اسناد ساواک روایت میکند:
نفوذ بهاییها در وزارتخانهها، ارتش پهلوی و ارسال منظم گزارش به تلآویو
علی قرباننژاد
وقتی پس از رنسانس انقلاب صنعتی در اروپا آغاز شد رقابتی شدید و البته مهلک و ویرانگر میان قدرتهای اروپایی برایاشغال مستعمرهها آغاز شد. اروپای در حال صنعتی شدن رسیدن به اهدافش را حتی به قیمت ویران کردن طبیعت و غارت منابع کشورهای دیگر طلب میکرد. لازمه رسیدن به این منابع اشغال و تصرف کشورهای دیگر بود که این امر با جنگهای خونین و کشتارهای فراوان همراه میشد.
در سمت شرق اروپا آسیا قرار داشت با منابع بسیار که سخت طمع برانگیز بود و در جنوب آفریقا. یورش به این دو قاره با جنایات بیمانند اروپاییها آغاز شد. چنانکه فرانسویها در الجزایر سرهای مردم این کشور را میبریدند و با سرهای بریده عکس یادگاری میگرفتند، به همین واسطه است که ایشان را پدران معنوی داعش مینامند.
اما بر سر راه اروپا به آسیا مانعی بزرگ و قوی به نام امپراتوری عثمانی قرار داشت. عثمانیها در دوران اوج قدرت توانسته بودند گستره بسیار وسیعی از سرزمینهای جنوبی خلیجفارس تا شمال آفریقا و بخشهایی از قفقاز را در سیطره خویش بگیرند. آنها حتی اروپای شرقی را نیز به تصرف درآوردند. رویارویی نظامی با این قدرت بزرگ برای اروپا دردناک بود لذا آنها به چارهاندیشی و تمرکز بر راههای دیگر روی آوردند.
نفوذ برای فروپاشی از درون
اروپاییها و خاصه انگلیسیها دریافتند که عامل قدرت امپراتوری عثمانی دین اسلام است. همین عامل باعث شده بود تا در زمان حمله به سرزمینهای اسلامی مسلمانان از نژادهای گوناگون و از نقاط مختلف، با زبانهای متفاوت گرد هم جمع شوند و در برابر تجاوز استعمارگران بایستند. لذا انگلستان بر دو روش اصلی برای فروپاشی امپراتوری عثمانی از درون روی آورد. این دو روش عبارت بودند از «نفوذ در سلسله قدرت» و «ایجاد تفرقه».
مصداق بارز در مورد نخست «دونمه»ها بودند. دونمه به زبان تركي به يهودياني گفته مي شود كه در طول تاريخ به ويژه از قرن هفدهم ظاهرا به اسلام گرويدند. این عده یهودیانی بودند که دارای تشکیلات مخفی بوده و اهداف تشکیلاتی را پیگیری میکردند. ایشان به ظاهر اسلام آورده و به تدریج در جامعه اسلامی صاحب قدرت شدند، تا آنجا که نقش موثري در اضمحلال و متلاشي شدن امپراتوري عثماني در سال ١٩١٨ داشتند. شاید این سؤال در اذهان مطرح شود که چرا یهودیان تا این اندازه نسبت به اضمحلال عثمانی اهتمام داشتند؟
برای رسیدن به پاسخ این سؤال باید به دو نکته توجه کرد: نخست؛ بخشی از اعتقادات ایشان و دوم رخدادهای پس از اضمحلال عثمانی تا زمانی که آنها با بهانههای واهی بهاشغال فلسطین و تشکیل رژیم جعلی اسرائیل مبادرت ورزیدند. اعتقاد آنها بر این بود که باید به سرزمین موعود (فلسطین) بازگشت اما یادآوری تجربیاتی مانند جنگهای صلیبی گویای آن بود که اتکای صرف بر روش نظامی آنها را به هدف نمیرساند لذا راهحل را در نفوذ در ارکان سیاسی و همچنین پایگاههای فرهنگی دیدند چنانکه برخی از رسانههای مهم عصر جدید در ترکیه متعلق به آنها بود.
ایجاد تفرقه با فرقههای ضاله
و اما روش دیگر «ایجاد تفرقه» بود که موضوع این یادداشت است. در این مورد نیز کشور انگلستان بازیگر اصلی است. آنها برای دو گروه بزرگ جهان اسلام یعنی شیعیان و اهل سنت برنامههای جداگانه اما در شیوه و نوع عمل شبیه به یکدیگر اندیشیدند.
جاسوسانی از انگلستان راهی سرزمینهای تحت سیطره امپراتوری عثمانی شدند. آنها وظایف متعددی داشتند و براساس آن کارهای بسیاری آنجام دادند. این افراد در همان ابتدای ورود باید زبان عربی و ترکی را میآموختند و به اصول دین اسلام آگاهی مییافتند. موارد متعددی را میتوان به عنوان نتایج سفر ماموران مخفی انگلستان به سرزمینهای امت اسلامی نام برد اما یکی از مهمترین کارهایی که توسط ایشان صورت گرفت کشف شخصیتی در بصره بود که عقاید عجیب و غریبی داشت. میگویند آن مامور انگلیسی مستر همفر بوده است که نخستین بار «محمد بن عبدالوهاب» را دیده و عقایدش را برای پیشبرد اهداف سازمانش مناسب یافته است. البته حرف و حدیث پیرامون «همفر» و کتاب خاطراتش بسیار است، اما بدون در نظر گرفتن آنچه به همفر نسبت میدهند نیز شواهد بسیاری بر حمایتهای آشکار و پنهان انگلستان از شکل گیری و گسترش «وهابیت» وجود دارد. مانند تدبیری که «گرترود بل» اندیشید برای تسلط محمد بن عبدالوهاب و محمد بن سعود بر شهر مکه، محمدبن عبدالوهاب و محمدبن سعود با یکدیگر پیمان اتحاد بسته بودند که ضمن گسترش فرقه وهابیت در کل شبه جزیره کنترل کل مناطق آن را به دست گیرند.
کشف بزرگ انگلیسیها
نتایجی که انگلستان از ظهور فرقه وهابیت حاصل میکرد به اندازهای مهم است که جای هیچ شکی باقی نمیگذارد. آنها برای شکستن قدرت خلیفه عثمانی به گسترش فرقه وهابیت در میان اهل تسنن اندیشیدند و به موازات آن به حاکمیت متحد محمدبن عبدالوهاب یعنی محمد بن سعود و خاندان او بر شبه جریزه کمک کردند. به تدریج نه تنها مناطقی از سیطره نفوذ امپراتوری عثمانی خارج شد بلکه حتی به دشمن آن بدل شد. از نخستین نتایج این اقدام این بود که این زمزمهها بلند شد که چرا اعراب باید از خلیفهای که غیر عرب است تمکین کنند. شروع دوران افول امپراتوری عثمانی با دوره شکلگیری و گسترش وهابیت انطباق دارد.
در آن روزگار دو قدرت اصلی جهان اسلام یعنی امپراتوری عثمانی و ایران مطرح بودند. در این سلسله صفویه در قدرت بود. سلسلهای که مذهب رسمی کشور ایران را براساس مذهب اکثریت مردمان شیعه اعلام کرد. لازم به ذکر است که برخلاف تبلیغات رایجی از این دست که ایرانیان در دوره صفویه شیعه شدند این سلسله نخستین کسانی که با وجود اینکه مذهب شیعه داشتند در ایران به قدرت رسیده بودند. قرنها پیش از صفویه، آل بویه که برای مدتی بیشتر از یک قرن بر ایران حکم راندند شیعه بودند و هم ایشان نخستین عزاداری رسمی را در دهه محرم در شهر کربلا برگزار کردند.
عامل وحدت آفرین در میان شیعیان مراجع تقلید بودند. همانگونه که تاریخ گواهی میدهد هم ایشان بسیاری از قراردادهای استعماری اروپا را با فتواهای خویش باطل کردند. برخورد با نفوذ معنوی مراجع تقلید در جوامع شیعه برای اروپا و خاصه انگلستان بسیار دشوار بود. چرا که آنها نه در کاخهای مجلل و عمارتهای زمستانی و تابستانی بلکه مانند بقیه مردم در خانههای معمولی زندگی میکردند اما فتوای آنها تا اندرونی کاخهای شاهان را به لرزه میافکند. برای نمونه در فقره تحریم تنباکو گفتهاند که وقتی مفاد استعماری این قرارداد به «میرازی شیرازی» رسید و او متضرر شدن کشاورزان و اقشار دیگر جامعه ایرانی را در مقابل سود سرشار اجنبی دید حکم به تحریم تنباکو داد. این حکم اگرچه توسط حکومت منعقد شده بود اما در اندرونی کاخ نیز زنان و مردانی قلیانها را به حیاط آورده و شکستند. این در حالی است که مرحوم «سیدعبدالکریم حائری» مرجع بزرگ جهان شیعه که مبالغ بسیاری بابت وجوهات به او میرسید در شبی که از دنیا رفت همسر و فرزندان چیزی در خانه نداشتند تا برای شام صرف کنند. این خود یکی از اصلیترین دلایل نفوذ معنوی کلام مراجع شیعه بوده و هست.
رقابت روسیه و انگلیس
در چنین شرایطی قطعا هر حرکتی که به تفرقه و ایجاد شکاف در جامعه شیعه منجر شود مورد حمایت استعمارگران قرار خواهد گرفت. بر همین منوال بود که با نخستین زمزمههایی که از طرف «علی محمد باب» مطرح شد او به سرعت مورد توجه دولت روسیه قرار گرفت که در آن روزگار رقیب انگلستان بود. با دستور روسیه والی گرجستانیالاصل شیراز به باب پناه میدهد و از او حمایت میکند.
پس از آنکه آتش فتنه بابیت که کشور را به آشوب کشیده و قتل و غارتهای بسیاری در نقاط مختلف ایران رقم زده بود به دست با کفایت امیرکبیر و با اعدام وی خاموش میشود، این فرقه نوظهور به دو گروه اصلی تقسیم میگردد. طبق وصیت باب فردی به نام «صبح ازل» باید جانشین وی میشد اما برادر صبح ازل یعنی «میرزا حسینعلی نوری» معروف به «بها» نیز مدعی جانشینی باب میشود و پس از مدتی به این هم اکتفا نکرده و با ارتقا درجه کمکم خود را به پیامبری میرساند. او فرقه جدید را پایه ریزی مینماید که بنا به نام او با عنوان «بهائیت» شهره میگردد.
فتنه باب و درایت امیر
به دستور امیرکبیر پیروان باب به دلیل کشتارها و ناامنیهایی که برای کشور ایجاد کرده بودند از ایران اخراج میشوند. آنها ابتدا به شهرهایی در عراق میروند که در آن دوره تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی بود. همچنانکه این جماعت در حالگریز از ایران بودند با یکدیگر نیز درگیریهای شدیدی داشتند. نزاع میان پیروان صبح ازل با پیروان بها گاه به قتل و کشتار منجر میشد از طرفی آنها در شهرهای جدیدی که سکنی گزیده بودند نیز ناآرامی و آشوب آفریدند تا آنجا که پادشاه عثمانی مجبور میشود آنها را از یکدیگر دورکند. به همین واسطه صبح ازل و طرفدارانش که ازلی خوانده میشدند به قبرس و بهاء و پیروانش به عکا در فلسطین فرستاده شدند. این سرزمینها در آن روزگار در شمار قلمرو عثمانی بود.پس از مرگ باب انگلستان ابتدا به صبح ازل گرایش داشت اما با گذشت زمان ماموران انگلیسی دریافتند که بهاء برای اجرای آنچه ایشان میخواهند مناسبتر است.
این موارد در نامه نگاریهای ماموران انگلیسی و با سازمانشان مشهود است. از آن پس بود که انگلیس سرمایهگذاری ویژهای بر روی بها و بهائیت انجام داد.
پهلوی بهشت بهائیان
با کودتای رضاخان و قدرت گرفتن او سلسله پهلوی تاسیس گردید. سلسلهای که بهترین فرصت را در اختیار بهائیان برای اجرای مقاصد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و تبلیغ قرار داد و خاصه در دوره محمدرضا پهلوی به اوج خود رسید. چنانکه در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 29 آبان 1357 آمده است: «رئوفیان یکی از بهائیان سرشناس شیراز... اظهار داشته آقای «امیرعباس هویدا» به پشتیبانی بیت العدل الاعظم [مرکز بهائیان در سرزمین هایاشغالی] و کامپالای آفریقا مدت 13 سال بر ایران حکومت کرد و جامعه بهائیت به پیشرفت قابل توجهی رسید و افراد متنفذ بهائی پستهای مهمی را در ایراناشغال و پولهای مملکت را به خارج فرستادند...»
یکی از اصلیترین اهداف بهائیان در جامعه شیعیان ایران ایجاد تفرقه و شکاف در جامعه بود، همانطور که هنوز به این آرزوی خام میاندیشند. سندی از ساواک به تاریخ 17 اردیبهشت 1343 بر این نکته صحه میگذارد. در ا ین سند آمده است: «کریمی آشتیانی که با وزیر آب و برق ارتباط دوستانه دارد میگفت او اظهار داشته است نظر دوستان ما در کابینه (منظور وزراء پیرو فرقه بهائیگری است که خود وزیر آب و برق از آن دسته میباشد) آن است [که] اختلاف بین دولت و روحانیت ادامه یابد تا اینکه دولت ناچار شود برای ضربه زدن به فعالیت روحانیون با دولت اسرائیل رابطه سیاسی برقرار کند و حتی در صورت لزوم با آن دولت قرارداد نظامی منعقد سازد...»
جاسوسی از همه ادارات
در اینکه اساسا جامعه روحانیت با دولت منصوب شده توسط محمدرضا پهلوی رابطهای حسنه نداشته شکی نیست اما آنچه در اینجا مورد توجه است بخشی از اظهارات شخص بهائی است که عهدهدار وزارت هم هست. او هدف خود و دیگر هم کیشانش را دامن زدن به آتش اختلاف در جهت سود رساندن به رژیم جعلی صهیونیستی عنوان میکند. گرچه این موضوعی پنهانی نیست و بهائیان به مزدوری برای این رژیم افتخار میکنند چنانچه در اظهارات برخی از سران این فرقه به وضوح دیده میشود. چنانکه در سندی به تاریخ 11 خرداد 1343 اظهارات یکی از بهائیان به مدیران ارشد سازمان امنیت و اطلاعات پهلوی (ساواک) چنین گزارش میشود: «...پیشرفت و ترقی ما بهائیان این است که در هر اداره ایران و تمام وزارتخانهها یک جاسوس داریم...» و در ادامه از ارسال این اطلاعات (حتی اطلاعات نظامی ایران) به بیت العدل اعظم با افتخار سخن گفته میشود. لازم به ذکر است که بیت العدل اعظم این فرقه مزدور صهیونیسم در شهر حیفا، در سرزمین هایاشغالی واقع شده و هر آنچه اطلاعات توسط بهائیان جمعآوری میشود پس از تجمیع و غربال به مقامات رژیم صهیونیستی تحویل میگردد.
از آمریکا و لندن دستور داریم
سند دیگری از ساواک به تاریخ 30 اردیبهشت 1347 به شرح جلسه بهائیان شیراز در حظیره القدس اختصاص دارد. آنچنان که این سند روایت کرده است شخصی به نام سمیعی در این جلسه به سخنرانی پرداخته و در بخشی از اظهارات خود گفته است که تا زمانی که من در بانک صادرات هستم افراد مورد نیاز را از میان بهائیان استخدام خواهیم کرد و تا آنجا که برایم مقدور است برای پرداخت حقوق و مزایا و فوقالعادهها به کارمندان مسلمان بانک سخت خواهم گرفت.
یکی دیگر از کارهایی که با هدف ایجاد شکاف در جامعه مسلمان ایران توسط بهائیان دنبال میشد بیاحترامی به مقدسات و مراسم مذهبی از قبیل دهه محرم و همچنین تبلیغ فرهنگ منحط غربی در میان جوانان ایرانی بود. در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 18 اردیبهشت 1350 که به جلسه بهائیان شیراز اختصاص دارد، آمده است: «آقای ولی اله لقمانی... گفت اکنون از آمریکا و لندن صریحا دستور داریم در این مملکت مُد و لباس و بیحجابی را رونق دهیم... در ایران و کشورهای مسلمان دیگر هرچه بتوانید با پیروی از مد و تبلیغات ملت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بود و مولی علی غالب دنیا [!]... اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته میشود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین میروند.»
در سند دیگری به تاریخ 11 بهمن 1356 به فردی بهاییاشاره میشود که صاحب یک شرکت تجاری است و با اکثر شیوخ امارات رابطه دوستی دارد. در این سند گفته میشود که او دختران یتیم ایرانی را برای خوشگذرانی شیوخ اماراتی به آن کشور میبرد.
کارشکنی در امور مسلمین
همچنین در سندی دیگر به تاریخ 29 آبان 1351 ضمن گزارشی با طبقه بندی «خیلی محرمانه» تصریح میدارد: «... سپس آقای عنایتاله پوستچی اظهار داشت... اسرائیل حق دارد اعراب را بمباران نماید... افرادی [از بهائیان] که در ادارات دولتی و پستهای حساس مشغول کار هستند در کارهای مسلمانان کارشکنی نمایند و نگذارند مسلمانان پیشرفت کنند...»
آنچه گفته شد بخش بسیار کوچکی از اقدامات دو فرقه ضاله وهابیت و بهائیت برای ایجاد شکاف در امت اسلامی است. استعمارگران با پرورش و تقویت این دو فرقه خواستند تا خیالشان از این بابت نگران نباشد که مبادا روزگاری مسلمانان ضمن اتحاد با یکدیگر دوباره به روزهای اوج شکوفایی تمدن اسلامی بازگردند. در اسناد مذکور نیزاشاره شد که بخشی از اقدامات بهائیها در دوره پهلوی ایجاد موانع بر سر راه پیشرفت جامعه اسلامی بود. اگرچه این اراده در شخص پهلوی پسر نیز وجود نداشت و او ترجیح میداد ایران مصرفکننده شیکپوش باشد که همواره میل به محصولات غربی دارد.
این نکات و بسیاری از اقدامات و جنایات فرقههای بهائیت و وهابیت باید مورد توجه برخی افراد معدود قرار گیرد که بر اثر تبلیغات دروغین رسانههای فارسی زبان بیگانه میپندارند بهائیان پیروان یک مذهب هستند مانند دیگر پیروان مذاهب. در اسنادی که در این نوشته به آنهااشاره شد و بسیاری اسناد دیگر به وضوح به این موضوع که ایشان عوامل بیگانه هستنداشاره شده و ایناشاره توسط خود بهائیان در مجالس خصوصی ذکر گردیده است