خوان حکمت (۲۱۰) : ویژگی روح ملکوتی در ماه رمضان ۱۳۹۸/۰۲/۲۱
خوان حکمت
ویژگی روح ملکوتی در ماه رمضان
۱۳۹۸/۰۲/۲۱
در ماه مبارك رمضان بعضیها میگویند چگونه ما هفده ساعت غذا نخوریم؟ آنها كه «بدنی» فكر میكنند آنها را غصه میگیرد كه من به هر حال آب میخواهم، نان میخواهم ،همیشه ساعت را نگاه میكنند كه چه وقت اذان میشود، آنها كه الهی فكر میكنند اصلاً منتظرند، روزشمارند كه ماه مبارك رمضان بیابد. در بین حكمای بزرگ مثل مرحوم بوعلی و امثال آن، که از بزرگان و مفاخر اسلامی هستند، اینها آمدند به شما گفتند اگر كسی با یك غذای كمی دارد زندگی میكند شما این را باور كنید، برای اینكه طب و معارف برتر از طب این را تجویز میكند.
روح؛ تغذیهکننده بدن
مرحوم بوعلی مثالی ذكر میكند و میگوید انسان روحی دارد و بدنی، نه بدن اصل است و نه روح ،همتای بدن است، برای اینكه بدن را روح دارد اداره میكند. این بدن غذا میخواهد؛ ولی در حال نشاط و اندوه، ما میآزماییم كه این بدن چیزی نمیخواهد. اگر كسی ـ انشاءالله ـ برای فرزندش جشنی در پیش داشته باشد، این از صبح تا نیمه شب مرتب در حركت است، به استقبال و بدرقه مهمانها میپردازد، از صبح كه شروع كرده، چیزی نخورده تا نیمه شب و نیمه شب هم كه شد به او شام تعارف میكنند میگوید من میل ندارم ،از بس خوشحال است، در نشاط و خوشحالی، روح به بدن توجه ندارد، به آن هدف والای خودش متوجه است، چون به بدن توجه ندارد، بنابراین غذا نمیخواهد، سالم هم هست؛ ولی میگوید میل به غذا ندارم؛ ـ خدای ناكرده ـ در اندوه و غم اگر كسی عزیزی را از دست داد، از صبح تا غروب مرتب حمل جنازه و تشییع كردن و دفن كردن و تلقین كردن و بدرقه كردن، نیمه شب كارش تمام میشود؛ اما هیچاشتها به غذا ندارد، چرا؟ چون روحش جای دیگر است؛ بدن، اصل نیست.
شما میبینید دو برادر از یك خانواده یكی گرفتار شكم است، مرتب ساعت نگاه میكند، مرتب میگوید روز طولانی است؛ اما یكی دیگر كه اهل معناست، اصلاً نمازش را هم اوّل وقت میخواند، چون خیلی فضیلت دارد، نماز مغرب و عشا را انسان به حالت روزه بخواند، قبل از افطار گرچه وقتی اوّلِ اذان شد شخص صائم نیست، دیگر روزه ندارد، ولی قبل از اینكه چیزی میل كند این نماز مغرب و عشا را بخواند نه تنها فضیلت اوّل وقت است، فضیلت صلات صائم را دارد، حواسمان جمع باشد!
بینیازی روح تشنه لقاء الله ازغذای جسمی
بنابراین، اساس، روح است و روح اگر گرفتار تن شد مرتب ساعت را نگاه میكند؛ اما اگر روح ملكوتی اندیشید، درد احساس نمیكند، بدن آب نمیخواهد نه اینكه آب میخواهد و انسان این را تحمل كند و بعد بیمار بشود، اینطور نیست، حرف مرحوم بوعلی این است كه چرا انسان در حال نشاط، آن روزی كه صبح تا نیمه شب برای جشن فرزندش مرتب در حركت است مریض نمیشود، فردا سالم است با اینكه دیروز اصلاً غذا نخورده. روح اگر به لقای الهی شوق داشته باشد «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ» فی مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیكٍ مُقْتَدِرٍ؛ یقیناً پرهیزکاران در باغها و نهرهای بهشتی جای دارند،در منزلگاه صدق و حقیقت نزد خداوند عزّت و سلطنت جاودانی متنعّمند.»(1)عدهای از بزرگان میگویند ما هر وقت مشكل داشته باشیم یا خودمان یا دیگری قرآن بخواند همین كه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا»(2) را ما شنیدیم تمام خستگیهایمان رفع میشود، چون صدای محبوب است، این كلام الهی است، چرا میگویند بگویید «لبیك»، چون این كلام، زنده است.
خدا قرآن را نازل كرد؛ اما نه آنطوری كه باران را نازل كرد كه به زمین انداخته باشد، قرآن را نازل كرد، آنطوری كه طناب را آویخت، یك طرف به دست اوست.فرمود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ»(3)این طناب اگر طنابی باشد انداخته شده كنار مغازه، این مشكل خودش را حلّ نمیكند، اعتصام به آن ،چه اثری دارد، این طناب كه قرآن و عترت است ، به جای بلند بسته است، گرفتن این چند فایده دارد، آدم نمیافتد بعد هم میتواند بالا برود، اگر ـ معاذالله ـ خدا آنطوری كه باران را انداخت آنطور قرآن را نازل كرده بود، قرآن میشد زمینی؛ اما قرآن را آویخت نه انداخت، «أَحَدُ طَرَفَیهِ بِیَدِ اللهِ سُبحَانَهُ وَ تَعَالی»(4)این نشاط میآورد. اینكه اینها گفتند وقتی «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» را خود ما یا دیگران میخوانند و ما میشنویم خستگیِ ما رفع میشود، صدای حبیب را آدم میشنود، این راه باز است.
عمده بیماریها از شکم است
اگر ما روحانی زندگی كنیم، این شكم، مشكل ما نخواهد بود، درد ما این است كه ما تمام توجهمان به این بدن است، این را رها كنیم ،این برده ماست، اگر برده ما بود، حواس ما جای دیگر بود «شَوْقاً إِلَی الْجَنَّهًْ» بود یا «خَوْفاً مِنَ النَّارِ»(5) بود خیلی توجه نداریم، مرتب ساعت نگاه كنیم، مرتب دوازده ساعت، سیزده ساعت چیز نخوردن، اصلاً ماه مبارك رمضان را خدا قرار داد، چون اكثر بیماری ما برای همین محدوده شكم است، هشتاد درصد بیماری برای بدخوری و پرخوری است. در محفل پیغمبر(ص) كسی آروغ زد، حضرت فرمود: «اكْفُفْ جُشَاءَك»؛(6)آدم اینقدر میخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! فرمود آنقدر بخور كه تو را اداره كند نه تو او را اداره كنی! غذای زائد را انسان باید اداره كند چگونه هضم كند، چگونه دفع كند، این بلایی است برای آدم. فرمود مجلس محترم است،آیا آدم اینقدر غذا میخورد كه در مجلس آروغ بزند؟! آن پیغمبری كه در زمان جاهلیت، فرهنگ جاهلی را زیر پا گذاشت،در آن روزگارعبد(برده) و اَمه(کنیز) گفتن یك واژه رسمی بود، بازار بردهفروشی بود، میگفتند این عبد است، آن اَمه است. حضرت قبل از نبوّت اصلاً این واژهها را به كار نمیبرد، به عبد میگفت «فتی»، به امه میگفت «فتات».(7)
فارسیِ ما در عین حال كه یك فرهنگ غنی است؛ اما هرگز به پای عربی نمیرسد. بسیاری از كلمات است كه در عربی هست و معادل فارسی نداریم. ما در فارسی میگوییم جوان؛ اما جوان غیر از «فتی» است، فتوّت و جوانمردی چیز دیگری است ، در عربی هر سه واژگان هست؛ هم شاب دارد، هم «فتی» دارد ،هم غلام دارد، ما هر سه را میگوییم جوان، در فارسی اصلاً تثنیه نداریم، ما به یك نفر میگوییم «تو»، به دو به بالا میگوییم «شما»؛ اما در عربی برای تثنیه حرف دارند، برای میانی حرف دارند؛ لذا ترجمه قرآن بسیار سخت است، چون معادل نداریم ناچاریم چندتا كلمه را كنار هم قرار بدهیم.
به هر تقدیر در قرآن كریم فرمود حواس شما جمع باشد! روح اصل است و بدن تابع و این ماه مبارك رمضان شهرالله است ،مهمان الهی هستید: «صُومُوا تُصِحّوا»(روزه بگیرید تا تندرست باشید) (8) هم همین است؛ البته اگركسی مریض است حرف دیگری دارد؛ اما یك انسان سالم بگوید روزه مرا مریض میكند این راه علمی ندارد؛ یعنی انسانِ بانشاط میتواند به خوبی شانزده ساعت چیز نخورد، به دلیل اینكه بیست ساعت چیز نمیخورد؛ در این عروسیها نه مادر، نه پدر، نه خواهركه غرق در نشاطند، هفده ، هجده ساعت غذا نمیخورند، اصلاً میل به غذا ندارند، نه اینكه گرسنه هستند و میگویند وقت نداریم، شما بررسی كنید میبینید اصلاً اشتها ندارند؛ روح، این بدن را تأمین میكند، نه به عكس.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 6 / 3 / 1395 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــ
1. قمر، 54 و 55.
2. بقره، 104
3. آلعمران، 103.
4. غرر الاخبار، ص62.
5. علل الشرائع، ج1، ص57.
6. بحار الأنوار (ط ـ بیروت)، ج63، ص 332.
7. مجمع البحرین، ج1، ص326.
8. دعائم الإسلام، ج1، ص342.