خاطره ای از شهید علیرضا نوری :
خوابهایی دیدهام که یقین دارم شهید میشوم
شهید علیرضا نوری در سال ۱۳۴۷ در خانوادهای مذهبی در دزفول بهدنیا آمد.
علیرضا سخاوتمندی و بخشش و ایثار را از همان دوران كودكی آغاز نمود افراد خانوادهاش بارها شاهد بخشیدن و هدیه كردن اسباببازیهایش به فرزندان خانوادههای كم بضاعت بودند و او این كار را از روی علاقه و با تصمیم خودش انجام میداد گویی خدای بزرگ چنین مقدر فرموده بود كه این كودك اینگونه ایثار را در خود آزمایش كند و از مال اندك شروع و به جان و هستی ختم گردد.
شهید علیرضا قبل از عملیات چندین بار به دوستانش میگوید: شهید میشوم و میگوید با خوابهایی كه دیدهام یقین دارم شهید خواهم شد. بدینطریق علیرضا هر روز منتظرعملیات میشود، برای آخرین بار از پدر و مادرش خداحافظی كرد و نگاه آخرش به خانه و پدر و مادر و دیگر دوستان معنی خاصی میداد. از آنها خداحافظی میكرد و وعده دیدار به روز قیامت میداد. آری بالاخره بعد از روزها انتظار در شب ۲۲ بهمن ۱۳۶۴ عملیات والفجر ۸ با رمز یا زهرا(سلاماللّه علیها) شروع شد.
علیرضا در شب عملیات به همراه دیگر برادران گردان بلال از اروند میگذرد. شهید علیرضا عملیات را با موفقیت انجام داده و به پشت خط منتقل میشود، مسئولین به وی و دیگر دوستانش مرخصی میدهند كه به دزفول بیاید ولی علیرضا نمیپذیرد و اصرار دارد كه تا پایان حمله در جبهه بماند و این بار نیز موفق شده و در روز پنجم عملیات كه پاتكهای دشمن بعثی شروع شده او به همراه دیگر برادران بهعنوان كمك آر.پی.جی زن به خط رفته و در بعدازظهر جمعه ۲۵ بهمنماه سال 1364 به آرزوی خود كه همان رسیدن به معبود خویش و شهادت است، میرسد.