زلال بصیرت
ایمان و اعتقاد به خداوند مهمترین عامل برای تسکین و آرامش مردم در حوادث و بلایا است، در حالی که علوم دیگر مانند فیزیک، شیمی، ریاضیات و سایر تکنولوژیها نمی تواند چنین اثری داشته باشد؛ حداکثر چیزی که از این علوم میتواند مقداری کمک کند، علم روانشناسی است که آن هم نهایتا میتواند با نوعی تلقینات به آنها بقبولاند که باید خود را با زندگی همسو کرد؛ اما دین، نسخهای دارد که بسیار بالاتر از این سخنان است؛ همان گونه که رهبری فرمودند میتوان این بلا (زلزله اخیر کرمانشاه) را تبدیل به فرصت و نعمت کرد؛ این نسخه دین است؛ با کدام نسخه روانشناسی و یا علوم دیگر میتوان بلا را تبدیل به نعمت کرد؟
در اموری مانند زلزله و خشکسالی و نظایر آن کارفرهنگی کارسازتر از امور دیگر است، البته کارهای مادی هم باید باشد و کمک به دیگران هم برگرفته از فرهنگ دینی است، اما باید توجه داشت شناخت و عقیده است که میتواند بالاترین نقش را در زندگی افراد – مخصوصا در مشکلات و بلاها – ایفا کند.
لزوم پاسخگویی به سؤالات و شبهات جوانان
گاه سؤالاتی در ذهن جوانان و نوجوانان پیش میآید که مثلا اینکه امام(ره) بسیج را تأسیس کرده، بر اساس اسلام است و یا ابداع خودشان بوده است؛ اگر برگرفته از اسلام است، چرا ائمه(ع) وسایر علما در این زمینه کاری نکرده و بسیج را تأسیس نکرده بودند؟
اینگونه سؤالات به شکلی عمیقتر ممکن است در ذهن بسیاری از تحصیلکردگان نیز پیش بیاید، سؤالاتی مانند اینکه آیا نظام اسلامی و مردمسالاری دینی از قبل در اسلام وجود داشته است و یا اسلام تنها به بیان یک سلسله ارزشها پرداخته است؟ و آیا اسلام در مورد تشکیل نظام سیاسی نظر دارد و یا این ابداع علماست؟
این گونه سؤالات از آنجا ناشی میشود که برخی از امور مانند سیل و زلزله و قحطی و نظایر آن در سابق نیز وجود داشته و سیره اهلبیت(ع) و اولیای الهی نیز در آنها تا حدی مشخص است؛ اما انتخاب رئیس جمهوری و وزراء که در اسلام سابقه نداشته است؛ پس چگونه این نظام و این امور را اسلامی نامیدهاند؟
هر چند بعد از گذشت نزدیک به40 سال از تشکیل نظام جمهوری اسلامی، بسیاری از مطالب گفته شده، مورد بحث قرار گرفته و حتی در قانون اساسی آمده است؛ اما هنوز بسیاری از سؤالات در ذهن جوانان وجود دارد، یک سلسله مسائل اساسی در مورد اصل نظام اسلامی است که هنوز برای نسل جوان حل نشده و از همین رو زمینه آسیب جدی به نظام در آینده وجود دارد. اگر استادی سر کلاس گفت این امور ربطی به دین ندارد و مسائل اجتماعی و حکومت، کار مردم است که خودشان باید انجام دهند و جوان نیز نتوانست پاسخ دهد، چگونه میشود او را آگاه کرد؟
این مسائل که میتوان آن را در یک کلام، فرهنگی نامید یکی از مسائلی است که میتواند آینده نظام را تهدید کند، همان گونه که انحراف عقیدتی و فرهنگی بعد از رحلت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله سبب انحراف شد.
فلسفه تاسیس نظام اسلامی
در پاسخ به این سؤال که آیا تأسیس بسیج و بالاتر از آن، نظام اسلامی، بر اساس تعالیم اسلام است و یا ابداع شخص امام(ره) است، باید گفت اسلام، شجره طیبهای است که به دست پیامبر(ص) غرس شد و بارور شدن نهایی آن به دست امام زمان(عج) رقم خواهد خورد، اما در بین این دو مرحله، مراحل زیادی وجود دارد که این شجره طیبه باید در این مراحل رشد کند و ریشه اصلی یعنی اعتقادات باید تقویت شود تا شاخههای مناسبی بروید و ثمره دهد و جامعه اسلامی بهبود یابد.
این رشد به دست اهلبیت(ع) و علما صورت میگیرد؛ لذا وقتی پیامبر در مدینه جامعه اسلامی را تشکیل داد، تقریبا خودش، عهدهدار همه امور بود؛ از رهبری و قضاوت گرفته تا فرماندهی لشکر و بیان احکام دین؛ اما به مرور و در زمان حضرت علی(ع)، کارها تقسیم شد و فرماندار و خازن بیتالمال و قاضی القضات و نظایر آنها مشخص شدند و حتی حضرت برای اسبهای بارکش مالیات وضع کردند که در اسلام سابقه نداشت؛ به همین جهت نمیتوان گفت این امور سابقهای در اسلام ندارند؛ بلکه اسلام شجره طیبهای است که در هر زمان متناسب با نیازها رشد کرده و ثمره میدهد؛ و امروز نیز نظام اسلامی و تعیین رئیسجمهور، وزراء، تأسیس بسیج و نظایر آن از ثمرات همان شجره طیبه است که ریشه آن اسلام است.
جایگاه بسیج در نظام اسلامی
اگر اسلام را به صورت یک هرم یا منشور تصور کنیم، در رأس آن پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) قرار دارند و در لایه پایینتر علما؛ همچنین لایههای متعددی وجود دارد تا به قاعده این هرم میرسد که مردم قرار دارند. طبیعتا ما مردم، ضعف هایی داریم، از ضعفهای ایمانی گرفته تا اخلاقی؛ لذا نوری که از رأس هرم میتابد باید به قاعده هم برسد؛ اما به واسطهها میتابد و از طریق آنها به دیگران میرسد.
بسیج بین رأس هرم و قاعده قرار دارد؛ چرا که از طرفی خودش حاکم و مسئول نیست، هرچند با قوانین و قواعد آشناست و از طرف دیگر مستقیم با مردم سروکار دارد؛ لذا بسیج واسطه ای میان ولی امر و مردم است و باید شعاع نور ولی امر را به مردم برساند. به عبارت بهتر بسیج مقطع میانی بین حاکمیت و توده مردم است.
باید اندیشید که چگونه بسیج میتواند در ایفای نقش خود موثرتر باشد،چنین نیست که هرجا پول بود، تأثیرگذاری نیز بیشتر شود؛ بلکه اگر ایمان و اعتقاد رشد کند، اثرش هم بیشتر میشود؛ اما اگر اعتقاد، رشد نکند گاهی نه تنها اثر مثبتی در جامعه نخواهد داشت، بلکه ضرر هم میرساند. در طول تاریخ دیده ایم و چه بسا در بین مسئولین هم وجود داشتهاند که وقتی فاقد دارایی و اموال بودند، مخلصانه برای اسلام کار میکردند، اما وقتی ازنظر مالی تقویت شدند، اخلاص در عملشان کمتر شد!
البته باید نیازهای اولیه و ضروریات مردم را تأمین کرد، تأمین نیازهای ضروری از باب مقدمه لازم است و پس از آن باید شناخت و عقیده را اصلاح کرد.باید بفهمیم برای چه انقلاب کردیم؟ شاید عدهای بگویند اگر امام(ره) با شاه و صدام مذاکره کرده بود، بسیار بهتر بود؛ چرا که این همه کشته و ویرانی و خرابی در شهرها نداشتیم! اگر استادی چنین مسائلی را با سخنانی زیبا در کلاس بیان کند، آیا در ذهن جوانان ما شبهه ایجاد نمیشود؟
امروز مذاکرهکنندگان هستهای نیز اذعان دارند که مذاکرات سودی نداشته است؛ اما اگر به ثمر رسیده بود، عدهای با تبلیغات، بساط تفکر انقلابی را بر میچیدند؛ اما خدا این مذاکرات را مایه عبرت قرارداد. لذا باید فکر و اندیشهها را اصلاح کرد تا نظام اسلامی در معرض خطر قرار نگیرد؛ زیرا اگر فکر درست نباشد، پرداختن به امور دیگر، نمی تواند مشکلات را حل کند.
مهمترین نقش بسیج، انتقال مفاهیم صحیح انقلاب و اسلام به مردم است، آن هم با عمل، صفا، اخلاص، صمیمیت، صداقت، مهربانی و اطاعت از ولایت؛ و اگر این امور درست شد، بقیه مشکلات قابل حل هستند.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله)
دردیدار رئیس سازمان بسیج مستضعفین؛ قم؛2 / 9 / 1396 .