زلال بصیرت (۱۲۸) - رضایت خدا یا كدخدا؟ ۱۳۹۶/۰۶/۲۲
زلال بصیرت
رضایت خدا یا كدخدا؟
۱۳۹۶/۰۶/۲۲
برخی معتقدند انسان به خودی خود، هیچ مسئولیتی ندارد،عدهای منشأ مسئولیت را نیازهای مادی بشر میدانند؛ از آنجا كه انسان نمیتواند به تنهایی همه نیازهایش را تأمین كند، به زندگی اجتماعی روی آورده و زندگی اجتماعی ایجاب میکند كه اگر کسی مسئولیتی را برعهده نگیرد، نیازهایش تأمین نمیشود.
برخی منشأ تكالیف را ارزشهای اجتماعی، یا عواطف و احساسات دانسته و میگویند انسان نیازهای فطری و عاطفی هم دارد كه ارضای آن در گرو كمك به همنوع و بر دوش گرفتن مسئولیتهایی دربرابر آنهاست.
سومین نظر در مورد منشأ تكالیف كه عمدتا ازطرف فیلسوفان غربی بیان شده، عقل عملی است. برخی از فلاسفه میگویند انسان به غیر از احساسات و عواطف، عقل نیز دارد و این عقل است كه برای ما مسئولیت معین میکند؛ لذا برای اینكه موجودی برتر از حیوانات شویم، باید به آنچه عقل می گوید عمل كنیم.اما عدهای باور دارند كه اصل تكالیف از خداست؛ حتی اموری كه گفته شد، نشانههایی از تكالیف خداست و حتی حكم عقل هم نشانه خواست خداوند است كه ما را مكلف كرده است. به عبارت بهتر خداوند از آن جهت كه هستی و مالكیت ما از اوست، میتواند ما را مكلف كند و ما در مقابل او مسئولیم.طبق نظر اول، اگر انسان تكلیفی برعهده نگیرد، نمیتواند زندگی اجتماعی خوبی داشته باشد و نیازهایش را تأمین كند؛ طبق نظر دوم عدم مسئولیت پذیری، عدم ارضای عواطف و شرمندگی نزد وجدان را در پی دارد؛ طبق نگاه سوم، بدون انجام تكالیف، انسان در ردیف حیوانات است و استفاده از عقل و مسئولیتپذیری بر اساس عقل است كه سبب تمایز انسان و حیوان میشود؛ و طبق نگاه چهارم، اگر انسان عمل به تكلیف نداشته باشد، بنده خوبی برای خداوند نیست و سعادت دنیوی و اخروی نخواهد داشت.
تلازم دین و سیاست در اسلام
بسیاری از مردم، ارزشها را دو قسم میدانند: ارزشهای دینی و ارزشهای اجتماعی؛ ارزشهای دینی همان نماز و قرآن و عبادتهای فردی است و ارزشهای اجتماعی – كه در نگاه آنها، ربطی به ارزشهای دینی هم ندارد – یعنی چگونه در جامعه زندگی كنیم كه بتوانیم بهتر منافع مادی مان را تأمین كنیم این یعنی تفكیك دین از سیاست.اگر فردی با چنین تفكری مسئول هم بشود، میگوید دغدغه آخرت نداشته باشید؛ باید فكر شكم مردم بود و ما باید تحریمها را برداریم؛ چراكه از نگاه آنها، دستگاه دین و سیاست جدا از یكدیگرند؛ مسئول دستگاه دین -كه جز نماز و عبادات فردی نیست- روحانیون هستند و مسئول دستگاه سیاست نیز سیاستمداران هستند و این دو ربطی به هم ندارند.
بر اساس نگاه اسلام، تفكیكی بین دین و سیاست وجود ندارد و اصل تكالیف و حقوق از خداست، در اسلام، فقط خدا حق قانونگذاری دارد و قانون نیز تنها این دنیا را در نظر نمیگیرد، بلكه زندگی ابدی انسانها را هم مد نظر قرار میدهد.
اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند متعال است؛ اگر خداوند، تكلیفی هم برای ما مشخص كرده نه به خاطر نیاز خودش به انجام تكلیف ما، بلكه برای سعادت دنیا و آخرت ماست و تسلیم بودن در برابر این تكالیف الهی، سعادت ابدی را در پی دارد كه به نفع خود انسان است.
انسان موجودی ابدی است و آخرت، ادامه و نتیجه اعمال انسان در همین دنیاست، همان گونه كه كار كشاورز در برداشت محصول، ادامه كار وی در امر كاشت و مترتب بر آن است، وضعیت انسان در آخرت نیز مترتب بر كار وی در این دنیاست.
كسانی كه اسلام و اهل بیت (ع) و مخصوصا مبانی فكر امام (ره) و ارزشهای انقلاب را پذیرفتهاند، به لازمه آن، یعنی عدم جدایی سیاست و دین نیز باور دارند. البته ارزشهای انقلاب چیزی جدید و ورای دین نیست، بلكه همان اسلام است كه احكام آن فراموش شده بود و امام (ره) با هشدارهایش و نهضتش آن را احیاء كرد. لذا وقتی امام(ره) میخواست بالاترین هشدارها را بدهد، میگفت اسلام در خطر است؛ و در واقع امام (ره) برای اسلام به پاخاست.
جریان فكریای شروع شده كه ریشه اعتقادشان این است كه امام (ره) یك پیرمرد عقبافتادهای در جامعه متحجری بود كه از احساسات مردم استفاده كرد و حركتی را به راه انداخت؛ البته با دادن كشتههای زیاد و ویرانی شهرها؛ و به هر حال الآن آن دوره تمام شده است و ما باید در این دنیا زندگی كنیم و با آمریکا بسازیم و از آنها استفاده كنیم؛ آنها هم بیخودی به ما استفاده نمیدهند، بلکه باید استفادهای از ما ببرند تا اجازه استفاده هم به ما بدهند؛ لذا باید نزد آمریكا توبه كنیم تا ما و حركتهای امام (ره) را ببخشد! از نگاه این عده، امام (ره) تند و افراطی بود كه میگفت آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند!
روح اسلام؛ باور به خدا و استقامت در راه او
روح اسلام در دو كلمه است؛ اگر جامعهای این دو كلمه را باور داشته باشند و به لوازم آن پایبند بمانند، هیچ خوف و ترسی بر آنها نخواهد بود و هیچ غصهای هم نخواهند داشت. آن دو كلمه این است: باور كنند كه رب و صاحب اختیار فقط الله است و در این مسیر استقامت داشته باشند. وقتی گفتیم رب ما خداست، یعنی صاحب اختیار ما اوست؛ پس هر كاری خواستیم بكنیم، باید ببینیم صاحب اختیارما چگونه دوست دارد. همه انبیاء و اولیای الهی، همه ایثار و فداكاریهایشان تنها برای همین نكته بود كه به ما بگویند رب ما الله است. او همان كسی است كه پیامبران را برانگیخت، همان است كه امام (ره) را به ما عطا كرد، همان كسی است كه انقلاب را پیروز كرد و خرمشهر را آزاد كرد. اگر بنا بگذاریم این كلمه را خوب بفهمیم و به آن پایبند باشیم، هیچ غم و غصه و ناراحتی نخواهیم داشت.
مهم این است كه ما كدام خط را قبول داشته باشیم، خدا یا شیاطین؟ خدا یا كدخدا؟ وقتی رفتاری را انتخاب میکنیم كه خدا نمیپسندد ولی مورد پسند غربیهاست، یعنی اینكه باور داریم آنها بهتر از خدا میفهمند! آیا این شرك نیست؟
امام (ره) هیچ لحظهای خدا را فراموش نمیكرد؛ آب و نان از دهانش میافتاد، اما خداوند تبارك و تعالی از دهانش نمیافتاد؛ واژههای اسلام و خداوند از كلماتی بود كه در بین سخنان امام(ره)، از همه پررنگتر بود؛ حال یا باید همانند امام (ره) به این خدا باور داشته باشیم، یا به آمریكا. شاید عدهای به زبان، چیز دیگری بگویند، اما ته دلشان اعتقاد به آمریكا باشد. اگر روزی به عدهای بشارت دهند كه آمریكا شما را به عنوان یك ایالت پذیرفته است، سر از پا نمیشناسند و از شادی بال درمیآورند؛ و مشكل امروزشان هم این است كه آمریكا اخم كرده و تحریممان میکند؛ اما اگر با روی باز ما را تحویل می گرفت، غمی نداشتند! یا باید دنبال رضایت کدخدا و لبخند ترامپ باشیم و یا باید آرزویمان لبخند رضایت امامزمان(عج) باشد؛ شهدای ما چرا آرزو داشتند به شهادت برسند؟ چون آنها باور داشتند هنگام شهادت، جمال سیدالشهدا(ع) را می بینند و حاضر بودند تمام هستی شان را برای آن لحظه فدا كنند. این در حالی است كه عدهای شوق زیادی به لبخندی از جانب مسئول آمریكایی دارند؛ همان مسئولی كه خود مردم آمریكا صراحتا میگویند كه دیوانه است و خجالت میكشند كه وی رئیسجمهورشان است! آیا جا دارد كه افتخار و آرزوی ما این باشد كه طبق خواست دولتی عمل كنیم كه چنین فردی در رأس آن قرار دارد؟كسی كه دائم به فكر این است كه چه كنیم تا چنین دولتی از ما راضی شود تا تحریمها برداشته شود، بیشتر به دنبال شكم است و خدای او شكمش است؛ ارزشهایش در همین زندگی خلاصه شده كه مظهر آن، خوردن و آشامیدن است والبته دیدیم چگونه تحریمها برداشته شد! در مقابل این تفكر كسانی هستند كه عشقشان، شهادت و كسب رضایت امام زمان (عج) است؛ بنده میشناسم كسی كه هر شب جمعه به قم می آمد و شب تا صبح احیاء میگرفت، به این نیت كه خداوند توفیق شهادت را نصیبش كند!
برخی كوتهفكران میگویند آنها كه شهید شدند، افرادی غافل بودند كه با فریب و تبلیغات به جبههها رفتند و كشته شدند؛ در مقابل برخی دیگر آن را عین تعقل میدانند و خود را خاك پای این شهدا میدانند. مهمترین مسئله این است كه ما بر سر این دو راهی و دو تفكر كه مسیر حركت را مشخص میکند، انتخاب صحیح داشته باشیم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله)
در دیدار با جمعی از مدیران ارشد ناجا؛ قم؛18 / 4 / 1396 .
برخی منشأ تكالیف را ارزشهای اجتماعی، یا عواطف و احساسات دانسته و میگویند انسان نیازهای فطری و عاطفی هم دارد كه ارضای آن در گرو كمك به همنوع و بر دوش گرفتن مسئولیتهایی دربرابر آنهاست.
سومین نظر در مورد منشأ تكالیف كه عمدتا ازطرف فیلسوفان غربی بیان شده، عقل عملی است. برخی از فلاسفه میگویند انسان به غیر از احساسات و عواطف، عقل نیز دارد و این عقل است كه برای ما مسئولیت معین میکند؛ لذا برای اینكه موجودی برتر از حیوانات شویم، باید به آنچه عقل می گوید عمل كنیم.اما عدهای باور دارند كه اصل تكالیف از خداست؛ حتی اموری كه گفته شد، نشانههایی از تكالیف خداست و حتی حكم عقل هم نشانه خواست خداوند است كه ما را مكلف كرده است. به عبارت بهتر خداوند از آن جهت كه هستی و مالكیت ما از اوست، میتواند ما را مكلف كند و ما در مقابل او مسئولیم.طبق نظر اول، اگر انسان تكلیفی برعهده نگیرد، نمیتواند زندگی اجتماعی خوبی داشته باشد و نیازهایش را تأمین كند؛ طبق نظر دوم عدم مسئولیت پذیری، عدم ارضای عواطف و شرمندگی نزد وجدان را در پی دارد؛ طبق نگاه سوم، بدون انجام تكالیف، انسان در ردیف حیوانات است و استفاده از عقل و مسئولیتپذیری بر اساس عقل است كه سبب تمایز انسان و حیوان میشود؛ و طبق نگاه چهارم، اگر انسان عمل به تكلیف نداشته باشد، بنده خوبی برای خداوند نیست و سعادت دنیوی و اخروی نخواهد داشت.
تلازم دین و سیاست در اسلام
بسیاری از مردم، ارزشها را دو قسم میدانند: ارزشهای دینی و ارزشهای اجتماعی؛ ارزشهای دینی همان نماز و قرآن و عبادتهای فردی است و ارزشهای اجتماعی – كه در نگاه آنها، ربطی به ارزشهای دینی هم ندارد – یعنی چگونه در جامعه زندگی كنیم كه بتوانیم بهتر منافع مادی مان را تأمین كنیم این یعنی تفكیك دین از سیاست.اگر فردی با چنین تفكری مسئول هم بشود، میگوید دغدغه آخرت نداشته باشید؛ باید فكر شكم مردم بود و ما باید تحریمها را برداریم؛ چراكه از نگاه آنها، دستگاه دین و سیاست جدا از یكدیگرند؛ مسئول دستگاه دین -كه جز نماز و عبادات فردی نیست- روحانیون هستند و مسئول دستگاه سیاست نیز سیاستمداران هستند و این دو ربطی به هم ندارند.
بر اساس نگاه اسلام، تفكیكی بین دین و سیاست وجود ندارد و اصل تكالیف و حقوق از خداست، در اسلام، فقط خدا حق قانونگذاری دارد و قانون نیز تنها این دنیا را در نظر نمیگیرد، بلكه زندگی ابدی انسانها را هم مد نظر قرار میدهد.
اسلام به معنای تسلیم بودن در برابر خداوند متعال است؛ اگر خداوند، تكلیفی هم برای ما مشخص كرده نه به خاطر نیاز خودش به انجام تكلیف ما، بلكه برای سعادت دنیا و آخرت ماست و تسلیم بودن در برابر این تكالیف الهی، سعادت ابدی را در پی دارد كه به نفع خود انسان است.
انسان موجودی ابدی است و آخرت، ادامه و نتیجه اعمال انسان در همین دنیاست، همان گونه كه كار كشاورز در برداشت محصول، ادامه كار وی در امر كاشت و مترتب بر آن است، وضعیت انسان در آخرت نیز مترتب بر كار وی در این دنیاست.
كسانی كه اسلام و اهل بیت (ع) و مخصوصا مبانی فكر امام (ره) و ارزشهای انقلاب را پذیرفتهاند، به لازمه آن، یعنی عدم جدایی سیاست و دین نیز باور دارند. البته ارزشهای انقلاب چیزی جدید و ورای دین نیست، بلكه همان اسلام است كه احكام آن فراموش شده بود و امام (ره) با هشدارهایش و نهضتش آن را احیاء كرد. لذا وقتی امام(ره) میخواست بالاترین هشدارها را بدهد، میگفت اسلام در خطر است؛ و در واقع امام (ره) برای اسلام به پاخاست.
جریان فكریای شروع شده كه ریشه اعتقادشان این است كه امام (ره) یك پیرمرد عقبافتادهای در جامعه متحجری بود كه از احساسات مردم استفاده كرد و حركتی را به راه انداخت؛ البته با دادن كشتههای زیاد و ویرانی شهرها؛ و به هر حال الآن آن دوره تمام شده است و ما باید در این دنیا زندگی كنیم و با آمریکا بسازیم و از آنها استفاده كنیم؛ آنها هم بیخودی به ما استفاده نمیدهند، بلکه باید استفادهای از ما ببرند تا اجازه استفاده هم به ما بدهند؛ لذا باید نزد آمریكا توبه كنیم تا ما و حركتهای امام (ره) را ببخشد! از نگاه این عده، امام (ره) تند و افراطی بود كه میگفت آمریكا هیچ غلطی نمیتواند بكند!
روح اسلام؛ باور به خدا و استقامت در راه او
روح اسلام در دو كلمه است؛ اگر جامعهای این دو كلمه را باور داشته باشند و به لوازم آن پایبند بمانند، هیچ خوف و ترسی بر آنها نخواهد بود و هیچ غصهای هم نخواهند داشت. آن دو كلمه این است: باور كنند كه رب و صاحب اختیار فقط الله است و در این مسیر استقامت داشته باشند. وقتی گفتیم رب ما خداست، یعنی صاحب اختیار ما اوست؛ پس هر كاری خواستیم بكنیم، باید ببینیم صاحب اختیارما چگونه دوست دارد. همه انبیاء و اولیای الهی، همه ایثار و فداكاریهایشان تنها برای همین نكته بود كه به ما بگویند رب ما الله است. او همان كسی است كه پیامبران را برانگیخت، همان است كه امام (ره) را به ما عطا كرد، همان كسی است كه انقلاب را پیروز كرد و خرمشهر را آزاد كرد. اگر بنا بگذاریم این كلمه را خوب بفهمیم و به آن پایبند باشیم، هیچ غم و غصه و ناراحتی نخواهیم داشت.
مهم این است كه ما كدام خط را قبول داشته باشیم، خدا یا شیاطین؟ خدا یا كدخدا؟ وقتی رفتاری را انتخاب میکنیم كه خدا نمیپسندد ولی مورد پسند غربیهاست، یعنی اینكه باور داریم آنها بهتر از خدا میفهمند! آیا این شرك نیست؟
امام (ره) هیچ لحظهای خدا را فراموش نمیكرد؛ آب و نان از دهانش میافتاد، اما خداوند تبارك و تعالی از دهانش نمیافتاد؛ واژههای اسلام و خداوند از كلماتی بود كه در بین سخنان امام(ره)، از همه پررنگتر بود؛ حال یا باید همانند امام (ره) به این خدا باور داشته باشیم، یا به آمریكا. شاید عدهای به زبان، چیز دیگری بگویند، اما ته دلشان اعتقاد به آمریكا باشد. اگر روزی به عدهای بشارت دهند كه آمریكا شما را به عنوان یك ایالت پذیرفته است، سر از پا نمیشناسند و از شادی بال درمیآورند؛ و مشكل امروزشان هم این است كه آمریكا اخم كرده و تحریممان میکند؛ اما اگر با روی باز ما را تحویل می گرفت، غمی نداشتند! یا باید دنبال رضایت کدخدا و لبخند ترامپ باشیم و یا باید آرزویمان لبخند رضایت امامزمان(عج) باشد؛ شهدای ما چرا آرزو داشتند به شهادت برسند؟ چون آنها باور داشتند هنگام شهادت، جمال سیدالشهدا(ع) را می بینند و حاضر بودند تمام هستی شان را برای آن لحظه فدا كنند. این در حالی است كه عدهای شوق زیادی به لبخندی از جانب مسئول آمریكایی دارند؛ همان مسئولی كه خود مردم آمریكا صراحتا میگویند كه دیوانه است و خجالت میكشند كه وی رئیسجمهورشان است! آیا جا دارد كه افتخار و آرزوی ما این باشد كه طبق خواست دولتی عمل كنیم كه چنین فردی در رأس آن قرار دارد؟كسی كه دائم به فكر این است كه چه كنیم تا چنین دولتی از ما راضی شود تا تحریمها برداشته شود، بیشتر به دنبال شكم است و خدای او شكمش است؛ ارزشهایش در همین زندگی خلاصه شده كه مظهر آن، خوردن و آشامیدن است والبته دیدیم چگونه تحریمها برداشته شد! در مقابل این تفكر كسانی هستند كه عشقشان، شهادت و كسب رضایت امام زمان (عج) است؛ بنده میشناسم كسی كه هر شب جمعه به قم می آمد و شب تا صبح احیاء میگرفت، به این نیت كه خداوند توفیق شهادت را نصیبش كند!
برخی كوتهفكران میگویند آنها كه شهید شدند، افرادی غافل بودند كه با فریب و تبلیغات به جبههها رفتند و كشته شدند؛ در مقابل برخی دیگر آن را عین تعقل میدانند و خود را خاك پای این شهدا میدانند. مهمترین مسئله این است كه ما بر سر این دو راهی و دو تفكر كه مسیر حركت را مشخص میکند، انتخاب صحیح داشته باشیم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله)
در دیدار با جمعی از مدیران ارشد ناجا؛ قم؛18 / 4 / 1396 .