۲۷۸ - سیدابوالحسن موسوی طباطبایی: بر خوان گسترده رحمت (۱۳) مأدبهای در ضیافت۱۳۹۸/۰۲/۳۱
بر خوان گسترده رحمت (۱۳)
مأدبهای در ضیافت
۱۳۹۸/۰۲/۳۱
«اگر همه مردم از شرق تا غرب عالم از بین بروند و کسی بر زمین نماند، دچار وحشت تنهایی نخواهم شد مادام که قرآن با من باشد.»
این گفتار کسی است که خود قرآن ناطق، ترجمان وحی و تجسم تفسیر کتاب خدا است. امام سجاد (علیهالسلام) در این سخن، از آرامش و امنیتی میگوید که در محضر قرآن و بر اثر دلبستگی به آن حاصل میشود.
اما پرسش اینجاست که یک کتاب و نبشته با شمارهای از اوراق و صفحات، چگونه وحشت حاصل از تنهایی و اندوه و تشویش خاطر را مبدل به محفل انس مینماید؟ هر کتابی با یک یا دو بار خوانده شدن برای همیشه در قفسهها جای میگیرد و فراموش میگردد. اما قرآن نه یک کتاب بل موجودی است که باید از نو تعریف شود. زنده است و حیات دارد. سرچشمه خروشانی است پیوسته جاری که هیچگاه به پایان نمیرسد.
قرآن حامل خود را میبیند و قاری خویش را میشناسد و چهبسا تلاوتکنندهای را لعن کرده یا بر دیگری درود فرستد. قرآن نزد خدا شکایت میبرد و از آنان که حقوقش را ضایع کردند و حدودش را تباه نمودند دادخواهی میکند.
کتاب وحی خداوند، باغی پرطراوت است که هرگز گلهایش پژمرده نشده و میوههایش آفت نمیبینند. امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به اینکه چرا قرآن پیوسته تازه و شاداب است فرمودند: «زیرا خداوند قرآن را برای یک زمانِ خاص و مردمی برگزیده نازل نفرمود. لذا تا روز رستاخیز قرآن همواره تازه و نزد همگان باطراوت است.» اما سخن بیخردانه دشمن که القا میکند قرآن برای قوم عرب آمده، ارزش پرداختن ندارد.
قرآن سراپا نور است. مرحوم کربلایی کاظم ساروقی که با اعجازی به یکباره حافظ کل قرآن شده بود، سواد نداشت ولی کلمات قرآن را در هر کتابی که مقابلش میگشودند میشناخت و بر آن انگشت مینهاد. وی در شیوه تشخیص خود میگفت آیات قرآن، نورانی و بقیه عبارات، تاریکند و من از نور این کلمات میفهمم واژههای قرآنیاند.
رسول مکرم(ص) قرآن را پیشوایی میدانند که پیروان خود را به بهشت رهنمون میشود. کتابی که ظاهر و باطن دارد. ظاهر آن حکمت و باطن آن علم است. از برون، زیبا و جلوهگر و از درون ژرف و عمیق است. شگفتیهای آن بیانتها و نوبرانههایش کهنهناشدنی است.
هر حرف این کتاب آسمانی، از لبهای مبارک امین وحی خارج شده و بر سینه رسول خاتم نقش بسته است و چه نیکوست انسان بیندیشد که قرآن از سوی که و توسط که و بر قلب که نازل گردیده است؟ عظمت این سه پرسش آدمی را در جذبهای بهتآور فرو میبرد و قرآنی را که در برابرش گشوده است سخت دستنایافتنی مینمایاند.
صاحب قرآن، کتاب خویش را چنین میشناساند: اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم از خوف خدا خاکسار و از هم پاشیدهاش مییافتی. راستی چه چیزی از قرآن اگر بر کوهها فرود آید آنها را متلاشی خواهد کرد؟ جز این است که قرآن حقیقتی دارد فراتر از جهان مادی؟ و بر این حقیقت خود اشاره فرموده است:«لایَمَسُّهُ إلّا المُطَهّرون: جز پاکان به آن دست
نمییابند.»
قرآن معجزهای است که مرور زمان آن را کهنه نمیسازد. چراغی است که پرتوش خاموش نمیگردد. دریایی است که ژرفنای آن دستنایافتنی و طریقی است که در آن گمراهی وجود ندارد. پرتوی است که فروغ آن به خاموشی نمیگراید و راهنمایی که شعله استدلالش سرد نمیشود. بیانش کاخ باشکوهی است که شالوده آن ویرانی نمیپذیرد و شفایی است که راه بازگشت بر بیماریها را مسدود ساخته است. این عبارات، بیانات نورانی کسی است که در عالم هستی، تنها فراخنای سینه او مهبط وحی خداوند گردیده است. (صَلّوا عَلیه وَ آله)
آن حضرت از منظر رحمت الهی، درباره قرآن اینچنین فرموده است:«القرآنُ مَأدَبَهًُْ الله؛ قرآن مأدبه خداوند است.» مأدبه سفره رنگین و غذای فاخر در جشنهای عروسی را گویند. آری! خدای مهربان در ماه ضیافت خویش، سفره رنگین دیگری نیز گسترده و بندگان خود را بر آن فراخوانده است.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
اما پرسش اینجاست که یک کتاب و نبشته با شمارهای از اوراق و صفحات، چگونه وحشت حاصل از تنهایی و اندوه و تشویش خاطر را مبدل به محفل انس مینماید؟ هر کتابی با یک یا دو بار خوانده شدن برای همیشه در قفسهها جای میگیرد و فراموش میگردد. اما قرآن نه یک کتاب بل موجودی است که باید از نو تعریف شود. زنده است و حیات دارد. سرچشمه خروشانی است پیوسته جاری که هیچگاه به پایان نمیرسد.
قرآن حامل خود را میبیند و قاری خویش را میشناسد و چهبسا تلاوتکنندهای را لعن کرده یا بر دیگری درود فرستد. قرآن نزد خدا شکایت میبرد و از آنان که حقوقش را ضایع کردند و حدودش را تباه نمودند دادخواهی میکند.
کتاب وحی خداوند، باغی پرطراوت است که هرگز گلهایش پژمرده نشده و میوههایش آفت نمیبینند. امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به اینکه چرا قرآن پیوسته تازه و شاداب است فرمودند: «زیرا خداوند قرآن را برای یک زمانِ خاص و مردمی برگزیده نازل نفرمود. لذا تا روز رستاخیز قرآن همواره تازه و نزد همگان باطراوت است.» اما سخن بیخردانه دشمن که القا میکند قرآن برای قوم عرب آمده، ارزش پرداختن ندارد.
قرآن سراپا نور است. مرحوم کربلایی کاظم ساروقی که با اعجازی به یکباره حافظ کل قرآن شده بود، سواد نداشت ولی کلمات قرآن را در هر کتابی که مقابلش میگشودند میشناخت و بر آن انگشت مینهاد. وی در شیوه تشخیص خود میگفت آیات قرآن، نورانی و بقیه عبارات، تاریکند و من از نور این کلمات میفهمم واژههای قرآنیاند.
رسول مکرم(ص) قرآن را پیشوایی میدانند که پیروان خود را به بهشت رهنمون میشود. کتابی که ظاهر و باطن دارد. ظاهر آن حکمت و باطن آن علم است. از برون، زیبا و جلوهگر و از درون ژرف و عمیق است. شگفتیهای آن بیانتها و نوبرانههایش کهنهناشدنی است.
هر حرف این کتاب آسمانی، از لبهای مبارک امین وحی خارج شده و بر سینه رسول خاتم نقش بسته است و چه نیکوست انسان بیندیشد که قرآن از سوی که و توسط که و بر قلب که نازل گردیده است؟ عظمت این سه پرسش آدمی را در جذبهای بهتآور فرو میبرد و قرآنی را که در برابرش گشوده است سخت دستنایافتنی مینمایاند.
صاحب قرآن، کتاب خویش را چنین میشناساند: اگر این قرآن را بر کوهی نازل میکردیم از خوف خدا خاکسار و از هم پاشیدهاش مییافتی. راستی چه چیزی از قرآن اگر بر کوهها فرود آید آنها را متلاشی خواهد کرد؟ جز این است که قرآن حقیقتی دارد فراتر از جهان مادی؟ و بر این حقیقت خود اشاره فرموده است:«لایَمَسُّهُ إلّا المُطَهّرون: جز پاکان به آن دست
نمییابند.»
قرآن معجزهای است که مرور زمان آن را کهنه نمیسازد. چراغی است که پرتوش خاموش نمیگردد. دریایی است که ژرفنای آن دستنایافتنی و طریقی است که در آن گمراهی وجود ندارد. پرتوی است که فروغ آن به خاموشی نمیگراید و راهنمایی که شعله استدلالش سرد نمیشود. بیانش کاخ باشکوهی است که شالوده آن ویرانی نمیپذیرد و شفایی است که راه بازگشت بر بیماریها را مسدود ساخته است. این عبارات، بیانات نورانی کسی است که در عالم هستی، تنها فراخنای سینه او مهبط وحی خداوند گردیده است. (صَلّوا عَلیه وَ آله)
آن حضرت از منظر رحمت الهی، درباره قرآن اینچنین فرموده است:«القرآنُ مَأدَبَهًُْ الله؛ قرآن مأدبه خداوند است.» مأدبه سفره رنگین و غذای فاخر در جشنهای عروسی را گویند. آری! خدای مهربان در ماه ضیافت خویش، سفره رنگین دیگری نیز گسترده و بندگان خود را بر آن فراخوانده است.
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی