خوان حکمت (۲۱۲) : تهیه توشه پربار برای آخرت ۱۳۹۸/۰۳/۰۴
خوان حکمت
تهیه توشه پربار برای آخرت
۱۳۹۸/۰۳/۰۴
ذات اقدس اله در قرآن فرمود: ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ الله باقٍ=آنچه نزد شماست فانی میشود؛ امّا آنچه نزد خداست باقی است (1) شما هرگز از بین نمیروید، انسان، مرگ را میمیراند نه بمیرد، این حرف سنگین و وزین انبیاست، همه انبیا مخصوصاً خاتم آنها (علیهم السلام) آمدند به ما بفهمانند كه انسان یك دشمن دارد به نام مرگ و اگر از چیزهای دیگر هراسناك است، برای اینكه منتهی به مرگ است. به انسانها گفتند شما در مصاف با مرگ پیروز هستید، انسان است كه مرگ را میمیراند، نه بمیرد، انسان است كه با مردن از پوست به در میآید نه بپوسد. تعبیر لطیف و شیرین قرآن كریم این است كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَهُ الْمَوْتِ(2)، نه «كلّ نفس یذوقها الموت» هر كسی مرگ را میچشد و هضم میكند نه اینكه مرگ، او را بچشد و هضم كند؛ این حرف تازه انبیاست كه انسان، مرگ را میمیراند نه بمیرد؛ زیرا ما وقتی وارد صحنه برزخ شدیم، ما هستیم و مرگ نیست، وارد صحنه قیامت شدیم، ما هستیم و مرگ نیست، وارد صحنه بهشت شدیم ،ما هستیم و مرگ نیست, اعلام میكنند كه لاَ یَذُوقُونَ فِیهَا الْمَوْتَ إِلاَّ الْمَوْتَهَ الْأُولَی= در آنجا جز مرگ نخستین مرگی نخواهند چشید(3) ومرگی در كار نیست. اگر ما یك موجود ابدی هستیم و ما مرگ را میمیرانیم ،هر ذائقی مذوق را هضم میكند نه به عكس، اگر كسی شربتی نوشید، چای نوشید، آب نوشید، این ذائق است كه آن مذوق را در خود هضم میكند نه خودش هضم شود. اگر ما ماندنی هستیم، چه اینكه هستیم، قرآن كریم به ما فرمود شما بخشی از زندگیتان به زمان و زمین برمیگردد، این فناپذیر است: ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ اما ما عِنْدَ اللهِ باقٍ، من شما را عنداللّهی كردم و میكنم، انبیا آمدند كه فیض را از من بگیرند و به دست شما برسانند.
قرآن؛ ریسمان آویخته از آسمان به زمین
ذات اقدس اله آن فیض ویژه و آن علوم و معارفش را مخصوصاً قرآن كریم را كه نازل كرد، آنطوری كه باران را نازل كرد قرآن را نازل نكرد. باران را انزال كرد؛ یعنی به زمین انداخت قرآن را نازل كرد یعنی به زمین آویخت، این یك طناب ممدود و حبل متین است كه آویخته شده، نه انداخته شده؛ چیزی كه انداخته شده باشد، تمسّك به آن ،مشكل خود آن را حل نمیكند، چه رسد به اینکه مشكل ما را حل کند. اما اگر حبل متین شد، آویخته شد یك طرف آن به دست خدا بود، یك طرف آن به دست ما بود، اعتصام به آن ما را از هر گزندی حفظ میكند، نه میگذارد كه بیفتیم، نه میگذارد كه مانع دیگران باشیم. این فیض الهی را در سوره مباركه «نحل» به ما فرمود، من كاری كردم شما عنداللّهی شوید؛ وقتی عنداللّهی شدید، برای همیشه میمانید. هیچ كس حاضر نیست كه از بین برود ما اگر از مرگ میترسیم برای این است كه از عدم میترسیم، اینها آمدند به ما گفتند مرگ، عدم نیست. اینچنین نیست که گودالی به نام عدم باشد كه این سالك و متحرّك در این گودال فرو برود، بعد سر از قیامت در بیاورد ، مرگ یك سكّه دو روست، هجرت است، از آن جهت كه ما جهان طبیعت را، دنیا را ترك میكنیم یك صبغه عدمی دارد، ما خیال میكنیم مرگ نابودی است ،مرگ هجرت است، ما لحظه به لحظه داریم خلق جدید را تجربه میكنیم. انبیا آمدند گفتند این طور نیست که گودالی در وسط باشد كه شما دراین گودال بروید نابود بشوید. در مسیر طولانیتان گاهی دنیا را رها میكنید و وارد صحنه برزخ میشوید و مانند آن، پس شما عنداللّهی هستید. اگر موجودی عنداللهی بود؛ یعنی این صحنه را رها كرد وارد صحنه دیگر شد بالأخره ما در صحنه دیگر زندهایم، بدن داریم، روح داریم، رابطه روح و بدن هست نیاز به غذا و مسكن و زاد و راحله داریم، ما موجود زندهایم، موجود زنده نیازمند به اموری است كه او را حفظ كند ،چیزهایی باید تهیه كرد كه به درد ابد ما بخورد.
فقدان روابط و ضوابط دنیایی در قیامت
آنجا زندگی ما جمعی است، ولی اجتماعی نیست؛ اینكه در سوره مباركه «واقعه» فرمود: إِنَّ الْأَوَّلینَ وَ الْآخِرینَ لَمَجْمُوعُونَ إِلی میقاتِ یَوْمٍ مَعْلُومٍ = بیتردید همه پیشینیان وهمه پسینیان ،همگی در موعد روز معیّنی گردآوری میشوند(4) همه یك جا هستند اما بیهمند نه با هم:كُلٌّ أَتَوْهُ داخِرینَ= همگی با زبونى رو به سوى او آورند، (5) وَ كُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَه فَرْداً(6) هیچ كسی مسئول دیگری نیست، هیچ كسی با دیگری كار ندارد، نه رابطهای در آنجا حاكم است نه ضابطهای، هر كسی مهمان كار خودش است. ما مشكلاتمان را در دنیا یا با رابطه حل میكنیم یا با ضابطه حل میكنیم، یا با ضابطه تجاری، خریدن، فروختن، اجاره كردن، مصالحه كردن، مضاربه كردن مشكلاتمان را حل میكنیم ،یا اگر كسی سالمند است به وسیله فرزندانش تأمین میشود، نوسال است به وسیله پدرانش تأمین میشود ،این روابط خانوادگی و آن ضوابط اجتماعی مشكلگشاست؛ اما بعد از مرگ نه رابطه خانوادگی است: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخیهِ (7) نه ضابطه اجتماعی است كه خرید و فروش باشد، به نحو لای نفی جنس لا بَیْعٌ فیهِ وَ لا خُلَّهٌ (8)این بیع كنایه از مطلق تجارت است یعنی هیچ رابطه تجاری نیست، خلیل و دوست و حبیببازی هم كه نیست. در آنجا نیاز هست؛ و رفع نیاز از همینجا باید فراهم شود، آنجا هیچ خبری از خریدن و فروختن و دوستبازی نیست، هر كسی مهمان سفره خودش است، ما باید با یك سفره پرباری برویم. اگر متاع دنیایی تأمین كردیم درسوره «نحل» فرمود: ما عِنْدَكُمْ یَنْفَدُ اگر متاع معنوی و الهیات و معارف و قربت الهی تأمین كردیم این میماند: ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ.
رابطه میان نماز و زشتیها
این نماز را قرآن به ما نگفت بخوانید، به ما نگفت نماز خواندنی است؛ هر جا سخن از نماز است سخن از اقامه است فرمود: أَقیمُوا الصَّلاهًًَْ(9)برای اینكه كتاب، كتاب حكیم است، كتاب حكیمانه، صدر و ساقهاش باید هماهنگ باشد. اگر دین به ما گفت «الصلاهًْ عمود الدین»(10) ما هم قبول كردیم، خالق ما فرمود: نماز ستون دین است، اگر نماز ستون دین است، ستون را كه كسی نمیخواند، اگر قرآن گفته بود
«اقرأ الصلاهًْ» این ـ معاذ الله ـ اوّلین اشكال بر قرآن بود، مگر ستون خواندنی است؟ اگر از طرفی گفتید نماز ستون دین است باید بگویید هأَقیمُوا الصَّلاهًْ قرآن هم همین كار را كرده، در هیچ جا ندارد شما نماز بخوانید. اگر «یصلّی»،(11)«مصلّی»،(12)«مصلّون» هست آن هم به معنای أَقیمُوا الصَّلاهًْ است، فرمود این ستون را باید نگه بدارید نه بخوانید. اگر سخن از نماز خواندن است نه این را بر ما واجب كردند، نه به ما دستور دادند، نه نماز این است، نماز ستون دین است ستون را باید اقامه كنیم. این ستون كه اقامه میشود برای این است كه آن سقف خیمه را نگه بدارد ،اگر كسی در سقف خیمه بود و زیر این ستون بود از هر گزندی مصون است؛ آن وقت فرمود وقتی وارد این خیمه شدید زیر این ستون قرار گرفتید: إِنَّ الصَّلاهًْ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر= نماز از كار زشت و ناپسند باز مىدارد (13) یك تعامل متقابلی بین نماز و بدرفتاری هست، اگر نماز جلوی بدی را میگیرد، بدی هم مانع صلات است. اگر إِنَّ الصَّلاهًًًَْْ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر «ان الفحشا و المنكر ینهیان عن الصلاهًْ» چطور میشود تعامل نباشد، چطور میشود تضاد نباشد، چطور میشود نماز جلوی بدی را بگیرد و گناه جلوی نماز را نگیرد ، چنین چیزی شدنی نیست.
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 15 / 12 / 1392 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــ
1.نحل، 96.
2.آل عمران، 185؛ انبیاء، 35.
3. دخان، 56.
4. واقعه، 49 و 50.
5. نمل، 87.
6.مریم، 95.
7. عبس، 34.
8. بقره، 254.
9.بقره، 43و 83 و 110.
10. دعائم الاسلام، ج 1، ص 133
11.آل عمران، 39.
12. بقره، 125.
13. عنکبوت، 45.