خوان حکمت (۱۳۰) : کتاب؛ بهترین میراث فرهنگی ۰۸ / ۰۵/ ۱۳۹۶
خوان حکمت
کتاب؛ بهترین میراث فرهنگی
۰۸ / ۰۵/ ۱۳۹۶
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ما دو گونه علم داریم: یك وقت كسی علمی تهیه میكند چیزی میخواند كه ابزار دنیای او باشد و غرور باشد و القاب باشد و نام او را ببرند و یا نام او را با لقب ببرند و یا نام او را اوّل ببرند و همین بازیها! این علمی كسب كرد كه محكوم علم خودش است. این بیان نورانی علیبنابیطالب(ع)است كه فرمود: «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُه»؛(1)، بسا درسخواندههایی هستند كه كُشته جهالت خودشان هستند، اما یك سلسله از علما هستند كه مصداق «الْعِلْمُ نُورٌ یَقْذِفُهُ اللَّهُ فِی قَلْبِ مَنْ یَشَاءُ»(2) یا آیه (إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ)(3) هستند. ما باید تلاش كنیم این قسم دوم باشیم؛ یعنی علمی كسب كنیم كه ما را حفظ كند و برای ما نور باشد.
علم؛ چراغ راه و نردبان ترقی به مقام عقل
علم، بخشی از راه است. آنكه مشكل را حلّ میكند عقل است نه علم، علم یك چراغ است؛ حالا كدام طرف را داشته باشیم با این علم كدام طرف برویم، علم، وسیله است؛ اما آنكه اساس كار است در این آیه كریمه مشخص است، فرمود: (تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ)؛(4)یعنی علم یك نردبانی باشد برای عقل. علم وقتی نافع است كه نردبان باشد؛ عالِم را به مقام عقل برساند كه:« العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»(5)هیچ عاقلی جهنم نمیرود؛ اما علما میروند.
ما كه در حوزهها هستیم بهترین شغل و برجستهترین كار است و راهی از این بهتر نیست؛ اما باید بكوشیم در همان اوایل طلبگی هم درسی بخوانیم كه برای ما نافع باشد یك؛ یعنی خودِ این علم فی نفسه نافع باشد. دوم اینكه از این علم بهره ببریم. به ما در دعاها، در قنوت، در تعقیبات نماز گفتند بگویید: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع»؛(6)خدایا آن علمی كه به درد ما نمیخورد من از آن علم به تو پناه میبرم! بعضی از علومند كه به درد نمیخورند؛ مثل سِحر و شعبده و جادو و مانند آن، بعضی از علومند كه چراغند، نورند؛ ولی شخص از آن استفاده نمیكند. به ما گفتند در دعاها، در تعقیبات نماز و در قنوت بگویید خدایا آن علمی كه مشكل مرا حلّ نمیكند، من از آن علم به تو پناه میبرم؛ آن وقت میشوید طلبه، وقتی روحانی شدید: (جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاس)(7)خیلی از علما و بزرگان بودند که در هر منطقهای زندگی میکردند كار یك امامزاده را انجام میدادند، مردم وقتی وارد امامزاده میشوند طیّب و طاهر بودن را احساس میکنند.آن وقتی كه ما تهران درس میخواندیم، مردان بزرگی هم بودند، تهران هیچ وقت خالی از مردان بزرگ نبود. اینها كسانی بودند که چندین سال امتحان دادند، هر چه میگفتند عمل میكردند، هر چه را هم که عمل میکردند، میگفتند. در تهران كم نبودند؛ حالا جاهای دیگر هم همین طور است.مگر ما از فرشته چه چیزی كمتر داریم؛ این همه تعبیراتی كه در قرآن كریم است كه در حال احتضار، ملائكه به حضور محتضر میآیند، سلام عرض میكنند: (سَلاَمٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ)(8)این همه ملائكه میآیند در كنار جنازه محتضرِ عالم، به او سلام عرض میكنند؛ چرا ما این طور نشویم؛ پس میشود این گونه بود، این آیات را برای چه کسانی فرمود؟ معلوم میشود بخشی از ملائكه در خدمت مؤمنینند: (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ)(9)چرا ما این طور نشویم.
سفارش عجیب ابوریحان بیرونی
به ما گفتند ببینید پیغمبرتان(ص) برنامهاش چیست؟خدا به پیامبر فرمود: «قُل رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»؛(10)یعنی تا نفس میكشی علم بیاموز، هیچ وقت نگویید ما فارغ التحصیل شدیم؛ حالا انسان یا تدریس میكند یا تألیف میكند یا تجربه میکند.
الآن این مسئله در منزلها مطرح نیست؛ ولی كسانی كه سنّشان قدری بالاست میدانند همه آقایان در آن عصر، انباری داشتند كه هیزم داشتند و وسیله سوخت و سوز همین هیزم بود، اگرآبی میخواستند گرم كنند با هیزم گرم میكردند، غذا با همین هیزم و زغال درست میشد. ابوریحان بیرونی ، معاصر مرحوم بوعلیسینا و از بزرگان و حكمای نام آور اسلام بود. وی وصیت كرد که بعد از مرگ من این آبی را که میخواهید گرم کنید و نعش و جنازه من را با آب گرم بشویید، با آن برادههایی که در انبار جمع کردم ،آب راگرم کنید و بدنم را بشویید، گفتند ما اینجا هیزم فراوان داریم، برای چه از اینها استفاده کنیم؟ مگر این برادهها چقدر میتواند آب را گرم کند؟ فرمود این یک مکتب است، گفت من در تمام مدت عمر آثاری كه نوشتم با همین قلم نی نوشتم، قلم دیگری نبود، این قلم نی مقداری که کار میکرد میتراشیدم و این برادهها را جمع میكردم كه با این برادهها آب گرم كنند و بدن مرا بشویند تا شفاعتی برای من بشود. ببینید هزار سال گذشت و او به عظمت علمی معروف است؛ آن هم در محافل علمی نزد بزرگان.دین با این وضع به دست ما رسیده. وجود مبارك امام صادق (ع)به فضل بن عمر، یكی از شاگردانش فرمود: درست است كه آدم باید درس بخواند و اهل كتاب باشد؛ ولی باید همّتش بلند باشد: «فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِیكَ»(11). فرمود درست است که عالم میشوی، كتاب میخوانی؛ اما كتابی كه دیگران نوشتند و تو بخوانی در كتابخانهات بگذاری به درد نمیخورد، به جایی برس كه خودت چند جلد كتاب بنویسی تا بچههای تو وارث نوشتههای تو باشند و تو بشوی مؤلف.
این راه ممكن است ،چرا ما نباشیم، چرا ما به جایی نرسیم كه ورثه ما چهارتا كتاب از ما ارث ببرند؛این دستور حضرت است. استعدادها هم فرق میكند :«النَّاسُ مَعَادِن كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»(12) و هیچ كسی معلوم نیست؛ اگر كسی كه استعدادش كمتر است این درجه كمتر داشته باشد، آن یك حساب دیگری است. این از بیانات نورایی حضرت امیر(ع) است در نهجالبلاغه كه: «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ»(13). فرمود: چه كسی توانگر است، چه كسی سرمایهدار است، چه كسی بالاست، چه كسی پایین است، آن روز که همه در درگاه خدا محشور میشوند معلوم میشود. گاهی ممكن است كسی جزء سفیران هدایت باشد و برود یک روستا «قربةً إلی الله» این جوانها و بچهها را هدایت كند و اجرش در قیامت بیشتر از كسی باشد كه در حوزههای علمیه یك نان و نامی دارد، حساب برای آن روز است؛ اینجا معلوم نمیشود؛ اما اگر خدا به كسی یك استعداد خوبی داد، او مسئول است و استعداد خود را باید ارزیابی كند. اگر ـ إنشاءالله ـ یك استعداد برتری دارد بكوشد كه مشمول سفارش وجود مبارک امام صادق(ع) باشد كه بكوش چند جلد كتاب بنویسی كه دیگران كتاب تو را به عنوان میراث فرهنگی بهره ببرند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛22 /4 / 1396 .
مرکز اطلاع رسانی اسرا
___________________________
1 . نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت107. 2. مصباح الشریعة, ص16.
3. فاطر، 28. 4. عنکبوت، 43. 5. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11.
6. مصباح المتهجد ، ج1، ص75. 7. انعام، 122. 8. زمر، 73.
9. نحل، 32. 10. طه، 114. 11. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج2، ص 150.
12. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج8، ص177. 13. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت452.
علم؛ چراغ راه و نردبان ترقی به مقام عقل
علم، بخشی از راه است. آنكه مشكل را حلّ میكند عقل است نه علم، علم یك چراغ است؛ حالا كدام طرف را داشته باشیم با این علم كدام طرف برویم، علم، وسیله است؛ اما آنكه اساس كار است در این آیه كریمه مشخص است، فرمود: (تِلْكَ الأمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلاّ الْعَالِمُونَ)؛(4)یعنی علم یك نردبانی باشد برای عقل. علم وقتی نافع است كه نردبان باشد؛ عالِم را به مقام عقل برساند كه:« العقل مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَان»(5)هیچ عاقلی جهنم نمیرود؛ اما علما میروند.
ما كه در حوزهها هستیم بهترین شغل و برجستهترین كار است و راهی از این بهتر نیست؛ اما باید بكوشیم در همان اوایل طلبگی هم درسی بخوانیم كه برای ما نافع باشد یك؛ یعنی خودِ این علم فی نفسه نافع باشد. دوم اینكه از این علم بهره ببریم. به ما در دعاها، در قنوت، در تعقیبات نماز گفتند بگویید: «أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لَا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لَا یَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لَا یَنْفَع»؛(6)خدایا آن علمی كه به درد ما نمیخورد من از آن علم به تو پناه میبرم! بعضی از علومند كه به درد نمیخورند؛ مثل سِحر و شعبده و جادو و مانند آن، بعضی از علومند كه چراغند، نورند؛ ولی شخص از آن استفاده نمیكند. به ما گفتند در دعاها، در تعقیبات نماز و در قنوت بگویید خدایا آن علمی كه مشكل مرا حلّ نمیكند، من از آن علم به تو پناه میبرم؛ آن وقت میشوید طلبه، وقتی روحانی شدید: (جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشی بِهِ فِی النَّاس)(7)خیلی از علما و بزرگان بودند که در هر منطقهای زندگی میکردند كار یك امامزاده را انجام میدادند، مردم وقتی وارد امامزاده میشوند طیّب و طاهر بودن را احساس میکنند.آن وقتی كه ما تهران درس میخواندیم، مردان بزرگی هم بودند، تهران هیچ وقت خالی از مردان بزرگ نبود. اینها كسانی بودند که چندین سال امتحان دادند، هر چه میگفتند عمل میكردند، هر چه را هم که عمل میکردند، میگفتند. در تهران كم نبودند؛ حالا جاهای دیگر هم همین طور است.مگر ما از فرشته چه چیزی كمتر داریم؛ این همه تعبیراتی كه در قرآن كریم است كه در حال احتضار، ملائكه به حضور محتضر میآیند، سلام عرض میكنند: (سَلاَمٌ عَلَیْكُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ)(8)این همه ملائكه میآیند در كنار جنازه محتضرِ عالم، به او سلام عرض میكنند؛ چرا ما این طور نشویم؛ پس میشود این گونه بود، این آیات را برای چه کسانی فرمود؟ معلوم میشود بخشی از ملائكه در خدمت مؤمنینند: (الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلاَئِكَةُ طَیِّبِینَ یَقُولُونَ سَلاَمٌ عَلَیْكُمُ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ بِمَا كُنتُم تَعْمَلُونَ)(9)چرا ما این طور نشویم.
سفارش عجیب ابوریحان بیرونی
به ما گفتند ببینید پیغمبرتان(ص) برنامهاش چیست؟خدا به پیامبر فرمود: «قُل رَبِّ زِدْنِی عِلْماً»؛(10)یعنی تا نفس میكشی علم بیاموز، هیچ وقت نگویید ما فارغ التحصیل شدیم؛ حالا انسان یا تدریس میكند یا تألیف میكند یا تجربه میکند.
الآن این مسئله در منزلها مطرح نیست؛ ولی كسانی كه سنّشان قدری بالاست میدانند همه آقایان در آن عصر، انباری داشتند كه هیزم داشتند و وسیله سوخت و سوز همین هیزم بود، اگرآبی میخواستند گرم كنند با هیزم گرم میكردند، غذا با همین هیزم و زغال درست میشد. ابوریحان بیرونی ، معاصر مرحوم بوعلیسینا و از بزرگان و حكمای نام آور اسلام بود. وی وصیت كرد که بعد از مرگ من این آبی را که میخواهید گرم کنید و نعش و جنازه من را با آب گرم بشویید، با آن برادههایی که در انبار جمع کردم ،آب راگرم کنید و بدنم را بشویید، گفتند ما اینجا هیزم فراوان داریم، برای چه از اینها استفاده کنیم؟ مگر این برادهها چقدر میتواند آب را گرم کند؟ فرمود این یک مکتب است، گفت من در تمام مدت عمر آثاری كه نوشتم با همین قلم نی نوشتم، قلم دیگری نبود، این قلم نی مقداری که کار میکرد میتراشیدم و این برادهها را جمع میكردم كه با این برادهها آب گرم كنند و بدن مرا بشویند تا شفاعتی برای من بشود. ببینید هزار سال گذشت و او به عظمت علمی معروف است؛ آن هم در محافل علمی نزد بزرگان.دین با این وضع به دست ما رسیده. وجود مبارك امام صادق (ع)به فضل بن عمر، یكی از شاگردانش فرمود: درست است كه آدم باید درس بخواند و اهل كتاب باشد؛ ولی باید همّتش بلند باشد: «فَإِنْ مُتَّ فَوَرِّثْ كُتُبَكَ بَنِیكَ»(11). فرمود درست است که عالم میشوی، كتاب میخوانی؛ اما كتابی كه دیگران نوشتند و تو بخوانی در كتابخانهات بگذاری به درد نمیخورد، به جایی برس كه خودت چند جلد كتاب بنویسی تا بچههای تو وارث نوشتههای تو باشند و تو بشوی مؤلف.
این راه ممكن است ،چرا ما نباشیم، چرا ما به جایی نرسیم كه ورثه ما چهارتا كتاب از ما ارث ببرند؛این دستور حضرت است. استعدادها هم فرق میكند :«النَّاسُ مَعَادِن كَمَعَادِنِ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّة»(12) و هیچ كسی معلوم نیست؛ اگر كسی كه استعدادش كمتر است این درجه كمتر داشته باشد، آن یك حساب دیگری است. این از بیانات نورایی حضرت امیر(ع) است در نهجالبلاغه كه: «الْغِنَی وَ الْفَقْرُ بَعْدَ الْعَرْضِ عَلَی اللَّهِ»(13). فرمود: چه كسی توانگر است، چه كسی سرمایهدار است، چه كسی بالاست، چه كسی پایین است، آن روز که همه در درگاه خدا محشور میشوند معلوم میشود. گاهی ممكن است كسی جزء سفیران هدایت باشد و برود یک روستا «قربةً إلی الله» این جوانها و بچهها را هدایت كند و اجرش در قیامت بیشتر از كسی باشد كه در حوزههای علمیه یك نان و نامی دارد، حساب برای آن روز است؛ اینجا معلوم نمیشود؛ اما اگر خدا به كسی یك استعداد خوبی داد، او مسئول است و استعداد خود را باید ارزیابی كند. اگر ـ إنشاءالله ـ یك استعداد برتری دارد بكوشد كه مشمول سفارش وجود مبارک امام صادق(ع) باشد كه بكوش چند جلد كتاب بنویسی كه دیگران كتاب تو را به عنوان میراث فرهنگی بهره ببرند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛22 /4 / 1396 .
مرکز اطلاع رسانی اسرا
___________________________
1 . نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت107. 2. مصباح الشریعة, ص16.
3. فاطر، 28. 4. عنکبوت، 43. 5. الكافی(ط ـ الإسلامیة)، ج1، ص11.
6. مصباح المتهجد ، ج1، ص75. 7. انعام، 122. 8. زمر، 73.
9. نحل، 32. 10. طه، 114. 11. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج2، ص 150.
12. الکافی(ط ـ الاسلامیه)، ج8، ص177. 13. نهج البلاغة صبحی صالح، حکمت452.