قتل عام تمام عیار ایرانیان
این فصل برای برآورد تلفات قحطی، جمعیت ایران را قبل و بعد از قحطی با هم قیاس میکند. نخستین سرشماری جمعیت ایران در 1956، 35 سال بعد از آغاز حکومت پهلوی صورت گرفت. در نبود ارقام آماری در سالهای قبل از این تاریخ، میباید بر تخمینهای افراد معاصر آن دوره، اعم خارجی و ایرانی، گزارشهای دیپلماتیک و مقالات بسیار معدود پژوهشی تکیه کرد که تلاش داشتهاند جمعیت کشور در دو دهه نخست قرن بیستم را تخمین بزنند. این فصل نخست به مرور و نقد این مطالعات متأخر، از جمله افزایش شهرنشینی و افزایش مهاجرت به کشورهای همسایه و فراتر خواهد پرداخت که کاملاً با گمانههای حاکی از یک جمعیت کمابیش ثابت در تناقض هستند و نیز این که جمعیت ایران در 1910 بسیار بیشتر از رقم مورد نظر این مطالعات بوده است. قطعاً شایان توجه است که این نتایج برای مدتها مورد نقد و چالش واقع نشده است. این فصل سپس با استفاده از ارقام جمعیتی که در اسناد وزارت خارجه ایالات متحده و منابع آمریکایی ذکر شده، میزان تلفات ایران را در اثر قحطی و بیماری در جنگ جهانی اول درمییابد. این نتایج نشان میدهند در نگاهی محافظهکارانه بین 8 تا 10 میلیون ایرانی و شاید بیشتر، در طول قحطی جان باختهاند. قحطی ۱۹۱۷-1919 احتمالاً بزرگترین فاجعه تاریخ ایران و شاید بزرگترین قتلعام قرن بیستم است. این که این امر نزدیک به یک قرن مکتوم مانده است آدمی را بدگمان میکند که فجایع پنهان دیگری نیز هست که هنوز کشف نشده است.
مروری بر مقالات پژوهشی درباره جمعیت ایران
جولیان باریر از «روش پسبینی» استفاده میکند تا جمعیت ایران را در فاصله 1966 تا ۱۹۰۰ دریابد. او نخست دو برآورد از جمعیت ایران در دوره ۱۹۰۰-1966 به دست میدهد. برآورد نخست از مهدی امانی، استاد جمعیتشناسی دانشگاه تهران، است که با روش «پسرونده» محاسبه شده است. آمار جمعیت 1956 (18/97 میلیون) نقطه آغاز است. برای دوره ۱۹۰۰-1956، سه دوره مشخص را با سه نرخ رشد جمعیت سالانه مختلف فرض میگیرد: ۱۹۰۰-1925 (0.2%)، 19451926- (1.5%) و ۱۹۴۵-1956 (2.5%). با استفاده از آمار جمعیت 1956 به عنوان پایه و اعمال نرخ رشدهای مختلف برای دورههای مختلف، برآورد امانی برای جمعیت ایران در سال 1911، ۱۰/۹۴ میلیون است. برآورد دیگری که باریر ارائه کرده «سیاهه دائمی جمعیت» است که از شمار تخمینی تولدها در طول پنج سال محاسبه شده است و امید زندگی را 30 سال فرض میکند. بر اساس این روش، جمعیت ایران در سال 1911، 19/12 میلیون برآورد میشود. ظاهراً باریر با مردود شمردن یافتههای امانی و نتیجۀ حاصل از سیاهه دائمی جمعیت تخمینهای خود را ارائه میدهد که مدعی است میتوان نزدیکترین رقم به حقیقت دانست. تخمین او برای 1900، 86/9 میلیون؛ 1910، 66/10 میلیون؛ 1914، 89/10 میلیون و برای 1919، 10/11 میلیون است. او «روش پسبینی» را به کار میگیرد، اما از رقم «دقیقشده» سرشماری 1956 (38/20 میلیون) و نرخ رشدهای مفروض برای دورههای مختلف استفاده میکند. برای مثال، او فرض میکند نرخ رشد جمعیت برای 1919-1900 سالانه 0.75% بوده است که وی مدعی است «بر اساس پسزمینههای تاریخی و جمعیتشناسانه قابل قبول است». توجیه اساسی این است که این رقم را «شیندلر که سفرهای بسیاری داشته است برای 1910-1875 پیشنهاد کرده است» و متعاقباً در «کتابچه» محرمانه 1919 وزارت خارجه انگلیس درباره ایران استفاده شده است. جای شگفتی نیست که چارلز عیسوی نیز با استفاده از روشی مشابه نتیجه گرفته است جمعیت ایران در 1910 حدود 10 میلیون نفر بوده است.
اما این که جولیان باریر در تخمین جمعیت ایران مدعی است «این رقم نزدیکترین به واقع است» بسیار جالب توجه و افشاکننده است. زیرا در آن هیچ اشارهای، حتی یک مورد، به قحطی بزرگ 1919-1917 نشده است. به نظر میرسد که نویسنده به کلی از این رویداد آگاه نبوده است. بسیار روشن است که در «کتابچه» 1919 وزارت خارجه انگلیس درباره ایران نیز چیزی درباره قحطی بزرگ نیامده است. اگر چنین بود مطمئناً این امر در ملاحظات باریر بازتاب مییافت. والس اسمیت ماری، شارژدافر آمریکا مدعی است این قحطی جان یک سوم جمعیت ایران را گرفته است. این قحطی حتی براساس منابع انگلیسی چون ژنرال دنسترویل ، سرگرد داناهو و ژنرال سایکس، جان شمار زیادی از ایرانیان را گرفته است. با این حال «کتابچه» محرمانه ظاهراً چیزی درباره این موضوع در بر ندارد. به طور مشابه، یادداشت بسیار محرمانه لرد جرجان. کرزن، وزیر خارجه انگلیس، به چارلز ئی. هیوز، وزیر خارجه ایالات متحده درباره ایران– جالب توجهترین سندی که در آن به دولت آمریکا در قالب واژگانی متقن هشدار داده شده است: «ایران یکی از مهمترین منافع بریتانیاست»- فاقد اشارهای به این قحطی است. نادیده انگاشتن و اشاره نکردن باریر به قحطی بزرگ 1919-1917 به تنهایی دلیل مناسبی است برای آن که برآوردهای ظاهراً علمی او درباره جمعیت ایران در 1918-1900 را کنار گذاشت. اما برآوردهای او برای سالهای بعد کارآمد و مشابه ارقامی هستند که سفارت آمریکا ارائه کرده است. برای مثال رقم باریربرای جمعیت ایران در 1919، 11 میلیون نفر و رقم کالدول و سایکس 10 میلیون است. رقم باریر برای 1930، 5/12 میلیون نفر است که حدود رقم 13 میلیون پیشنهادی چارلز سی. هارت، وزیرمختار آمریکا است؛ رقم باریر برای 1941، 8/14 میلیون است که نزدیک 15 میلیون نفر لوئیس جی. دریفاس (پسر)، وزیرمختار آمریکا است.