بسم الله الرّحمن الرّحیم
قرآن ازطرف خدا نازل شد، باران هم از خدا نازل شد؛ منتها نزول قرآن به نحو تجلّی است و نزول باران به نحو تجافی. فرق این دو امر آن است که در تجافی چیزی که در بالاست در پایین نیست، چیزی که در پایین است در بالا نیست. باران مادامی که در فضاست، روی زمین نیست و وقتی به زمین افتاد در فضا نیست، این به نحو تجافی است. اما قرآن وقتی نازل شد به نحو تجلّی است. قرآن را خدا آویخت نه انداخت. باران را به زمین میاندازد میشود تجافی؛ قرآن را خدا به زمین نینداخت، به زمین آویخت؛ یک طرف قرآن به دست ذات اقدس اله است که در حدیث ثقلین آمده، در سایر احادیث آمده. اینکه به ما گفتند: (وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمیعاً)،(1) به این طناب تمسک کنید برای اینکه این طناب به یک جای بلندِ مستحکم بسته است. اگر طناب در کنار یک مغازهای افتاده باشد، مشکل خودش را حل نمیکند، این اعتصامی ندارد. اعتصام به آن حبلی سودآور است که به دست حکیمی بسته باشد. اگر قرآن کریم را خدا نازل کرد یعنی آویخت و اگر باران را نازل کرد یعنی انداخت و اگر لیله قدر، لیله نزول قرآن است یعنی لیله اعتصام به حبل آویخته است و نه انداخته.
تشیع مردم ایران به برکت وجود امام رضا(ع) و خاندان رسالت
مهمترین بیانی که ذات اقدس اله درباره قرآن کریم دارد، در سخنان نورانی امام هشتم علی بن موسیالرضا المرتضی(ع) آمده که حضرت این معارف را بهره همه، مخصوصاً ایرانیها قرار داد. وجود مبارک امام رضا(ع) وقتی وارد ایران شد، مکتب تشیع را به همراه خود آورد.
ایران را غدیر فتح نکرد، سقیفه فتح کرد. اجداد ما از غدیر باخبر نبودند، از اهل بیت باخبر نبودند. بسیاری از ایرانیهای صدر اسلام، اهل سقیفه درآمده بودند. وقتی وجود مبارک امام رضا از یک طرف، سید عبدالکریم حسنی از طرف دیگر، امام احمد بن موسی از طرف دیگر، فاطمه معصومه(علیهم السلام) از طرف دیگر آمدند، برکت غدیر آمد و اجداد ما شیعه شدند، وگرنه فخر رازی از اهل همین تهران است که سنّی است، سایر علماء از همین منطقه هستند که سنّی هستند، اجداد ما به برکت امام هشتم شیعه شدند لذا ما ایام کرامت را ایام تشیع میدانیم، ایام فرشتهشدن میدانیم. اجداد ما را اینها نجات دادند یعنی دهه کرامت نجات داد، وگرنه پدران ما و نیاکان ما غیر از تیم و عدی قبیلهای را نمیشناختند، بنیهاشم را نمیشناختند، اهل بیت را نمیشناختند. مگر آن روز ممکن بود کسی با وجود جریان بسته آن روز باخبر باشد. وجود مبارک امام هشتم وقتی وارد سرزمین خراسان شد سؤال کرد که مسئله مهم در اینجا چیست؟ عرض کردند مسئله امامت و خلافت است. حضرت فرمود: اینها از خلافت و امامت چه خبری دارند؟! اینها چه میدانند امامت و خلافت چیست؟! آن سخنرانی نورانی که مرحوم کلینی نقل کرد، دیگران هم نقل کردند از وجود مبارک امام هشتم به ما رسیده است فرمود: «اَلإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا یُدَانِیهِ أَحَد»، «وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِینَ فَأَیْنَ الِاخْتِیَارُ مِنْ هَذَا وَ أَیْنَ الْعُقُولُ عَنْ هَذَا وَ أَیْنَ یُوجَدُ مِثْلُ هَذَا» (امام، یگانه روزگار خویش است، كسی همسان او نیست، او چونان ستارهای بلند مرتبه است كه دستها را به آن راهی نیست، چه رسد به اینکه او را برگزینند و مانند چراغی فروزان پیش روی مردم قرار دهند...؛(2) امام ستاره آسمان است، با دست، کسی نمیتواند به آسمان دستدرازی کند و ستاره را بگیرد یا مسح کند. مگر امامت را میشود شناخت؟! مگر ولایت را میشود بدون غدیر شناخت؟! مگر حقیقت امامت یک امر انتصابی است؟!
ادعیه چند قسم است: بعضی از این ادعیه فقط طلب مغفرت است، طلب گشایش زندگی است، حل حاجت است، بعضی از این ادعیه مسائل کلامی است، مسائل فلسفی است، مسائل اعتقادی است، مسائل عمیق علمی است. فهمیدن بعضی از این ادعیه قویتر و غنیتر از مسئله: «لَا تَنْقُضِ الْیَقِینَ أَبَداً بِالشَّكِّ»(3) استصحاب است، آن را با هفت یا هشت سال درس خواندن میشود فهمید، اما بعضی از ادعیه را با هفت یا هشت سال درس خواندن یقیناً نمیشود فهمید. آن دعاهای ماه رجب از همین قبیل است. این دعایی که به ما آموختند وقتی بعد از نماز میخواهید دعا کنید یا در غیر حالت نماز دعا کنید بگویید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ، اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِی»،(4) این نظیر روایتهای «رُفِعَ ... مَا لایَعْلَمُونَ»(5) و امثال ذلک نیست که با هفت یا هشت سال درس خواندن حل بشود.
امامت؛ انتصابی است یا انتخابی؟
آیا مسئله امامت انتصابی است یا انتخابی؟ آیا امام را مردم انتخاب میکنند که آنها میگویند یا امام و امامت عهد خداست که خدا میگوید؟ ما میگوییم امامت عهد خداست و خدا باید عطا کند ،چه اینکه به خلیل حق فرمود: (لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)؛(6) باید بدانیم که این عهد، فاعل «ینال» است، یعنی امامت عهد من است، میثاق من است، حکم من است، فرمان من است. این فرمان باید از بالا صادر بشود، این سِمَت الهی است، سِمَت مردمی نیست. امامت انتخابی نیست تا مردم به کسی رأی امامت بدهند؛ امامت انتصابی است، چون خود ائمه از طرف ذات اقدس اله فرمودند اگر کسی بخواهد امام را بشناسد باید پیغمبر را بشناسد، اگر بخواهد پیغمبر را بشناسد، باید خدا را بشناسد، چرا؟ چون امامت جانشینی نبوت است، خلافت نبی است؛ اگر کسی خواست «خلیفهًْالنبی» را بشناسد باید مستخلف عنه را بشناسد، اگر مستخلف عنه را نشناخت که خلیفه را نمیشناسد و اگر کسی خواست نبی را بشناسد حتماً باید «الله» را بشناسد زیرا نبی، خلیفه «الله» است، تا کسی مستخلف عنه را نشناسد ،خلیفه را نمیشناسد. این سه تا جمله چندین برهان عمیق کلامی را به همراه دارد؛ میگوید: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ»؛ خدایا خودت را به من معرفی کن، من تو را بشناسم! چون اگر تو را نشناختم جانشین تو را که پیغمبر است نمیشناسم. نبوت که انتخابی نیست با رأی مردم نیست که مردم جمع بشوند کسی را نبی کنند. برهان مسئله هم این است: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ فَإِنَّكَ». این «إنّک» شما در دعاها نمیبینید که استدلال بکند برهان اقامه کند، در دعاها این است که خدایا مشکل ما را حل کن! گناهان ما را بیامرز! بیماری ما را شفا بده! مشکلات دیگر را حل کن! برهان و استدلال در دعا نیست. دعا، خواستن و خواندن است، طلب کردن است، ناله کردن است، گریه کردن است، در آنجا استدلال نیست، اما در اینجا استدلال هست: «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَكَ»، چرا؟ «فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّكَ» خدایا! من میخواهم جانشین تو را، خلیفه تو را، مظهر تو را، آیت تو را بشناسم، من اگر مستخلف عنه را نشناختم چگونه خلیفه او را میشناسم. «اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَكَ»؛ نبوت را ،رسالت را، نبی را ،رسول را به من معرفی بکن! برای اینکه اگر من نبی را نشناسم، جانشین نبی را نمیشناسم. امام جانشین نبی است امام جانشین رسول است، این انتصابی است نه انتخابی! امام را باید غدیر معین کند نه سقیفه!
اینها را وجود مبارک امام رضا(ع) در ایران تبیین کرد و فرمود: «وَ هُوَ بِحَیْثُ النَّجْمُ مِنْ یَدِ الْمُتَنَاوِلِینَ» دست مردم به ستاره آسمان(امام) نمیرسد، هیچ کس نمیتواند علی را بشناسد که او بگوید: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، هیچ کس زیر این آسمان پیدا نشد که چنین ادعایی را بکند. اگر هم کسی خواست داعیهای داشته باشد فوراً رسوا شد. مگر کسی چنین ادعایی را میتواند بکند بدون علم الهی، بگوید هر چه بخواهید من از عرش تا فرش را بلد هستم: «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْض»،(7) احدی اینگونه حرف نزد، علماء زیاد داریم، حکماء زیاد داریم، مخترعین زیاد داریم، مراجع زیاد داریم، هر کس آمد گفت من به اندازه بضاعت خودم حرف میزنم، اما یک کسی قیام کند بگوید از عرش تا فرش هر چه بخواهید من بلد هستم و هیچ کس هم نتوانست اعتراض کند. این که در مدرسه نیست، این مکتب نرفته است که «به غمزه مسئلهآموز صدها مدرّس است».(8)
بیانات حضرت آیتالله جوادی آملی (دامظله)
در جلسه درس اخلاق؛ 20/4/98
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. آل عمران، 103.
2. الکافی(ط ـ الاسلامیهًْ)، ج1، ص 201.
3. وسائل الشیعه، ج2، ص356.
4. الکافی(ط ـ الاسلامیهًْ)، ج1، ص337.
5. التوحید(للصدوق)، ص353.
6. بقره، 124 .
7. نهج البلاغهًْ صبحی صالح، خطبه189.
8. دیوان حافظ، غزل 167.