پرسش:راهكارهاى مبارزه با غرور و تکبر كدام است؟
پاسخ:اگر انسان به راههاى طى شده پشت سرخود نگاه كند، ممكن است دچار غرور شود و خيال كند كه خيلى راه رفته، ولى اگر به راههاى پيشرو و نرفته بنگرد، غرورش مىشكند.
اگر به كتبى كه مطالعه كرده بنگرد مغرور مىشود، اما اگر به كتابهايى كه نخوانده نگاه كند، غرورش مىشكند. به سرمايه خود نگاه نكنيد، به سرمايههاى دنيا بنگريد.
قرآن مىفرمايد: تمام اطلاعات و علوم شما اندكى بيش نيست، «و ما أوتيتم من العلم الّا قليلًا» (اسراء ـ 85)
به اعمال كم ننازيد. بهترين بندگان خدا كه دايماً در حال عبادت بودند با ناله فرياد مىزدند كه عمل ما كم و قليل است:
«آه من قلة الزّاد» غررالحكم ـ ص 144 و در مناجات مىگفتند: «و ما قدر أعمالنا فى جنب نعمك» (بحار، ج 95، ص 85)
انسان در آغاز هيچ بوده است، «لم يكن شيئاً» (انسان ـ 1) پس از وجود نيز چيز قابل ذكرى نبوده است. «لم يك شيئاً مذكورا»
آب پستى بيش نبوده است. «من ماءٍ مهين» (سجده ـ 8)
پس از مدتى اين آب پست در تاريكىهاى سه گانه رحم مادر قرار گرفت، «فى ظلمات ثلاث» (زمر ـ 6) همين كه به دنيا آمد، هيچ چيزى نمىدانست. «اخرجكم من بطون أمهاتكم لاتعلمون شيئاً»
انسان براى عسل به زنبور كوچك، براى تخم مرغ به مرغ، براى گوشت به گوسفند، براى شير به گاو، براى باربرى در سفر به الاغ و اسب و شتر محتاج است.
انسان براى تنفسش به هوا و اكسيژن توليد شده از برگها و براى زندگى به جماداتى مثل ماه و خورشيد و زمين محتاج است ....
روزگارى كه يكى از فرزندان آدم(ع)، برادر خود را كشت، نسبت به جنازه او متحير بود. كلاغى آمد و به او ياد داد كه مرده را بايد دفن كرد، «فبعث اللّه غرابا يبحث فى الارض» (مائده ـ 31)
امروز هم انسان در ساختن هواپيما، از بالها و پا و نوك و ساختمان جسمى پرندگان الهام مىگيرد.
شايد بتوان گفت محتاجترين موجودات، انسان است ولى سركشترين آنها هم انسان است. همه هستى در حال تواضع هستند: «كل له قانتون» (بقره ـ 116) ولى انسان حتى در مقابل خدا هم متواضع نيست.
كوتاه سخن آنكه براى شكستن غرور و تقويت روح بندگى و تواضع بايد بدانيم كه علم و قدرت و ثروت و اعمال ما محدود، كم و ناچيز است؛ ولى ما به همه موجودات نياز و احتياج داريم. اين توجه و تفكر به گذشته و احتياجاتى كه در چشم انداز آينده داريم، مىتواند ما را از غرور و تکبر نجات دهد.
يكى ديگر از امورى كه مىتواند غرور انسان را بشكند، توجه به سرنوشت شوم مغروران تاريخ همچون قارونها، فرعونهاى ديروز و امروز است.
* گاهى آرزوها انسان را مغرور مىكند، «غرّتكم الأمانى» (حديد ـ 14)
* گاهى دنيا انسان را مغرور مىكند، «غرّتكم الحياهًْ الدنيا» (جاثيه ـ 35)
* گاهى شيطان انسان را با وعدههاى خود مغرور مىكند، «ما يعدهم الشّيطان الّا غروراً» (نساء ـ 120)
* گاهى شعارها و سخنان زيبا انسان را گول مىزند، «يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً» (انعام ـ 112)
* گاهى انسانها يكديگر را گول مىزنند، «بل ان يعد الظالمون بعضهم بعضا الا غروراً» (فاطر ـ 40)
بدون لطف و امداد الهى، انسان نمىتواند از دامهاى شيطانى و انسانى و تبليغات و جلوههاى دنيايى رهايى يابد و به وسيله آنها مغرور و متکبر نشود.