خاطرهای از شهیدشهید ابوالفضل رفیعی سیج:
بهترین هدیه
یک روز ابوالفضل رفیعی برایم نقل کرد: «وقتی در قم محافظ بیت حضرت امام(ره) بودم، روزی حاج احمد آقای خمینی به من امر فرمودند یک تسبیح برای امام تهیه کنم. به بازار رفتم و یک تسبیح چوبی خریدم. وقتی بردند خدمت امام، ظاهراً به خاطر اینکه رنگ آن مشکی بود فرموده بودند این تسبیح را نمیخواهم.
حاج احمد آقا به من فرمودند: «تسبیح دیگری تهیه کنید.»
گفتم: «تسبیح قبلی را بیاورید تا عوض کنم.»
حاج احمد آقا فرمودند: «نیازی نیست، آن هم باشد.»
اما من مصرانه ادامه دادم: «آقا آن را بیاورید تا یکی دیگر مثل آن نخرم و تسبیحی تهیه کنم که مدنظر امام باشد.»
ایشان تأملی کردند و تسبیح را آوردند. به بازار رفتم و تسبیح دیگری تهیه کردم. وقتی تسبیح را به حاج احمد آقا دادم فرمودند: «تسبیح دیگر را هم بدهید.»
گفتم: «آقا آن تسبیح متبرک است. حضرت امام آن را لمس کردهاند و دیگر برنمیگردانم. برای من بهترین هدیه است.»
وقتی ابوالفضل این خاطره را گفت حالتی معنوی داشت و معتقد بود که تمام زندگی امام، راه رفتن امام، ورزش امام و حتی تسبیح دست گرفتن ایشان از روی نظم و برنامه است.
* خاطرهای از شهید ابوالفضل رفیعی سیج
راوی: سید کاظم حسینی همرزم شهید