۷ - درسی از امام جواد علیهالسلام ۱۳۹۷/۱۲/۲۵
به مناسبت دهم رجب المرجب میلاد فرخنده امام نهم
درسی از امام جواد علیهالسلام
۱۳۹۷/۱۲/۲۵
دهم ماه رجب سالروز خجسته میلاد ابن الرضا، جواد الائمه(ع) است. آن حضرت با عمر پر برکتِ بیست و پنج ساله خود، جوانترین امام شیعیان محسوب میشوند. ما ضمن تبریک میلاد آن امام بزرگوار، خوانندگان محترم را به سخنی حکمتآمیز از امام محمد تقی(ع) میهمان میکنیم.
آن حضرت طی حدیثی فرمودهاند:
«مَوتُ الإنسانِ بِالذُنوبِ أکثَرُ مِن مَوتِه بِالأجَل وَ حَیاتُهُ بِالبِرّ أکثَرُ مِن حَیاتِهَ بِالعُمر؛ مرگ آدمی به سبب گناه، از مرگ طبیعی بیشتر است و حیات وی بر اثر نیکوکاری از طول عمر به عوامل طبیعی زیادتر میباشد.»
این حدیث شریف که از دیگر معصومین مانند رسول مکرم اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز نقل گردیده، در باره مرگ بر اثر گناه و زندگی در پرتو عمل نیک سخن میگوید. این روایت نورانی، ابعاد و مصادیق متعددی دارد که به شرح و توضیح سه بُعد از آن میپردازیم:
۱. گناه و مرگ زودرس، نیکی و حیات طولانی
گناهان عمر انسان را کوتاه میکنند و مرگ را جلو میاندازند. در برخی از روایات تصریح شده که گناهانی مانند قطع رحم، عقوق والدین، زنا، دروغ، قمار، ظلم و ستم، قتل نفس، میخوارگی و... باعث مرگ زودرس میشوند. امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه میفرمایند: «أعوذُ باللهِ مِنَ الذُنوبِ التی تُعَجّلُ الفَناء؛ از گناهانی که مرگ را جلو میاندازند، به خدا پناه میبرم.»
در مقابل، اعمال نیک و صالح بر شمار سنین عمر میافزایند. در روایات به پارهای از اعمال صالح که باعث ازدیاد عمر میشوند اشاره شده است. اعمالی مانند صدقه دادن، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)، شاد کردن پدر و مادر، صله رحم، شکرگزاری زیاد، خوشرفتاری با خانواده، راستگویی، تقوای الهی، خوشخلقی و کارهایی از این قبیل.
در توجیه علمی این گونه روایات میتوان گفت: از آنجا که اعمال نیک مطابق با فطرت پاک الهی در انسان هستند، جسم و روح وی را در حالتی از تعادل و آرامش قرار میدهند. و یقینا این آرامش که گمشده بسیاری از آدمیان است، عاملی موثر در بقا و طول عمر به شمار میآید و برعکس، رفتارهای ناهنجار و حرام و پلید در وجود آدمی تلاطم و اضطراب میآفرینند که کاهش عمر را در پی خواهد داشت.
۲. مرگ و حیات روحانی انسانها
گناه بیماری دل است و تکرار و انس با حرام سرانجام آدمی را به مرگ روحی دچار میسازد. تکرار گناه باعث میشود که انسان از درگاه رحمت الهی دور شده و آثار حیات حقیقی در وجود وی از بین رود. مگر آن که توبه کرده و در مسیر حق قرار گیرد.
انسانی که با گناه مأنوس است، اگرچه با دیگران معاشرت دارد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکند اما فاقد حیات معنوی است. امام علی علیهالسلام در این باره فرمودهاند: هر کس که گناه را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مردهای است در میان زندگان.
قرآن کریم نیز منکران حق را مرده و در شمار اصحاب قبور معرفی میفرماید. «وَ ما یَستوی الأحیاءُ و لا الأمواتُ إن اللهَ یُسمِعُ مَن یَشاءُ و ما أنتَ بِمُسمِعٍ مَن فی القُبور؛ زندگان و مردگان برابر نیستند البته خداوند هر که را خواهد شنوا کند و تو ای پیامبر! کسانی را که در گورهایند شنوا نتوانی کرد.» حضرت سیدالشهدا(ع) نیز در روز عاشورا پس از آن که با لشکر کفر اتمام حجت کرد و اثری نیافت فرمود: «القَومُ أمواتً و لَستُ بِمُسمِعٍ مَن فی القُبور؛ این جماعت مردهاند و من نمیتوانم سخن خود را به گوش مردگان برسانم.»
همچنین نشاط و حیات حقیقی از آنِ کسی است که همّ خود را مصروف اعمال نیک و مورد پسند خدای عالمیان میکند. وی حیاتی برتر از زندگانی حیوانی دارد که در قرآن از آن تعبیر به حیات طیبه شده است.
۳. مرگ و حیات جوامع بشری
دو حالت فوق برای جوامع و تمدنهای بشری نیز قابل تصور است. یعنی چه بسا تمدنهایی که به علت گناه نابود شدند و اثری از آنها باقی نماند. قرآن در این باره میفرماید: «وَ کَم مِن قَریةٍ أهلَکناها فَجاءَها بَأسُنا بَیاتا أو هُم قائلون؛ چه بسیار شهرها را که بر اثر گناه فراوان هلاک کردیم و عذاب ما شب هنگام یا در زمان استراحت روزانه به سراغشان آمد.» قرآن کریم از تمدنهای بزرگی که بر اثر سرکشی، لجاجت و غور در گناه نابود شدند، مفصل سخن میگوید. فرجام شوم و نامیمون تمدنهایی چون قوم عاد و ثمود و قوم لوط و نوح در قرآن ذکر شده که برای هر یک عذابی خاص نازل شد تا آنجا که اثری از هیچ کدام باقی نماند. این اقوام هر چند با بلایای طبیعی از بین رفتند اما قرآن آنان را قربانی رفتارهای زشتشان میداند: ناسپاسی و کفران نعمتهای خداوند، گناه بیپروا و علنی، ظلم و ستم و مهمتر از همه فساد بر روی زمین، از علل نزول عذاب و نابودی آنان بوده است.
اما در مقابل هلاکت صوری، هلاکت معنوی جامعه نیز قابل تصور است. انسانهایی که در بی تفاوتی به سر میبرند و در مقابل گناه، هیچ واکنشی نشان نمیدهند، در جامعهای بیروح و مرده زندگی میکنند. آیات و روایاتی که به این مقوله پرداختهاند حاوی عبرتهای عمیقی هستند و این هشدار را میدهند که همگان موظفند پیرامون خود را از گناه و پلیدی و بیعدالتی پیراسته کنند و چنانچه در دست هر کدام از انسانهای جوامع، شمعی فروزان از حقطلبی باشد خواه ناخواه، ظلمت جهل و گناه و ستم رخت برمیبندد و جامعهای پدید میآید با حیات حقیقی. پیامبر اکرم(ص) در تمثیلی زیبا، این موضوع را چنین به تصویر میکشند: گروهی سوار کشتی شدند و هر کسی در مکانی جا گرفت. یکی از آنان شروع کرد به تخریب و سوراخ کردن مکان خود. دیگران پرسیدند چه میکنی؟ گفت این جای خودم است و اختیار دارم هر کار که بخواهم انجام دهم. آنگاه حضرت ادامه دادند: در این حال اگر ساکنان کشتی مانع وی شوند، هم خود وی نجات پیدا میکند و هم بقیه افراد. اما اگر او را به حال خود رها سازند، همگی به هلاکت خواهند رسید.
امروزه مصداق بارز تمدنهای مرده و فاقد حیات معنوی، جوامع غربی است. در این تمدنها پیشرفت صنعت و فناوری که باید عامل آسایش انسان و در خدمت بشریت باشد، عملا وی را در مسیر انکار و سرکشی قرار داده و فرهنگی منحط ایجاد نموده است.
معنویت حلقه مفقوده در غرب است و خانواده که بدیهی و طبیعیترین حق انسانهاست به شدت آسیب پذیرفته به گونهای که در تعریف خانواده، دو پدر یا دو مادر(همجنسگرا) امری طبیعی و عرفی محسوب میگردد.
حمل میلیونها سلاح گرم در آمریکا و قتل و جنایت امری عادی و روزمره به شمار میآید. آمار وحشتناک کودکان نامشروع، تجاوز به عنف، خودکشی و افسردگی جایی برای کرامت انسانی در غرب نگذاشته است.
بهرهبرداری جنسی از زن در پوشش آزادی و تنزل وی در حد کالا، فیالواقع بردهداری نوین و ارمغان ننگین غرب برای زنان است. حمایت از ظلم و تروریسم، تجاوز و جنگافروزی، تجارت اسلحه، نسلکشی و نیز سکوت در مقابل کشتار مردم مظلوم و تروریست خواندن ملتهای بیپناه و آواره نشان میدهد که سالهاست روح انسانیت در غرب مرده است.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
«مَوتُ الإنسانِ بِالذُنوبِ أکثَرُ مِن مَوتِه بِالأجَل وَ حَیاتُهُ بِالبِرّ أکثَرُ مِن حَیاتِهَ بِالعُمر؛ مرگ آدمی به سبب گناه، از مرگ طبیعی بیشتر است و حیات وی بر اثر نیکوکاری از طول عمر به عوامل طبیعی زیادتر میباشد.»
این حدیث شریف که از دیگر معصومین مانند رسول مکرم اسلام(ص) و امیرالمؤمنین(ع) نیز نقل گردیده، در باره مرگ بر اثر گناه و زندگی در پرتو عمل نیک سخن میگوید. این روایت نورانی، ابعاد و مصادیق متعددی دارد که به شرح و توضیح سه بُعد از آن میپردازیم:
۱. گناه و مرگ زودرس، نیکی و حیات طولانی
گناهان عمر انسان را کوتاه میکنند و مرگ را جلو میاندازند. در برخی از روایات تصریح شده که گناهانی مانند قطع رحم، عقوق والدین، زنا، دروغ، قمار، ظلم و ستم، قتل نفس، میخوارگی و... باعث مرگ زودرس میشوند. امیرالمؤمنین(ع) در این زمینه میفرمایند: «أعوذُ باللهِ مِنَ الذُنوبِ التی تُعَجّلُ الفَناء؛ از گناهانی که مرگ را جلو میاندازند، به خدا پناه میبرم.»
در مقابل، اعمال نیک و صالح بر شمار سنین عمر میافزایند. در روایات به پارهای از اعمال صالح که باعث ازدیاد عمر میشوند اشاره شده است. اعمالی مانند صدقه دادن، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع)، شاد کردن پدر و مادر، صله رحم، شکرگزاری زیاد، خوشرفتاری با خانواده، راستگویی، تقوای الهی، خوشخلقی و کارهایی از این قبیل.
در توجیه علمی این گونه روایات میتوان گفت: از آنجا که اعمال نیک مطابق با فطرت پاک الهی در انسان هستند، جسم و روح وی را در حالتی از تعادل و آرامش قرار میدهند. و یقینا این آرامش که گمشده بسیاری از آدمیان است، عاملی موثر در بقا و طول عمر به شمار میآید و برعکس، رفتارهای ناهنجار و حرام و پلید در وجود آدمی تلاطم و اضطراب میآفرینند که کاهش عمر را در پی خواهد داشت.
۲. مرگ و حیات روحانی انسانها
گناه بیماری دل است و تکرار و انس با حرام سرانجام آدمی را به مرگ روحی دچار میسازد. تکرار گناه باعث میشود که انسان از درگاه رحمت الهی دور شده و آثار حیات حقیقی در وجود وی از بین رود. مگر آن که توبه کرده و در مسیر حق قرار گیرد.
انسانی که با گناه مأنوس است، اگرچه با دیگران معاشرت دارد و در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکند اما فاقد حیات معنوی است. امام علی علیهالسلام در این باره فرمودهاند: هر کس که گناه را با قلب و دست و زبانش انکار نکند، مردهای است در میان زندگان.
قرآن کریم نیز منکران حق را مرده و در شمار اصحاب قبور معرفی میفرماید. «وَ ما یَستوی الأحیاءُ و لا الأمواتُ إن اللهَ یُسمِعُ مَن یَشاءُ و ما أنتَ بِمُسمِعٍ مَن فی القُبور؛ زندگان و مردگان برابر نیستند البته خداوند هر که را خواهد شنوا کند و تو ای پیامبر! کسانی را که در گورهایند شنوا نتوانی کرد.» حضرت سیدالشهدا(ع) نیز در روز عاشورا پس از آن که با لشکر کفر اتمام حجت کرد و اثری نیافت فرمود: «القَومُ أمواتً و لَستُ بِمُسمِعٍ مَن فی القُبور؛ این جماعت مردهاند و من نمیتوانم سخن خود را به گوش مردگان برسانم.»
همچنین نشاط و حیات حقیقی از آنِ کسی است که همّ خود را مصروف اعمال نیک و مورد پسند خدای عالمیان میکند. وی حیاتی برتر از زندگانی حیوانی دارد که در قرآن از آن تعبیر به حیات طیبه شده است.
۳. مرگ و حیات جوامع بشری
دو حالت فوق برای جوامع و تمدنهای بشری نیز قابل تصور است. یعنی چه بسا تمدنهایی که به علت گناه نابود شدند و اثری از آنها باقی نماند. قرآن در این باره میفرماید: «وَ کَم مِن قَریةٍ أهلَکناها فَجاءَها بَأسُنا بَیاتا أو هُم قائلون؛ چه بسیار شهرها را که بر اثر گناه فراوان هلاک کردیم و عذاب ما شب هنگام یا در زمان استراحت روزانه به سراغشان آمد.» قرآن کریم از تمدنهای بزرگی که بر اثر سرکشی، لجاجت و غور در گناه نابود شدند، مفصل سخن میگوید. فرجام شوم و نامیمون تمدنهایی چون قوم عاد و ثمود و قوم لوط و نوح در قرآن ذکر شده که برای هر یک عذابی خاص نازل شد تا آنجا که اثری از هیچ کدام باقی نماند. این اقوام هر چند با بلایای طبیعی از بین رفتند اما قرآن آنان را قربانی رفتارهای زشتشان میداند: ناسپاسی و کفران نعمتهای خداوند، گناه بیپروا و علنی، ظلم و ستم و مهمتر از همه فساد بر روی زمین، از علل نزول عذاب و نابودی آنان بوده است.
اما در مقابل هلاکت صوری، هلاکت معنوی جامعه نیز قابل تصور است. انسانهایی که در بی تفاوتی به سر میبرند و در مقابل گناه، هیچ واکنشی نشان نمیدهند، در جامعهای بیروح و مرده زندگی میکنند. آیات و روایاتی که به این مقوله پرداختهاند حاوی عبرتهای عمیقی هستند و این هشدار را میدهند که همگان موظفند پیرامون خود را از گناه و پلیدی و بیعدالتی پیراسته کنند و چنانچه در دست هر کدام از انسانهای جوامع، شمعی فروزان از حقطلبی باشد خواه ناخواه، ظلمت جهل و گناه و ستم رخت برمیبندد و جامعهای پدید میآید با حیات حقیقی. پیامبر اکرم(ص) در تمثیلی زیبا، این موضوع را چنین به تصویر میکشند: گروهی سوار کشتی شدند و هر کسی در مکانی جا گرفت. یکی از آنان شروع کرد به تخریب و سوراخ کردن مکان خود. دیگران پرسیدند چه میکنی؟ گفت این جای خودم است و اختیار دارم هر کار که بخواهم انجام دهم. آنگاه حضرت ادامه دادند: در این حال اگر ساکنان کشتی مانع وی شوند، هم خود وی نجات پیدا میکند و هم بقیه افراد. اما اگر او را به حال خود رها سازند، همگی به هلاکت خواهند رسید.
امروزه مصداق بارز تمدنهای مرده و فاقد حیات معنوی، جوامع غربی است. در این تمدنها پیشرفت صنعت و فناوری که باید عامل آسایش انسان و در خدمت بشریت باشد، عملا وی را در مسیر انکار و سرکشی قرار داده و فرهنگی منحط ایجاد نموده است.
معنویت حلقه مفقوده در غرب است و خانواده که بدیهی و طبیعیترین حق انسانهاست به شدت آسیب پذیرفته به گونهای که در تعریف خانواده، دو پدر یا دو مادر(همجنسگرا) امری طبیعی و عرفی محسوب میگردد.
حمل میلیونها سلاح گرم در آمریکا و قتل و جنایت امری عادی و روزمره به شمار میآید. آمار وحشتناک کودکان نامشروع، تجاوز به عنف، خودکشی و افسردگی جایی برای کرامت انسانی در غرب نگذاشته است.
بهرهبرداری جنسی از زن در پوشش آزادی و تنزل وی در حد کالا، فیالواقع بردهداری نوین و ارمغان ننگین غرب برای زنان است. حمایت از ظلم و تروریسم، تجاوز و جنگافروزی، تجارت اسلحه، نسلکشی و نیز سکوت در مقابل کشتار مردم مظلوم و تروریست خواندن ملتهای بیپناه و آواره نشان میدهد که سالهاست روح انسانیت در غرب مرده است.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی