زلال بصیرت
ملاک تشخیص اعتدال
۱۳۹۶/۰۷/۰۵
کلمه اعتدال در لغت عربی با عدالت، تعادل و عدل همریشه هستند. هنگامی که مردم برای حملونقل از حیوانات استفاده میکردند، بار مرکب را به دو بخش تقسیم میکردند، یک بخش را در طرف راست و یک بخش را در طرف چپ قرار میدادند، اگر این دو لنگه مساوی بود، بار راحت جابجا میشد و مرکب درست حرکت میکرد و اعتدال یعنی برقرار شدن این حالت مساوات بین دو لنگه. سپس این واژه به مواردی توسعه داده شد که امر ممتدی باشد و دو طرف داشته باشد که برایش حد وسطی در نظر گرفته شود، که اگر دو طرفش مساوی باشند، معتدل است.
اعتدال و حد وسط
اعتدال در اخلاق حالتی بین افراط و تفریط، از اِعمال شهوات، اِعمال غضب و سایر صفات میباشد.
گویا اصل این نظریه اخلاقی از ارسطو نقل شده است که هر فضیلتی امری است بین دو رذیلت افراط و تفریط و حد وسط آنها فضیلت است و به آن حد وسط اعتدال گفته میشود.
چگونگی تعیین دو طرف و حد اعتدال در تبیین مفهوم اعتدال نقش اصلی را ایفا میکند، فرض کنیم براساس انگیزههایی، بتوان امتدادی را در نظر گرفت و آن را به سه بخش تقسیم کرد و یکی را حد افراط، یکی را حد تفریط و وسط آنها را هم حد اعتدال نامید! اما آیا همیشه این حد اعتدال مطلوب است، به طوری که اگر از حد اعتدال تجاوز کند نامطلوب میشود یا این امر کلیت ندارد؟
در نظریه اخلاق ارسطویی تجاوز از حد اعتدال رذیلت است. اما آیا همیشه این طور است؟ مثلا درباره دانشجویی که میخواهد درس بخواند، بگویند برخی درس خواندند و مثل ابنسینا به قله علم رسیدند و کسانی هم تنبل هستند و درس نمی خوانند؛ هر دو طرف مذموم است، نه باید مانند ابنسینا شد، چون آن یک طرف است و نه باید تنبل بود، زیرا این هم یک طرف است، بلکه حد وسط مطلوب است، یعنی فضیلت این است که دانشجوی درسخوانی باشد که در امتحان نمره قبولی بیاورد، اما کمتر یا بیشتر از آن مذموم است! آیا این طور است؟
انواع اعتدال
اعتدال چیست؟ چند قسم است؟ مفهومی ارزشی است یا خیر؟ ملاک برتریاش چه میتواند باشد؟ آیا واقعیتها را میتوان با آن شناخت یا نه؟مثلا اعتقادات درباره خدا را بررسی میکنیم و میخواهیم ببینیم کدام اعتقاد درست است. بعضی اصلا منکر خدا هستند، میگویند هیچ خدایی نیست، از طرف دیگر کسانی به هزار خدا قائل هستند. آیا میتوان گفت: یک خدا خیلی کم است و هزار تا هم خیلی زیاد است، حد وسط را که پانصد خداست قبول میکنیم که حد اعتدال است؟!
آنچه مهم است این است که اعتدالی که در جامعه مطرح است به چه معناست؟ و انگیزه کسانی که آن را مطرح کردهاند چیست؟ و این معنا از نظر اسلامی و عقلایی چه اندازه اعتبار دارد؟ما گاهی اوقات بر طبق مصالح و نیازهایمان حدودی را اعتبار میکنیم،از مسائلی که پیش از انقلاب مطرح بود و گرایشهای مختلفی قبل و بعد از انقلاب درباره آن وجود داشت، مسئله تعدیل ثروت بود، میان دو مکتب سوسیالیسم و کاپیتالیسم اختلاف وجود داشت و میان مسلمانها نیز بعد از انقلاب گرایشهایی پیدا شد که بعضی به سوسیالیسم و بعضی به کاپیتالیسم نزدیک بود. بگذریم از اینکه بعضیاشخاص ابتدا خیلی سوسیالیست بودند و از تساوی و اشتراک دم میزدند، ولی بعد که یک مقدار پول دستشان آمد، تغییر موضع دادند و خیلی کاپیتالیست شدند.
شناخت ارزشها با معیار عقل یا نقل
در اول نهضت پرچم مبارزه به دست حضرت امام بود، ایشان در درسشان سخنرانی میکردند و طلبهها هم از آنجا میآموختند که وظیفهشان چیست.
امام(ره) آرام آرام شروع به انتقاد علیه دولت کردند، اوائل خیلی ملایم بود، اما بتدریج اعلامیهها و بیانیهها تند و صریحتر شد تا آنجا که در روز دوازده محرم فرمود: اگر این طور باشد میگویم گوشات را بگیرند بیندازندت بیرون.
آن وقت، همقطارهای امام و یاران امام درباره موضع ایشان اختلاف نظر داشتند، اکثر قریب به اتفاق میگفتند: امام تند میرود و این کار درست نیست. به امام خبر رسید که کسانی میگویند شما تند میروید. فرمودند: چرا نمیگویند کند میرود؟! اینها دارند اسلام را از بین میبرند، ما هرچه نیرو به کار بگیریم کم است.
وقتی کلام امام (ره) را تحلیل میکنیم، میفهمیم که تندی و کندی نسبی است، شما تندروی و کندروی را با چه میسنجید؟ اگر مجموع فعالیتهای مردم را میسنجید، تندروی است.یک طرف کسانی هستند که میگویند اصلا درباره شاه حرف نزنید، یک طرف هم کسانی هستند که آماده کشته شدن هستند و میگویند جانی که دارم برای اسلام میدهم. پس آن کسی که میترسد، در حد تفریط است و در مقابل، این طرف میشود افراط و حد وسط این است که با احترام، با نامه و درخواست سخن بگویند تا اعلیحضرت همایونی تفضل بفرمایند!!
ارزشها را باید با معیار خودش بشناسیم که یا عقل است یا نقل. اگر ارزش تعبدی است باید آن را از کتاب و سنت بشناسیم، اگر عقلی است باید آن را با برهان عقلی بشناسیم. برای فهمیدن وظیفه، موازین شرعی وجود دارد و وظیفه باید طبق موازین تعیین بشود. اگر کسانی درست فقاهت کنند به همین نتیجه میرسند که امام حسین(ع) رسید و به همان تصمیمی میرسند که امام حسن(ع) رسید.
براساس مبانی فقهی اسلام، ملاک، حق و باطل است و باید آنها را شناخت. وقتی حق شناخته شد، زیادتر از حد حق، افراط است و کمتر از آن، تفریط و هر دو آنها مذموم است. پس نمیتوان صرفا حد وسط را معیار شناخت ارزشها قرار داد.
ما کسی را متهم نمیکنیم که اگر سخن از اعتدال گفت، میخواهد خلاف اسلام رفتار کند و ضد اسلام است، همه دلشان میخواهد به وظیفهشان عمل کنند، اما بینشها فرق میکند و مکاتبی که ما را به این تشخیصها وادار میکند مختلف است. گفته میشود ما از یک طرف، جامعه مسلمان هستیم و مردم دین دارند، از طرف دیگر، ما در مقابل دنیایی قرار گرفتهایم که از لحاظ ثروت، تکنولوژی و تمدن ظاهری بر ما سبقت دارند و ما به آنها نیاز داریم! البته این تشخیصها تا چه اندازه صحیح است، بماند.
تصوری که خیلیها از اعتدال دارند این است که کمی ملاحظه متدینین شود و کمی هم ملاحظه آنها، متأسفانه بعضی در نوشتههای خود تصریح کردند که منظور از اعتدال، حد وسط بین شریعت و خواستههای عمومی فرهنگ جهانی است.
حد وسط بین شریعت و بین فرهنگ جهانی نتیجهاش این میشود که دستی بر سر و گوش متدینین میکشند و میگویند مسجد میسازیم و به آنها هم میگویند کمکم مرگ بر آمریکا را برمیداریم، آرام آرام شخصیتهایی که طرفدار شاه بودند را برمیگردانند، روزنامهها آزاد میشوند و کمکم علیه دین حرف میزنند.
طبق این نظر، آنهایی که خیلی دم از دین میزنند و تا امر خلاف شرعی واقع میشود، دادشان در میآید، اینها میشوند تندرو و آنهایی که میگویند باید تسلیم خارجیها بشویم، آنها هم کندرو هستند. اعتدال یعنی نه این و نه آن، کمی از این و کمی از آن. اگر اعتدال این باشد بهتر این است که اسمش را التقاط بگذاریم، نه اعتدال. دل را فقط باید به خدا و دوستان خدا داد، محبت دشمن خدا با محبت خدا و دوستان خدا یک جا جمع نمیشود. البته در عمل، ما با دشمنمان هم معامله و داد و ستد داریم، ولی این معنایش این نیست که ما روابط دوستانه داشته باشیم، مرز دوستی ما ایمان و کفر است. صریح باید بگوییم إِنَّا بُرءَاؤا مِنكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ(ممتحنه،4)؛ ما از شما و آنچه غیر از خدا میپرستید بیزاریم.
خداوند میفرماید اسوه شما ابراهیم و یارانش هستند و بعد یک استثنا میکند: إِلَّا قَوْلَ إِبْرَاهِیمَ لِأَبِیهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ. میگوید شما به ابراهیم تأسی کنید، اما به این کار او تأسی نکنید که ابراهیم به عمویش گفت من برای تو استغفار میکنم و امیدوارم خدا تو را بیامرزد. به دشمن خدا نگویید من برایت استغفار میکنم.
بر اساس آیه: «فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» (توبه، 114)؛ هنگامى كه براى ابراهیم روشن شد كه عمویش دشمن خداست از او بیزارى جست، در برابر رئیس جمهور آمریکا شما حق ندارید این کار را بکنید، برای اینکه ثابت کرده که دشمن اسلام است، دیگر جای این نیست که با اینها مدارا کنید، باید صریح بگویید ما دشمن شماییم، هیچ وقت هم این دشمنی ما تبدیل به آشتی نخواهد شد، فقط حاضریم معامله و داد و ستد کنیم، نفت به شما میفروشیم، در مقابل تکنولوژی از شما میگیریم، هم شما سود ببرید، هم ما، این برد- برد است، اما اینکه شما را دوست بداریم ابدا و تا آخر هم میگوییم مرگ بر آمریکا.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در بیستمین همایش ملی دفتر پژوهشهای فرهنگی با عنوان گفتمان اعتدال در بوته نقد؛ قم؛ 23 / 12 / 1392 .