به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 12,468
بازدید دیروز: 24,646
بازدید هفته: 75,029
بازدید ماه: 147,944
بازدید کل: 24,847,972
افراد آنلاین: 82
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
جمعه ، ۲۵ آبان ۱٤۰۳
Friday , 15 November 2024
الجمعة ، ۱۳ جمادى الأول ۱٤٤۶
آبان 1403
جپچسدیش
4321
111098765
18171615141312
25242322212019
3029282726
آخرین اخبار
۸۸ - مرتضی مایه دلگرمی رزمندگان عراقی و افغانستانی بود ۱۳۹۷/۰۵/۱۷
مرتضی مایه دلگرمی رزمندگان عراقی و افغانستانی بود
    ۱۳۹۷/۰۵/۱۷
Image result for ‫شهید مرتضی حسین‌پور‬‎Image result for ‫شهید مرتضی حسین‌پور‬‎
شهید «مرتضی حسین‌پورشلمانی» که در جبهه و در بین رزمندگان سوریه و عراق به «حاج‌حسین قمی» شهرت داشت، در 16 مرداد 96 به درجه رفیع شهادت نائل شد. تاکنون مطالب کمی درباره وی بیان شده است و در واقع این شهید بزرگوار تحت‌الشعاع واقعه شهادت یکی از نیروهایش «محسن حججی» قرار گرفت.
شهید مرتضی حسین‌پور در عملیات‌های مختلفی در سوریه و عراق شرکت داشت از جمله در عملیات آزادسازی حلب و عملیات‌های پی‌در‌پی در محور تدمر زبانزد شد. مسئول عملیات قرارگاه حیدریون بود و در حالی که در گرمای ۵۰ درجه بیابان‌های تدمر روزه بود به شناسایی می‌رفت. با وجود آنکه به نسبت خیلی از مسئولان خطوط مقدم جوان بود در جلسات تخصصی بزرگان با شجاعت نظر می‌داد و آنقدر پخته بیان می‌کرد که بقیه با اطمینان به درستی، آن را می‌پذیرفتند. خیلی‌ها معتقد بودند او به زودی به موقعیت‌های بزرگی در سپاه و جمهوری اسلامی خواهد رسید. آنقدر حضورش موثر بود که سردار سلیمانی وقتی خبر شهادتش را شنید گفت: «خسارت بزرگی وارد شد کاش به جای او من شهید شده بودم».
شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی لنگرودی یکی از سه رزمنده ایرانی است که در جریان عملیات شبانه ۱۶مرداد ماه داعش در منطقه مرزی جمونه و به عبارتی شمال منطقه تنف سوریه به شهادت رسیده‌اند؛ «مرتضی»، «محسن»، «مهدی». این هر سه از عناصر هدایت‌کننده تعداد قابل توجهی از عملیات‌های پاکسازی سوریه و عراق از سیطره تروریست‌های تکفیری بوده‌اند و در این بین «مرتضی حسین‌پور» یا همان حسین قمی نقش فرماندهی آن دو را نیز برعهده داشته است. در این منطقه وقتی او و چند صد نفر از رزمندگان عمدتا عراقی تحت فرمانش مورد حمله قرار می‌گیرند، به سرعت نیروهایش را از خاکریز اول به خاکریز دوم می‌کشاند و به شدت با نزدیک به ۲۰۰ نیروی داعشی که به ماشین‌های بمب‌گذاری شده نیز مجهز بوده‌اند درگیر می‌شود و آن‌گونه که مسئولان ارشد و نیز نیروهای تحت ‌امر او می‌گویند اگر تدبیر و رشادت او نبود لااقل نیمی از نیروهای تحت امر او در این منطقه مرزی که کمترین عوارض طبیعی را دارد، به شهادت می‌رسیدند. در حقیقت این شهید بزرگوار پیش از شهادتش نقشه شوم داعش را برای به راه انداختن حمام خون بر هم زد.
شهید در میان امواج پی‌در‌پی انفجارهای سنگین ناشی از خودروهای منفجره نیروهایش را مدیریت می‌کند تا با کمترین شهید، حمله شدید داعش را متوقف نماید و در این بین موفق می‌شود و نیروهای داعش مدتی پس از درگیری شدید و برجای گذاشتن حدود ۳۰ کشته به عقب بازمی‌گردند. در حین این عملیات، شهید مرتضی حسین‌پور اگرچه بر اثر نارنجک داعش از ناحیه کتف زخمی می‌شود اما در همان حال از فرماندهی نیروهایش غافل نمی‌شود و تا پایان عملیات و دفع هجوم داعش در کنار نیروهایش می‌ماند و البته در حین انتقال به یک بیمارستان صحرایی به شهادت می‌رسد.
شهید مرتضی حسین‌پور ۳۲ سال بیشتر نداشت، در دانشگاه و در رشته فنی قبول شده بود ولی او ترجیح داد به سپاه بیاید در این بین یکی از کسانی که سالیانی با او بوده می‌گوید «شخصیت جهادی او در «پایگاه امام علی(ع) نیروگاه قم» شکل گرفته بود و لذا فشارهایی که بعضی اطرافیان برای عدم ورود به سپاه به او وارد می‌کردند، موثر واقع نشد و او با عشقی عمیق به سپاه آمد و از همان اول سودای شهادت داشت». مرتضی در سال ۸۳ وارد سپاه شده و سه سال پس از گذراندن دوره دانشکده افسری وارد ماموریت‌های سخت شد و طی این حدود ۱۰ سالی که مشغول خدمت بود جز ایام معدودی که به قول یکی از دوستانش سر جمع به شش‌ماه نمی‌رسید به کارهای سخت مشغول بود و به سختی شناخته می‌شد.
شهید حسین‌پور در این مدت دست‌کم شش بار به شدت مجروح می‌شود و هر بار مدت‌ها درگیر مداوا بوده است. حدود چهار ماه پیش از شهادت و در جریان یک عملیات در سوریه بشدت مجروح می‌شود. به گفته خانمش پاهایش لت و پار و صورتش پر از ترکش می‌شود و او بی‌اعتنا به جراحت‌ها به کار خود در سوریه و در شرایط سخت ادامه می‌دهد. فاصله جراحتش در فروردین و ماه مبارک رمضان زیاد نیست او در این ماه در حرارت بیش از ۵۰ درجه بیابان‌های تدمر روزه می‌گیرد و در همان حال فرماندهی عملیات‌هایی را برعهده داشته است و دست آخر حدود چهل روز پس از پایان یک ماه روزه‌داری در شرایط سخت و با جراحت سنگینی که در کتفش ایجاد شد به شهادت می‌رسد.
یکی از دوستان نزدیکش می‌گوید دو عامل، مرتضی را «پدیده» کرد یکی تدین و دیگری جهاد و از این رو بود که وقتی در بین رزمندگان عراقی و افغانستانی نام او برده می‌شد همه دلگرم می‌شدند و به عنایت خدا و موفقیت در کار اطمینان می‌یافتند. او در دل فاطمیون، زینبیون و حیدریون به عنوان نیرویی مخلص، با اخلاق و شجاع شناخته می‌شد و به عبارتی ترکیب زیبای «دین» و «جهاد» او را حسین قمی کرده بود. یکی از دوستانش می‌گوید او در این عملیات آخر که به شهادتش منجر شد مسئول قرارگاه قاسم‌آباد در اطراف تدمر بود و حضورش در صحنه عملیات ۱۶ مرداد برای آن بود که خاکریزهای دفاعی نیروهای رزمنده را در منطقه مرزی جمونه و شمال تنف تکمیل کند و از قضا موفقیت‌های دفاعی خوبی هم در منطقه‌ای فاقد عوارض طبیعی پدید آورد و این خود در کاهش تعداد شهدا خیلی موثر بود.
شهید حسین پور در سال 92 با شروع فتنه در سوریه وارد منطقه شد و مسئولیت‌های مختلفی را گرفت. سال 93 با ورود داعش به عراق، حسین به عراق اعزام شد. جزو اولین افرادی بود که با حاج قاسم در پدافند بغداد - سامرا مشارکت داشت. نبوغ و مجاهدت‌های او به گونه‌ای بود که فرماندهان به او لقب حسن باقری زمان را دادند.
مرتضی حسین‌پور فرمانده عملیات قرارگاه حیدریون در سوریه و فرمانده شهید محسن حججی بود. او صدها نفر همچون محسن حججی را زیر دست خود پرورش داد تا تکفیری‌ها نتوانند حتی به بخشی از خواسته‌های خود در منطقه برسند. سرلشکر جعفری فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به پاس رشادت‌های شهید مرتضی حسین‌پور شلمانی، در پیامی این شهید مدافع حرم گیلانی را به عنوان شهید نمونه کشور در سال 97 معرفی کرد.
یکی از همرزمان شهید حسین‌پور می‌گوید: مرتضی به شدت روی بیت‌المال و حقوقی که می‌گرفت حساس بود. بارها حق ماموریتش را دریافت نکرد. گاهی هم از جیب خرج می‌کرد و آن را وظیفه خود می‌دانست. سال 94 در یکی از مناطق درگیری شدیدی به وجود آمد که مرتضی مجبور به عقب‌نشینی شد. وقتی برگشت به فرمانده‌اش گفتم: «مرتضی 60روز است که اینجاست. بهتر است به عقب برگردد.» با برگشتش موافقت شد. نگاهی به ظاهرش انداختم. یک لباس جنگی و یک جفت دمپایی تنها چیزی بود که داشت. پرسیدم: «پس وسایلت کو؟» گفت: «حجم آتش اجازه نداد چیزی با خود به عقب بیاوریم.» لباسی نبود که به او بدهیم. کفشی کهنه پیدا کردیم و به او دادیم تا با آن به دمشق برود. مقدار کمی پول به او دادم و گفتم: «به دمشق که رسیدی برای خودت لباس تهیه کن.» چند روز بعد یکی از نیروها با پاکتی پول نزد من آمد و گفت‌: «مرتضی این پول را برگرداند.» پاکت را باز کردم و دیدم بیشتر از نصف پول را برگردانده. تنها یک شلوار ساده خریده بود و پیراهنی از آن هم ساده‌تر تا بتواند به ایران برگردد. حتی کفش هم نخریده بود.

Image result for ‫گل لاله‬‎