خوان حکمت (۲۱۹) : ویژگی فرشتهگونه شدن ۱۳۹۸/۰۴/۲۹
خوان حکمت
ویژگی فرشتهگونه شدن
۱۳۹۸/۰۴/۲۹
ایام کرامت یادآور ساختار خلقت ماست، خدا ما را کریم آفرید و درس کرامت به ما آموخت. زبان فارسی با همه غنا و قدرت فرهنگی که دارد، هرگز توان آن را ندارد که ترجمان عربی باشد. ما در فارسی «بزرگ و بزرگوار» داریم؛ اما کدام یک از این واژهها به جای «کبیر» مینشیند و کدام یک از اینها به جای «عظیم» مینشیند، کدام یک از اینها به جای «کریم» مینشیند؟ ما ناچاریم برخی از کلمات را ترکیب کنیم تا ترجمان برخی از کلمات عربی باشد. اگر در عرب به کسی میگویند «عظیم»؛ یعنی استخواندار است(عظم به معنی استخوان)، مغز متفکر دارد، ستونی دارد، نمیلغزد. «عظیم» با «بزرگ» فرق میکند و اگر عرب به کسی میگوید «کریم»؛ یعنی فرشتهخوی است. در قرآن کریم ذات أقدس اله، ملائکه را با عنوان کرام و کریم ستود؛ در سوره مبارکه «أنبیا» فرمود: «بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ»،[1] آنکه در هسته مرکزی عقل و عدل است، کریم است. این آیه سوره انبیا فرشتهها را از آن جهت کریم میداند که نه قبل از حکم خدا حرکت میکنند و نه دنبال میافتند بلکه با حکم خدایند.
وصف فرشتگان درباره امامان معصوم
نمونهای از کرام در «زیارت جامعه کبیر» در وصف ائمه(علیهم السلام) هم آمده است، در «زیارت جامعه»[2] در پیشگاه ائمه(علیهم السلام) عرض میکنیم اینها «بَلْ عِبَادٌ مُّكْرَمُونَ لا یَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یَعْمَلُونَ». همان وصفی که برای فرشتهها ذکر میکند و در قرآن ذکر شد، در «زیارت جامعه» وجود مبارک حضرت هادی(ع) برای ائمه(علیهم السلام) ذکر میکند و دهه کرامت یعنی نشر فرشتهخویی. فرشته آن است که نه بیراهه میرود و نه راه کسی را میبندد و خدا ما را برای اینکه فرشتهخوی بشویم، خلق کرد. در قرآن فرمود: «لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی آدَم»[3] ساختار خلقت انسان، انسانی است که باید فرشته شود.
فرمود ما قرآن را دادیم که قول کریم است و کتاب کریم است. پیامبری فرستادیم، جبرئیلی فرستادیم: «لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِیمٍ». ائمهای به شما دادیم که کرام هستند. فرشتگانی را در خدمت شما گذاشتیم که کریم هستند، شما باید کریمانه زندگی کنید و کریمانه به سر ببرید. کریم نه بیراهه میرود و نه راه کسی را میبندد. در بیانات نورانی قرآن کریم که ما را به کرامت ستود، فرمود فرشته اصلاً برای شما خلق شده است، در خدمت شما هستند، اینها کرام کریم هستند: «إِنَّ عَلَیْكُمْ لَحافِظینَ كِراماً كاتِبینَ»؛[4] ما کرامت را در حرم امن شما قرار دادیم تا شما کریم بشوید.
استعداد بالقوه انسان تا حد فرشته شدن
این راه، راه اصلی ماست و اگر کسی فرشته نشد، محروم است و اگر جناب سنایی میگوید حداقل آن است که شما در ردیف برخی از فرشتگانِ نازل باشید، حالا فرشتههای عالیه مراحل دیگری دارند، حساب دیگری دارد، او از همینجا استفاده کرد. سنایی میگوید:
تو فرشته شوی ار جهد کنی از پی آنک
برگ توت است که گشته است به تدریج اطلس[5]
فرمود شما میبینید در تمام روی زمین ما فرشی یا پردهای یا پارچهای به گرانی ابریشم نداریم، اطلس و پرنیان گرانترین و عزیزترین و زیباترین فرش جهان است. این اطلس را، این پرنیان را چه کسی تولید کرد؟ یک کِرمی به نام کرم ابریشم. چگونه تولید کرد؟ گفت چون رفت مدرسه و استاد دید و حرف استاد را فهمید و عمل کرد، آنگاه این شده اطلس. میگوید تو از کرم ابریشم نباید کمتر باشی تا نفس میکشی باید درس بخوانی! آیا انسان می تواند بگوید من فارغ التحصیل شدم؟
یک برگ توت که جای آن زبالهدان بود، وقتی مدرسه رفت و درس خواند و مکتب استاد را دید و در خدمت جناب کرم ابریشم تربیت شد، شد پرنیان، پس میشود یک چیزی که سطل زبالهای است بشود اطلس و پرنیان.
اصلاً ما را برای فرشته شدن خلق کردند که نه بیراهه برویم، نه راه کسی را ببندیم. اگر قرآن را برای ما فرستادند، خدا فرمود من کتاب کریم فرستادم و اگر پیغمبر فرستاد، فرمود من رسول کریم فرستادم و اگر خود را معرفی میکند میگوید من خالق کریم هستم و اگر هدف ما را تبیین میکند؛ میگوید تو برای کرامت خلق شدی. آن وقت چنین انسانی ـ خدای ناکرده ـ دست به اختلاس یا نجومی میزند یا ـ معاذالله ـ دست به ربا میزند ؟ که فرمود این ربا ، کاری است که ذات أقدس اله خاندان ربوی را خاکستر میکند. فرمود مبادا زیاد بگیرید، مبادا نزول بگیرید و نزول بدهید، ربا بگیرید و ربا بدهید. این کار را ذات أقدس اله تحریم کرده است. فرمود رزق شما در سایه عنایت و عدل الهی است، مبادا این کار را انجام بدهید. هرگز خیال نکنید که از راه حرام کسی میتواند به مقصد برسد. حرام راه نیست، اصلاً حرام را حرام گفتند، برای اینکه انسان را از کرامت محروم میکند.
عجین شدن فقه با اخلاق
کشور همه چیز دارد. ذات أقدس اله تمام حرمت را برای شهدا گذاشت، این کشور، کشور سرمایهداری است. چند هزار شهید دادن کار آسانی نیست. همین ذات أقدس اله که به ما فرمود شما میتوانید کریم باشید، میتوانید فرشته باشید و اصلاً برای فرشتهخوی شدن خلق شدید، به ائمه(علیهم السلام) دستور داد که شما به فکر این باشید به زیارت شهدا بروید. وقتی به زیارت شهدا میرویم عرض ادب میکنیم، احترام میکنیم، مقام اینها را ذکر میکنیم، بعد اعتراف میکنیم و عرض میکنیم: «طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیهَا دُفِنْتُمْ»،[6] شما طیّب و طاهر شدید و اصلاً دین برای این است که ما را طیّب و طاهر کند. بسیاری از شما مسائل فقهی را آشنا هستید، مخصوصاً علمای بزرگوار. این فقه ما با اخلاق گره خورده است، اخلاق ما با فقه عجین شده است. به ما گفتند طاهر باشید، این طاهر تنها برای نماز و وضو و روزه و مانند آن نیست. یک سلسله وضوهایی است که واجب است.اگرانسان میخواهد نماز بخواند، باید وضو بگیرد، میخواهد طواف بکند باید وضو بگیرد، اینهاست. این حکم فقهی است؛ اما همین ائمه(علیهم السلام) که حکم فقهی را گفتند، حکم اخلاقی را هم گفتند. کجا وضو مستحب است؟ مسجد میخواهید بروید وضو مستحب است، میخواهید قرآن بخوانید وضو مستحب است، بخواهید دست بزنید وضو واجب است؛ ولی قرآن بخواهید بخوانید مستحب است.
همین ائمه فرمودند اگر یک برادری به برادر مسلمان خود ستم کرد، غیبت کرد، اهانت کرد، زشتی کرد، بیادبی کرد نسبت به او دروغ گفت،اگر کسی نسبت به کسی بدرفتاری کرد بعد بخواهد وارد مسجد بشود، مستحب است که وضو بگیرد و وارد مسجد بشود، آن وضوی قبلی او باطل شد. این اخلاق است که به فقه گره خورده است. این وضو مستحب است؛ یعنی چه؟ یعنی اگر رفتی در مسجد نماز خواندی، به برادرت اهانت کردی یا حق کسی را بردی یا به کسی ظلمی کردی یا ربایی گرفتی، این وضوی شما باطل شد «مستحباً». این گره خوردن اخلاق است با فقه. اینها را هم صاحب وسائل نقل کرده است و هم ائمه فرمودند، کسی دیگر که نگفت.
تمام تلاش و کوشش قرآن و عترت این است که ما طاهر باشیم، ما فرشته باشیم. آن وقت کشور، کشور امن است نه از استکبار کاری ساخته است، نه از آن اتحادیه اروپا کاری ساخته است نه از صهیونیسم کاری ساخته است.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 13 / 4 / 1398 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
[1]. أنبیاء، 26 و 27.
[2]. المزار الكبیر(لابن المشهدی)، ص525.
[3]. اسرا، 70.
[4]. إنفطار، 10 و 11.
[5]. سنایی، قصاید، قصیده90.
[6].مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج2، ص723.