ارزشي "حسنه" است و به مقتضاي آيه "اِدْفَعْ بِالَّتي هِيَ اَحْسَنُ السّيئةَ"،6 بايد "سيّئات شعري" را با "حسنات شعري و هنري" دفع كرد و از ميدان به در برد.
دربارهاي خلفا، هم براي توجيه حكومت ظالمانه خويش، هم براي به انزوا كشاندن يا لجن مال كردن رقيبان و دشمنان، از شاعران و اهرم شعر بهره ميگرفتند.
در مقابل، شاعران مكتبي و پروردگان دامن اسلام و دلباختگان اهل بيت، با شمشير شعر به ميدان ميرفتند و در حوزه ادب و كلام و بلاغت و شعر، به تمجيد خوبيهاي خاندان رسالت و بيان مفاسد خلفا و ماندگار ساختن ياد مظلوميت شهداي كربلا ميپرداختند.
كساني همچون فرزدق، كميت، دعبل، عوف بن عبدالله، عبدالله بن كثير، عبدي كوفي و ... با زيباترين و مؤثرترين وجهي، مفاخر و فضايل ائمه را در قالب شعر بيان ميكردند و با جانسوزترين تعبيرات، مظلوميت "آل علي" و شهيدان راه حق و كشتگان وادي عشق در كربلا را ترسيم ميكردند.
در آن روزگار، شاعران متعهد شيعه، سنگرداران پرشور و مبارزان نستوه ميدان بيان بودند و جهادشان مورد توجه ائمه بود و شاعران مكتبي، در دل حقطلبان و باطلستيزان جا داشتند و از همين رو اغلب تحت تعقيب بودند.
به بيان مقام معظم رهبري:
"با توجه به پايگاه بلند "شعر مسلكي" در قرنهاي اول و دوم هجري و يادآوري اين نكته كه شاعر متعهد به مسلك، برجستهترين و مؤثرترين نقش را در ترويج گرايشهاي مسلك خود و تبيين هدفها و شعارهاي آن به كار ميبرده است، طبيعي مينمايد كه حساب ويژهاي براي اظهارات و سرودههاي شاعران وابسته به جناحهاي سياسي در نظر گرفته آيد ... شاعران هواخواه علويان در قصايد خود كه غالباً سرشار از نوعي عاطفه شورانگيز ناشي از احساس مظلوميت است، اين استدلالها را رد كرده، استدلالهاي ديگري و گاه از نوع همانها بر حقانيت ادعاي ائمه شيعه ارائه مينمودند ... ."7
به تعبير استاد محمدرضا حكيمي:
"در شعر مذهبي، نظر كلي بر نشر مبادي دين بود و احياي حقايق ايمان و زنده كردن دلها و جانها و جاري ساختن خون حماسه و تعهد در رگها و پيها. از اين رو شاعران بزرگ شيعه، هميشه براي حكومتهاي فاسد، خطري بزرگ محسوب ميشدند؛ زيرا آنان در خلال مدح آل محمد صلياللهعليهوآلهوسلم ، حقايق دين و صفات لازم حاكم ديني را ياد ميكردند و با ذكر صفات اسلامي امامان و مقايسه و تحقير زمامداران، دلها را به حق و حكومت حق توجه ميدادند."8
حمايت امامان از شاعران متعهد
امامان شيعه، با صراحت و كنايه، با گفتار و عمل، مدافع شاعراني بودند كه سلاح شعري خويش را در اين جبهه به كار ميگرفتند و مديحهسراي اهل بيت و مرثيهسراي مظلومانِ آل علي بودند. وعده پاداشهاي عظيم الهي، براي شاعراني كه مدح آل محمد كنند و درباره امامان شعر بسرايند، در اين رابطه است. اين فرموده امام صادق عليهالسلام كه:
"مَنْ قالَ فينا بيتَ شِعر بَني اللّهُ لَهُ بَيْتاً في الجَنَّةِ."9
"هر كه درباره ما يك بيت شعر بسرايد، خداوند برايش خانهاي در بهشت بنا كند."
يكي از احاديث فراوان در اين مورد است. عالمان راستين نيز در پيروي از همين خط ولايي، نظرات روشن و مثبت خويش را ابراز كردهاند.10
علامه اميني در تحليل موضع حق شاعران شيعي و حمايت آنان از خاندان رسالت، درباره "سيد حميري" كه يكي از اين وارسته مردان مخلص اهل بيت بود و از يادآوران بزرگ عاشورا و از محبوبان و مقربان در نگاه و دل امام صادق عليهالسلام به شمار ميرفت، نوشته است:
"... از بسياري از شاعران در جديت و دعوت به بنياد استوار، پيشي گرفت و در ستايش عترت پاك پيامبر، فراوان شعر گفت و با ايثار جان و هستي در راه تقويت روح ايمان در جامعه و احياي دلهاي مرده، با پراكندن و نشر فضايل "آل اللّه" وگسترش فضايل اين خاندان و نكوهش و انتقاد از دشمنانشان، از ديگر شاعران، برتر و بالاتر گشت ... و به گفته ابوالفرج اصفهاني، شعرهايش يا آميخته با مدح بني هاشم، يا بدگويي و انتقاد از دشمنان و مخالفانشان بود."11
اين شيوه، بخشي از تولي و تبري به شمار ميرفت كه شاعران ولايي ديگر نيز در اين عرصه فعال بودند. دِعبل هم يكي از چهرههاي فعال درا ين مورد بود و در مدح اميرالمؤمنين و مرثيه ابا عبدالله الحسين و ستايش از خط ائمه، شعرهاي فراواني سرود. روشن است كه داشتن چنين خط و موضعي براي شاعران دار بر دوش گران تمام ميشد. زندگي سراسر سختي و فشار و آكنده از هراس اين گونه فرزانگان شيردل، نشان اين حقيقت است.
مثلاً وقتي كميت، قصيده بلندي در مدح بني هاشم و سوگنامه زيد بن علي و پسرش يحيي بن زيد سرود، گزارش اين قصيده به هشام بن عبدالملك رسيد، به والي آن روز كوفه نوشت وسوگندش داد كه دست و زبان كميت را قطع كند. ناگهان كميت، خانه خود را در محاصره نيروهاي سواره والي ديد. آنان كميت را دستگير و زنداني كردند.12 اين نشانگر آن است كه شعرهاي موضعدار چنين شاعران، تنها به ائمه معصوم منحصر نميشد و حساسيت حاكمان جبار هم تنها به سوگ سرودههاي مخصوص امام حسين عليهالسلام و عاشورا نبود.
اشك و عزا، سلاح شيعه
در راستاي احياي "امر ائمه" و فضايل و مظلوميت و مكتب آنان، جز شعر و ادب، اشك و عزا هم به صحنه آمد و به توصيه امامان، به عظيمترين عاملِ ماندگاري خط اهل بيت، به ويژه حادثه برانگيزنده عاشورا تبديل شد.
در همين مورد نيز، "عزاداري" نقش خود را در "حصارشكني" ايفا كرد و نوحهسرايي و گريه و برپايي مجالس عزا و به كارگيري سلاح اشك، اهداف ائمه را پيش برد و دشمنان ظالم را رسوا ساخت.
اگرچه سوگواري و اشك ريختن بر مظلوميت اهل بيت عصمت، در مورد همه امامان مظلوم و شهداي آل علي و اولاد فاطمه، مطرح بوده است، اما مسأله سيدالشهداء عليهالسلام در اين ميان، ويژگي چشمگيرتري داشته و از اثرگذاري و تحولآفريني بالاتري برخوردار بوده است. از اين رو، بيشترين تأكيد نيز از سوي امامان نسبت به گريه وعزا و زيارت و تربت و تجليل از سيدالشهدا صورت گرفته است.
جعفر بن عفان يكي از مرثيهسرايان امام حسين عليهالسلام است. امام صادق عليهالسلام به او فرمود:
"شنيدهام درباره حسين بن علي شعر ميگويي و خوب هم شعر ميگويي! گفت: آري اي پسر پيامبر. آن گاه از سرودههاي خود در محضر امام خواند. حضرت و حاضران به شدت گريستند، آن چنان كه اشك بر صورت و محاسن امام جاري شد. سپس امام فرمود: اي جعفر! به خدا قسم در لحظهاي كه سوگنامه حسين عليهالسلام را ميخواندي، فرشتگان مقرب پروردگار، شاهد و شنواي سخنت بودند و همچون ما و بيش از ما گريستند. خداوند بهشت را بر تو لازم كرد و تو را آمرزيد. آن گاه امام فرمود: هيچ كس درباره حسين عليهالسلام شعري نگفت كه بگريد و بگرياند، جز آن كه خداوند او را بخشود و بهشت را بر او واجب ساخت."13
اين برنامه ديني، به عنوان سنتي شيعي كه از سوي پيامبر و امامان و بزرگان دين مورد قبول بود، در قلمرو وسيعي اجرا ميشد. عالمان دين و محققان نيز، تحقيقات ارزندهاي در ثبت اين حوادث و نگارش تاريخچه عزاداري و گريه و نوحه بر امام حسين عليهالسلام و ديگر مظلومان آل علي عليهالسلام داشته و آنها را در اختيار اهل مطالعه قرار دادهاند. سنتهاي عزاداري مسلمانان بر سيدالشهداء عليهالسلام و آيينهاي مذهبي ايام محرم و مناسبتهاي سوگواري در كوفه، كربلا، مدينه، شام، مصر و ... همچنين موضع و عملكرد دشمنان اهل بيت پيامبر در قبال اين مسأله، در حافظه تاريخ و تأليفات عالمان باقي مانده است.14
اين گونه مراسم و آميختن حس ديني به عاطفه بشري در قالب عزاداري به ياد كربلا و عاشورا، مايه بقاي مكتب و گسترش و تبليغ معارف دين و فرهنگ اهل بيت بوده است. به فرموده امام خميني قدسسره :
"... اين مجالسي كه در طول تاريخ برپا بوده است و با دستور ائمه عليهمالسلام اين مجالس بوده است، خيال نكنند بعضي از اين جوانهاي ما كه اين مجالس، مجالسي بوده كه گريه در آن بوده است، حالا ما بايد گريه ديگر نكنيم. اين يك اشتباهي است كه ميكنند ... ائمه اين قدر اصرار كردند به اين كه مجمع داشته باشيد، گريه بكنيد، چه بكنيد، براي اين كه اين حفظ ميكند اين كيان مذهب ما را."15
در حديثي طولاني نقل شده است كه امام صادق عليهالسلام به عبدالله بن حماد فرمود: به من خبر رسيده است كه جمعيتي از اطراف كوفه و جاهاي ديگر از زن و مرد، در نيمه شعبان به زيارت حسين عليهالسلام ميآيند و سخنها و داستانها و ندبهها و سوگواري و مرثيهخواني دارند. وي گفت: آري چنين است، خود من نيز برخي از اين صحنهها را ديدهام. حضرت فرمود:
"سپاس خدايي را كه در ميان مردم، كساني را قرار داده است كه به سوي ما ميآيند و ما را ميستايند و براي ما مرثيه ميسرايند، و خداوند كساني را دشمن ما قرار داده كه بر آنان طعنه زده و ملامت ميكنند و تهديدشان كرده و كارشان را تقبيح ميكنند."16
اين گونه گزارشهاي تاريخي، گوياي آن است كه اين فرهنگ، در آن دوران بوده و تأثير احياگرانه خود را هم داشته است.
انتقال فرهنگ شهادت به آيندگان
در عصر خفقان عباسي، رساندن صداي مظلوميت آل علي عليهالسلام به گوش مسلمانان، رسالتي عظيم بود و بيان رنجهاي جانكاه پيشوايان حق و خون دل خوردنهاي ائمه عدل، تعهدي بزرگ به شمار ميآمد. فاش كردن ناله مظلوميت خاندان عصمت كه در آن هياهوي پرفريب اغواگران گم ميشد، جهادي در راه حق و عدل بود.
به اين تأكيد، كه همچون منشوري از سوي امام باقر عليهالسلام خطاب به شيعيان صادر شده است دقت كنيد:
"بر حسين، ندبه و گريه كنيد و به اهل خانه، به آنان كه پروا و تقيهاي از آنان نيست، دستور داده شود كه بر حسين بگريند. در خانهها، مراسم گريه و عزاداري، ناله سر دادن در غم حسين باشد، اهل خانه و شيعيان به يكديگر تعزيت و تسليت گويند. اگر چنين كنند، من از سوي خدا براي آنان ضامن پاداش حج و عمره و جهاد ميشوم.
راوي ميپرسد: چگونه به يكديگر تسليت بگوييم؟ امام فرمودند:
به يكديگر بگوييد: خداوند، پاداش ما را در مصيبت حسين عليهالسلام عظيم بدارد و ما و شما را از خونخواهان او، در ركاب ولي خود مهدي آل محمد صلياللهعليهوآلهوسلم قرار دهد:
"عَظّم اللّهُ اُجورنا بِمُصابنا بالحسين عليهالسلام و جَعَلَنا و ايّاكم مِنَ الطّالبينَ بِثارِهِ مَعَ وِليِّه و الامام المهدي من آل محمد ..."."17
اين تسليت گوييها و برنامههاي خانگي و سوگواري براي شهيد كربلا، علاوه بر ريشهدارتر ساختن باورهاي ظلمستيزانه و حمايت از مظلوم، صداي اعتراضي ضد دشمنان حق و استغاثه مظلومان عليه ستمگران است و هر خانه علوي و فاطمي كه داغدار يك شهيد يا مبتلابه فراق و حبس يكي از اولاد پيامبر است، وقتي در سوگ سالار شهيدان اشك ميريزد، حس عدالتخواهي و انتقامجويي از ستمگران و تلاش جهت برپايي حكومت دين و اجراي حكم خدا در جانش شعله ميكشد.
اين، خاصيت هر گريه و عزاداري در عصر خفقان است كه تبديل به كانوني براي "افشاگري"، "الهامگيري"، "خطدهندگي"، "تجمع نيروها" و شناخت افراد و شناساندن چهرههاي پاك و الگويي است.
اين آثار، نه تنها در گريه بر حسين بن علي عليهالسلام است، و اين انگيزهها نه تنها محصول سوگواري براي شهداي كربلاست، بلكه هر امام شهيدي كه اين پايگاه قلبي و تأثير عاطفي را بر شيعه دارد، چه امام سجاد و امام باقر عليهماالسلام باشد در بقيع، چه امام هادي و امام عسكري عليهماالسلام باشد در سامرا، و چه موسي بن جعفر عليهماالسلام و چه حضرت رضا عليهالسلام باشد در غربت طوس.
آري، عزاداري بر شهيد، انتقال فرهنگ شهادت به نسلهاي آينده است. از زبان شهيد مطهري بشنويم كه خود يكي از ذاكران بزرگ "حماسه حسيني" بود:
"در اصل، فلسفهاش تهييج احساسات عليه يزيدها و ابن زيادها و به سود حسينها وحسينيها بوده، در شرايطي كه حسين عليهالسلام به صورت يك مكتب، در يك زمان حضور دارد و سمبل راه و روش اجتماعيِ معين و نفي كننده راه و روش موجود معين ديگري است، يك قطره اشك برايش ريختن، واقعاً نوعي سربازي است. در شرايط خشن يزيدي، در حزب حسينيها شركت كردن و تظاهر به گريه كردن بر شهدا، نوعي اعلام وابسته بودن به گروه اهل حق و اعلان جنگ با گروه اهل باطل و در حقيقت، نوعي از خود گذشتگي است. اينجاست كه عزاداري حسين بن علي عليهماالسلام يك حركت است، يك موج است، يك مبارزه اجتماعي است."18
مگر اين، چيزي جز برانگيختن روح شهادتطلبي و انتقال اين فرهنگ را به نسلهاي آينده ميرساند؟ و در جريانِ اين "بستر فرهنگي" قرار گرفتن، مگر جز از راه اين "موجآفريني عاشورايي" ميسر است؟
اين است كه ادعا ميشود بقاي دين در سايه نهضت عاشورا و بقاي جريان كربلا و فرهنگ عاشورا در سايه عزاداري و احياگري نسبت به آن "حماسه" بوده است.
پس، بايد پاس بداريم "ياد"ها را، تا مكتب ما، جاودانه بماند و عاشوراي حسيني همواره درسآموز نسلها و عصرها باشد.
...........................................................
پاورقيها:
15- صحيفه نور، ج 10، ص 217.
13- وسائل الشيعة، ج 10، ص 464.
18- نهضتهاي اسلامي صد ساله اخير، ص 88.
12- همان، ص 195.
10- از جمله ر.ك: الغدير، ج 2، ص 2 ـ 25.
1- در اين زمينه، ر.ك: الغدير، ج 5، 9 و 10 از مرحوم علامه اميني.
16- وسائل الشيعة، ج 10، ص 468.
11- الغدير، ج 2، ص 240.
14- از جمله ر.ك: تاريخ النياحة علي الامام الشهيد، سيد صالح شهرستاني، و ترجمه فارسي آن به نام تاريخچه عزاداري حسيني از زمان آدم تا زمان ما در كشورهاي جهان.
17- همان، ص 399.
2- نمونههايي از اين گونه تلاشهاي فرهنگي را در الغدير ج 2 و ادبيات انقلاب در شيعه از صادق آيينهوند ميتوان ديد.
3- بحارالانوار، ج 44، ص 282.
4- همان، ج 71، ص 352.
5- مرآة العقول، ج 9، ص 50.
6- سوره مؤمنون (23) آيه 96.
7- پيشواي صادق، ص 81.
8- ادبيات و تعهد در اسلام، ص 274.
9- وسائل الشيعة، ج 10، ص 467.
نویسنده : جواد محدثی : روز سهشنبه ٢٧ بهمن ،۱۳۸۳
---------------------------------------------------------------
حسين (ع) مرگ را «پل عبور» به آخرت ميدانست و «بقا» را در «فنا» ميجست و «پيروزي» را در «شكست»! «زندگي» را در «مرگ» ميديد و «ماندن» را در «رفتن» و «حضور» را در «غيبت» ميشناخت و «شهادت» را حضور جاودانه در تاريخ ميدانست و مرگ را براي فرزندان آدم، همچون گلوبندي زيبا بر سينة دختري جوان، شايسته ميديد.
حسين (ع) شناگر درياي خون بود و رهپوي وادي عشق و در قربانگاه خود در آخرين لحظات نيز سرود توحيد و رضا خواند.
حسين (ع) كربلايي نيست، جهاني است.
حسين (ع) هم «راه» است و هم «راهنما». هم كاروان است و هم قافلهسالار.
حسين (ع)، كشتي نجات و مشعل هدايت است.
هنوز هم بشريت، تشنة درسهاي «مكتب عاشورا» است، مكتبي كه الفباي آن، فداكاري، جانبازي، خلوص و خدامحوري است.
حسين (ع)، چشمهاي از حقيقت و حريت است كه تا ابد كام تشنگان آزادي را سيراب ميسازد.
فرهنگ عاشورايي و منطق حسيني، «نفي خود» براي «اثبات خدا» است.