29 - بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ » - مسعود بهنود؛ سرگذشت یک منافق از آیندگان تا روزآنلاین ۱۳۹۸/۰۹/۰۱
بازخوانی مکتوب مستند « خارج از دید۲ » - 29
مسعود بهنود؛ سرگذشت یک منافق از آیندگان تا روزآنلاین
فعالیتهای بیبیسی در آموزش خبرنگاری با بازداشت زاغری به پایان نرسید. در اسمال مدیا چند پروژه عمده دیگر هم وجود داشت که با کمک هنرمند و شرکتش، پات شرق گواشیر اجرایی شد. کفشدوزک فقط یکی از آنها بود. این پروژهها «با ایمیل»، «وبلاگینا» و «درسنامه» نام داشتند که هر کدام ماموریتی جداگانه را پیگیری میکردند.
در پروژه با ایمیل، ایرانیان داخل کشور میتوانستند خبرنامههایی از طریق ایمیل دریافت کنند. این خبرنامهها موضوعات مختلفی داشت؛ از آشپزی تا زنان و فناوری. تاکید بر این بود که محتوای این ایمیلها مجرمانه نباشد، اما در پوشش محتواهای عادی و روزمره، تغییر سبک زندگی و ترویج الگوی مصرف غربی پیگیری شود. از این طریق همچنین بانک اطلاعاتی مهمی از ایمیلهای فعال کاربران ایرانی علاقهمند به این قبیل محتواها نیز در اختیار زیگزاگ و اسمال مدیا قرار میگرفت.
بودجه لازم برای امکان فنی ارسال ایمیل انبوه توسط زیگزاگ و اسمال مدیا به یک شرکت آمریکایی به اسم Mail Chimp داده شد. آرش زاد به کمک امین ثابتی این پروژه را اجرایی کردند، اما به جز با ایمیل، پروژه درسنامه نیز به عنوان یکی از پروژههای زیرمجموعه اسمال مدیا مطرح بود.
پروژه درسنامه حساسیت بیشتری داشت و با اهداف اصلی مدیران اسمال مدیا همخوانتر بود. درسنامه قرار بود در ایران شهروند-خبرنگار تربیت کند. هدف درسنامه این بود که در دوران بحرانها و ناآرامی از گزارشهای شهروندانی که خبرنگار نبودند اما به شکل آماتور خبر تهیه کرده و برای رسانههای بیگانه میفرستادند، استفاده شود. آموزش این افراد از طریق سایت اینترنتی انجام میشد. شعار این سایت این بود: «آموزش رایگان در صندوق پستی شما».
آموزشها 12 فصل داشت. مهارتهای اولیه خبرنگاری مثل عکاسی با دوربین موبایل، مشاهده، توصیف، گزارشنویسی و از این قبیل آموزشهای لازم برای کسب و ثبت خبر را به شکل رایگان در اختیار داوطلبان داخل کشور میگذاشتند. یکی از مهمترین آموزشهای درسنامه برای اعضای شبکهاش، آموزشهای امنیتی بود تا بتوانند دور از چشم نهادهای نظارتی به فعالیت خود ادامه دهند. محمود عنایت همچنین برنامهریزی کرده بود که در صورت دستگیری اعضای شبکهاش، از بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، رادیو فردا و منوتو استفاده کرده تا جنجال تبلیغاتی علیه دستگاه قضایی ایران به راه بیندازد. علیاصغر هنرمند در بهمن 94 بالاخره بازداشت شد و عنایت نیز جنجال رسانهای مورد نظرش را راهانداخت.
اما گویا این جنجال رسانهای کافی نبود، چون روزنامه گاردین از بیبیسی انتقاد کرد که چرا به زندانی شدن هنرمند در ایران اعتراض نمیکند. گاردین اما در ادامه نوشت که بیبیسی حاضر نیست درباره ارتباطش با هنرمند صحبت کند یا به تعبیر دیگر آن را مخفی نگه میدارد. برای همین بود که صادق صبا، مدیر تلویزیون فارسی بیبیسی نیز همانطور که مطلب گاردین اشاره کرده، هرگونه ارتباط با هر یک از مرتبطینش را انکار میکرد.
به فاصله کمی بعد از افشای فعالیتهای مخفیانه بیبیسی در ایران، صادق صبا مجبور به کنارهگیری شد. اما این آخر داستان نبود. حسین باستانی یکی از کارمندان تلویزیون بیبیسی با ساخت برنامهای به نام «بُهتان برای حفظ نظام» سعی کرد تا به نحوی همه فعالیتهای مجرمانه و غیراخلاقی مخالفان ایران را بهتان و دروغ جلوه دهد.
سمت تاریک رسانهها
هفتهنامه ایرلندی و چپگرای Village در تاریخ 6 فروردین 1397 در سایت خود مقالهای به قلم جوزف دی بورکا منتشر کرد بهنام «سمت تاریک رسانهها». عنوان فرعی این مقاله این بود: «نفوذ سرویس مخفی در رسانههای انگلیسی.» محتوای منتشره در این مقاله تکاندهنده بود و معمولا در رسانههای عمومی انگلستان از آن بحث نمیشود.
این مقاله با داستان فردی به نام دیوید فلوید آغاز میشود که جاسوس شوروی در انگلستان بود اما اعتراف کرده و به اصطلاح خود این مقاله تواب میشود. سرویس اطلاعات انگلستان او را در روزنامه دیلیتلگراف بهکار میگیرد که هم سردبیرش سر کالین کوت و هم جانشین سردبیر آن، ملکوم ماگریج هر دو مامورین سابق MI6، سرویس اطلاعات خارجی انگلستان بودند. به اینترتیب سرویس اطلاعات انگلستان از نیروهای وفادار به خود در رسانههای مختلف بهره میگیرد.
همچنین در این مقاله آمده بود که یک نشریه غیرمجاز و زیرزمینی در انگلستان به اسم «لابستر» اسم جاسوسان فرهنگی MI6 و MI5 را در رسانههای مختلف آن دوران منتشر کرد. سی نفر از این نامها کسانی بودند که ضمن ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی انگلستان، با شبکه بیبیسی کار میکردند. یکی از افسران ارشد MI6 به نام دافنی پارک که اسم مستعار او بانوی اژدها بود، در هیئتمدیره بیبیسی حضور داشت. در ردههای پایینتر، در ساختمان ریاست بیبیسی در لندن و نیز در حوزههای مختلف برنامهسازی در این تلویزیون دولتی، نیروهای وابسته به سرویسهای اطلاعاتی انگلستان دیده میشدند. در نهایت این مقاله میپرسد: «آیا واقعا بیبیسی ابزار جامعه اطلاعاتی انگلستان است؟» و پاسخ میدهد که متاسفانه بله. مقاله به کودتای 28 مرداد در ایران نیز اشاره میکند، وقتی بیبیسی رسما بهعنوان بخشی از کودتا وارد عمل شد.
باز در این مقاله آمده بود که یکی از لکههای سیاه کارنامه بیبیسی کشتار سال 1362 دراندونزی بود. طی این کشتار و جنگ داخلی، به گزارش عفو بینالملل 500 هزار نفر کشته شدند. اما کسی به این نکته اشاره نکرد که فضای لازم برای جنگ داخلی و وقوع این کشتار را عملا بیبیسی بود که فراهم کرد. به گزارش این مقاله، آندرو گیلکرایست، سفیر سابق انگلستان دراندونزی به وزارت خارجه اطلاع داد که دراندونزی برای ایجاد تغییرات موثر به کمی تیراندازی نیاز است. تصمیم بر آن شد تا برخی از اخبار را در رسانههای غربگرا پررنگ کنند با این مضمون که کمونیستها نقشه قتلعام شهرونداناندونزی را میکشند. این شایعات البته حقیقت نداشت، اما رسانهای که میتوانست با لحن بیطرفانه این تصور را در ذهن مخاطباناندونزیایی القا کند که ممکن است چنین نقشهای در کار باشد، بیبیسی بود که پای کار آمد. در نتیجه یکی از کشتارهای مخوف تاریخ جهان دراندونزی رخ داد.
به گفته این مقاله، امروز نیز که رهبری حزب کارگر با جرمی کوربین، نماینده چپگرا و سوسیالیست پارلمان انگلستان افتاده که با سیاستهای تاریخی انگلستان مخالف است، سرویسهای اطلاعاتی انگلستان با کمک همین رسانهها ماموریت تخریب او را آغاز کردهاند، چرا که نخستوزیری احتمالی او تهدیدی برای سیاستهای انگلستان و فاجعهای برای MI6 محسوب خواهد شد.
آنچه این مقاله بدان اشاره شده اما فقط بخشی از ماجراست. امروز با تلقینات همین رسانهها بسیاری از شهروندان باور نمیکنند که سرویس جاسوسی انگلستان عملا در رسانههای فارسی زبان خارجی و داخلی نفوذ کرده است. یکی از این نمونهها اسمال مدیا است. اسمال مدیا بخش مهمی از عملیات MI6 را تشکیل میدهد؛ عملیاتی برای نفوذ به بدنه مطبوعاتی کشور.
اسمال مدیا ساخته مشترک بنیاد هلندی هیفوس، بیبیسی و وزارتخارجۀ آمریکا و انگلیس است که حیطههای مختلفی را پوشش میداد. اما مهمترین پروژه اسمال مدیا «موسسه روز» بود. موسسهای که مردم عادی آن را با وبسایت روزآنلاین میشناسند و از پروژههای موفق اسمالمدیا بود که از همان زمان تاسیس در سال 1384 با اقبال زیادی روبهرو شد. سرفصلهای موسسه روز، سه مطلب اساسی است:
اول اینکه موسسه روز باید عناصر رسانهای ایرانی را در راستای تغییر نظام رفتاری جامعه و براندازی خاموش نظام جمهوری اسلامی ایران آموزش داده و توانمند کند.
دوم اینکه عناصر همدل و همسو در داخل کشور را تحت عنوان کارآفرینی و عناوین مشابه فعال کرده و بهکار بگیرد.
سوم اینکه بر مسائل مرتبط با ایجاد جامعۀمدنی با محوریت حقوقبشر و آزادی مدنی تمرکز کند.
در واقع پروژههای مهمی بهعهده این موسسه بود که باید خارج از دید نهادهای نظارتی ایران، در داخل کشور اجرا میشد.
مدیر اصلی موسسه روز اما کسی نیست جز مسعود بهنود. شخصیتی که بخش مهمی از فعالیتهای رسانهای تلویزیون فارسی بیبیسی را بهعهدهدارد.
مسعود بهنود کیست؟
مسعود بهنود، 28 مرداد 1325 در تهران متولد شد. فنون روزنامهنگاری را زیر نظر برخی از وابستگان به غرب آموخت که مهمترین آنان مجید دوامی بود. مجید دوامی روزنامهنگاری بود که بعد از کودتای 28 مرداد برای تحصیل به آمریکا رفت و سپس به ایران بازگشت تا در بالاترین سطوح مطبوعاتی فعالیت کند. بعدها معلوم شد او عضو شبکهای به اسم «بدامن» است. بدامن، یک شبکه نفوذ سرویس اطلاعات خارجی انگلستان در ایران بود که بعدها سازمان جاسوسی آمریکا نیز با آن همکاری کرد و پول زیادی را به میان آورد. مسئولیت شبکه بدامن با شاپور ریپورتر، عنصر اطلاعاتی انگلستان در ایران بود. عملیات اصلی بدامن برای مبارزه با جنبش ملی شدن صنعت نفت آغاز شده بود و کارش انتشار اخبار کذب و دروغپراکنی علیه دولت ملی دکتر مصدق و شخصیتهای حامی ملی شدن صنعت نفت بود. بنا به گفتههای مارک گازیوروسکی، استاد و پژوهشگر آمریکایی تاریخ معاصر، بودجه سالانه شبکه جاسوسی مطبوعاتی بدامن، یک میلیون دلار بود. بدامن در بخش تبلیغات، اقدام به چاپ مقالات و کاریکاتورهای مختلف میکرد و حتی در بخش عملیاتی خود به ایجاد اغتشاش توسط عناصر خیابانی اقدام میکرد. اما بدنه اصلی این شبکه را روشنفکران و مطبوعاتیهایی تشکیل میدادند که با شاپور ریپورتر، سرویس اطلاعاتی انگلستان و آمریکا همکاری کردند. یکی از این مطبوعاتیها، مجید دوامی بود که بعدها در قامت استادی مسعود بهنود قرار گرفت.
یکی دیگر از اساتید بهنود، عبدالله والا بود که شریک نشریه پرچم خاورمیانه و صاحب کاباره نایت کلاب در آبادان بود. اما اهمیت اصلی او بهخاطر عضویت در کلوب روتاری بود. روتاری از نمونههای قدیمی همین سازمانهایی است که امروزه با عناوین جذاب و دلفریب اقدام به جاسوسی و نفوذ میکنند. کلوب روتاری هدف خودش را کنار هم آوردن رهبران حرفهای و کسبوکار جهان برای خدمات انساندوستانه و تشویق به صلح در جهان در قالب معیارهای سکولار معرفی میکرد. اما در واقع از همان ابتدا مشخص شده بود که روتاری یکی از نهادهای ساخته اسرائیل برای نفوذ در کشورهای اسلامی است.
یک سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مجمع فقهی مسلمانان در اولین دوره خود در مکه بیانیهای اعلام کرده و کلوب روتاری را در کنار فراماسونری مغایر با احکام اسلامی اعلام کرد. البته مسلمانان بسیار دیر عمل کرده بودند. کلیسای کاتولیک بسیار پیش از این یعنی در سال 1308 منشوری صادر کرد. این منشور که در واتیکان صادر شد اعلام میکرد روحانیون حق عضویت یا شرکت در جلسات کلوب روتاری را ندارند و غیرروحانیون نیز باید از شرکت در انجمنهای سری محرمانه و شبههدار مانند کلوب روتاری خودداری کنند.
تمرکز کلوب روتاری روی کشورهای عربی و منطقه باعث شد تا نیروهایی مانند عبدالله والا که از شاهزادگان قجری بود به عضویت آن درآمده و متعاقبا در چند لژ ماسونی در ایران، یعنی لژهای ژاندارک، کوروش و خیام عضو شود و تا درجه خطیب که از مقامات عالی ماسونی است، بالا رود.
مسعود بهنود زیر نظر چنین اساتیدی روزنامهنگاری آموخت و سپس با نفوذ محمود جعفریان، عضو شورایعالی مطبوعات داخلی ساواک، بهعنوان سردبیر روزنامه آیندگان انتخاب شد. آیندگان اساسا روزنامهای بود که توسط داریوش همایون و با حمایت امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، روی کار آمد.
در کوران انقلاب اسلامی نیز روزنامه آیندگان به سردبیری مسعود بهنود از حامیان دولت بختیار بود و پس از انقلاب نیز بهعلت مواضع آشکار ضدانقلابی و کشف اسناد حمایت ساواک از این روزنامه، تعطیل شد. با اینکه محمود جعفریان، که در شورایعالی مطبوعاتی ساواک همکاری میکرد، کسی بود که بهنود را سردبیر آیندگان کرد و سپس برای تولید برنامه به رادیو تلویزیون برد، اما در مهرماه 1357 در دورانی که ورق برگشته بود، مسعود بهنود دادخواستی علیه جعفریان منتشر کرد و او را متهم به اتلاف اموال ملی، ایجاد جو ارعاب و خدمت به سانسور و اختناق کرد.
درحالی که محمود جعفریان پس از انقلاب به اعدام محکوم و تیرباران شد، مسعود بهنود توانست همچنان در پوشش خبرنگاری انقلابی به فعالیت خود ادامه دهد. این در حالی بود که پیش از انقلاب شخص بهنود از حلقۀ یاران فرح پهلوی بود و بهعلت حمایت از سیاستهای فرهنگی رژیم مدال مخصوص تاجگذاری را توسط معاون سازمان رادیو- تلویزیون در مراسم ویژهای در باشگاه توس دریافت کرد.
در پروژه با ایمیل، ایرانیان داخل کشور میتوانستند خبرنامههایی از طریق ایمیل دریافت کنند. این خبرنامهها موضوعات مختلفی داشت؛ از آشپزی تا زنان و فناوری. تاکید بر این بود که محتوای این ایمیلها مجرمانه نباشد، اما در پوشش محتواهای عادی و روزمره، تغییر سبک زندگی و ترویج الگوی مصرف غربی پیگیری شود. از این طریق همچنین بانک اطلاعاتی مهمی از ایمیلهای فعال کاربران ایرانی علاقهمند به این قبیل محتواها نیز در اختیار زیگزاگ و اسمال مدیا قرار میگرفت.
بودجه لازم برای امکان فنی ارسال ایمیل انبوه توسط زیگزاگ و اسمال مدیا به یک شرکت آمریکایی به اسم Mail Chimp داده شد. آرش زاد به کمک امین ثابتی این پروژه را اجرایی کردند، اما به جز با ایمیل، پروژه درسنامه نیز به عنوان یکی از پروژههای زیرمجموعه اسمال مدیا مطرح بود.
پروژه درسنامه حساسیت بیشتری داشت و با اهداف اصلی مدیران اسمال مدیا همخوانتر بود. درسنامه قرار بود در ایران شهروند-خبرنگار تربیت کند. هدف درسنامه این بود که در دوران بحرانها و ناآرامی از گزارشهای شهروندانی که خبرنگار نبودند اما به شکل آماتور خبر تهیه کرده و برای رسانههای بیگانه میفرستادند، استفاده شود. آموزش این افراد از طریق سایت اینترنتی انجام میشد. شعار این سایت این بود: «آموزش رایگان در صندوق پستی شما».
آموزشها 12 فصل داشت. مهارتهای اولیه خبرنگاری مثل عکاسی با دوربین موبایل، مشاهده، توصیف، گزارشنویسی و از این قبیل آموزشهای لازم برای کسب و ثبت خبر را به شکل رایگان در اختیار داوطلبان داخل کشور میگذاشتند. یکی از مهمترین آموزشهای درسنامه برای اعضای شبکهاش، آموزشهای امنیتی بود تا بتوانند دور از چشم نهادهای نظارتی به فعالیت خود ادامه دهند. محمود عنایت همچنین برنامهریزی کرده بود که در صورت دستگیری اعضای شبکهاش، از بیبیسی فارسی، صدای آمریکا، رادیو فردا و منوتو استفاده کرده تا جنجال تبلیغاتی علیه دستگاه قضایی ایران به راه بیندازد. علیاصغر هنرمند در بهمن 94 بالاخره بازداشت شد و عنایت نیز جنجال رسانهای مورد نظرش را راهانداخت.
اما گویا این جنجال رسانهای کافی نبود، چون روزنامه گاردین از بیبیسی انتقاد کرد که چرا به زندانی شدن هنرمند در ایران اعتراض نمیکند. گاردین اما در ادامه نوشت که بیبیسی حاضر نیست درباره ارتباطش با هنرمند صحبت کند یا به تعبیر دیگر آن را مخفی نگه میدارد. برای همین بود که صادق صبا، مدیر تلویزیون فارسی بیبیسی نیز همانطور که مطلب گاردین اشاره کرده، هرگونه ارتباط با هر یک از مرتبطینش را انکار میکرد.
به فاصله کمی بعد از افشای فعالیتهای مخفیانه بیبیسی در ایران، صادق صبا مجبور به کنارهگیری شد. اما این آخر داستان نبود. حسین باستانی یکی از کارمندان تلویزیون بیبیسی با ساخت برنامهای به نام «بُهتان برای حفظ نظام» سعی کرد تا به نحوی همه فعالیتهای مجرمانه و غیراخلاقی مخالفان ایران را بهتان و دروغ جلوه دهد.
سمت تاریک رسانهها
هفتهنامه ایرلندی و چپگرای Village در تاریخ 6 فروردین 1397 در سایت خود مقالهای به قلم جوزف دی بورکا منتشر کرد بهنام «سمت تاریک رسانهها». عنوان فرعی این مقاله این بود: «نفوذ سرویس مخفی در رسانههای انگلیسی.» محتوای منتشره در این مقاله تکاندهنده بود و معمولا در رسانههای عمومی انگلستان از آن بحث نمیشود.
این مقاله با داستان فردی به نام دیوید فلوید آغاز میشود که جاسوس شوروی در انگلستان بود اما اعتراف کرده و به اصطلاح خود این مقاله تواب میشود. سرویس اطلاعات انگلستان او را در روزنامه دیلیتلگراف بهکار میگیرد که هم سردبیرش سر کالین کوت و هم جانشین سردبیر آن، ملکوم ماگریج هر دو مامورین سابق MI6، سرویس اطلاعات خارجی انگلستان بودند. به اینترتیب سرویس اطلاعات انگلستان از نیروهای وفادار به خود در رسانههای مختلف بهره میگیرد.
همچنین در این مقاله آمده بود که یک نشریه غیرمجاز و زیرزمینی در انگلستان به اسم «لابستر» اسم جاسوسان فرهنگی MI6 و MI5 را در رسانههای مختلف آن دوران منتشر کرد. سی نفر از این نامها کسانی بودند که ضمن ارتباط با سرویسهای اطلاعاتی انگلستان، با شبکه بیبیسی کار میکردند. یکی از افسران ارشد MI6 به نام دافنی پارک که اسم مستعار او بانوی اژدها بود، در هیئتمدیره بیبیسی حضور داشت. در ردههای پایینتر، در ساختمان ریاست بیبیسی در لندن و نیز در حوزههای مختلف برنامهسازی در این تلویزیون دولتی، نیروهای وابسته به سرویسهای اطلاعاتی انگلستان دیده میشدند. در نهایت این مقاله میپرسد: «آیا واقعا بیبیسی ابزار جامعه اطلاعاتی انگلستان است؟» و پاسخ میدهد که متاسفانه بله. مقاله به کودتای 28 مرداد در ایران نیز اشاره میکند، وقتی بیبیسی رسما بهعنوان بخشی از کودتا وارد عمل شد.
باز در این مقاله آمده بود که یکی از لکههای سیاه کارنامه بیبیسی کشتار سال 1362 دراندونزی بود. طی این کشتار و جنگ داخلی، به گزارش عفو بینالملل 500 هزار نفر کشته شدند. اما کسی به این نکته اشاره نکرد که فضای لازم برای جنگ داخلی و وقوع این کشتار را عملا بیبیسی بود که فراهم کرد. به گزارش این مقاله، آندرو گیلکرایست، سفیر سابق انگلستان دراندونزی به وزارت خارجه اطلاع داد که دراندونزی برای ایجاد تغییرات موثر به کمی تیراندازی نیاز است. تصمیم بر آن شد تا برخی از اخبار را در رسانههای غربگرا پررنگ کنند با این مضمون که کمونیستها نقشه قتلعام شهرونداناندونزی را میکشند. این شایعات البته حقیقت نداشت، اما رسانهای که میتوانست با لحن بیطرفانه این تصور را در ذهن مخاطباناندونزیایی القا کند که ممکن است چنین نقشهای در کار باشد، بیبیسی بود که پای کار آمد. در نتیجه یکی از کشتارهای مخوف تاریخ جهان دراندونزی رخ داد.
به گفته این مقاله، امروز نیز که رهبری حزب کارگر با جرمی کوربین، نماینده چپگرا و سوسیالیست پارلمان انگلستان افتاده که با سیاستهای تاریخی انگلستان مخالف است، سرویسهای اطلاعاتی انگلستان با کمک همین رسانهها ماموریت تخریب او را آغاز کردهاند، چرا که نخستوزیری احتمالی او تهدیدی برای سیاستهای انگلستان و فاجعهای برای MI6 محسوب خواهد شد.
آنچه این مقاله بدان اشاره شده اما فقط بخشی از ماجراست. امروز با تلقینات همین رسانهها بسیاری از شهروندان باور نمیکنند که سرویس جاسوسی انگلستان عملا در رسانههای فارسی زبان خارجی و داخلی نفوذ کرده است. یکی از این نمونهها اسمال مدیا است. اسمال مدیا بخش مهمی از عملیات MI6 را تشکیل میدهد؛ عملیاتی برای نفوذ به بدنه مطبوعاتی کشور.
اسمال مدیا ساخته مشترک بنیاد هلندی هیفوس، بیبیسی و وزارتخارجۀ آمریکا و انگلیس است که حیطههای مختلفی را پوشش میداد. اما مهمترین پروژه اسمال مدیا «موسسه روز» بود. موسسهای که مردم عادی آن را با وبسایت روزآنلاین میشناسند و از پروژههای موفق اسمالمدیا بود که از همان زمان تاسیس در سال 1384 با اقبال زیادی روبهرو شد. سرفصلهای موسسه روز، سه مطلب اساسی است:
اول اینکه موسسه روز باید عناصر رسانهای ایرانی را در راستای تغییر نظام رفتاری جامعه و براندازی خاموش نظام جمهوری اسلامی ایران آموزش داده و توانمند کند.
دوم اینکه عناصر همدل و همسو در داخل کشور را تحت عنوان کارآفرینی و عناوین مشابه فعال کرده و بهکار بگیرد.
سوم اینکه بر مسائل مرتبط با ایجاد جامعۀمدنی با محوریت حقوقبشر و آزادی مدنی تمرکز کند.
در واقع پروژههای مهمی بهعهده این موسسه بود که باید خارج از دید نهادهای نظارتی ایران، در داخل کشور اجرا میشد.
مدیر اصلی موسسه روز اما کسی نیست جز مسعود بهنود. شخصیتی که بخش مهمی از فعالیتهای رسانهای تلویزیون فارسی بیبیسی را بهعهدهدارد.
مسعود بهنود کیست؟
مسعود بهنود، 28 مرداد 1325 در تهران متولد شد. فنون روزنامهنگاری را زیر نظر برخی از وابستگان به غرب آموخت که مهمترین آنان مجید دوامی بود. مجید دوامی روزنامهنگاری بود که بعد از کودتای 28 مرداد برای تحصیل به آمریکا رفت و سپس به ایران بازگشت تا در بالاترین سطوح مطبوعاتی فعالیت کند. بعدها معلوم شد او عضو شبکهای به اسم «بدامن» است. بدامن، یک شبکه نفوذ سرویس اطلاعات خارجی انگلستان در ایران بود که بعدها سازمان جاسوسی آمریکا نیز با آن همکاری کرد و پول زیادی را به میان آورد. مسئولیت شبکه بدامن با شاپور ریپورتر، عنصر اطلاعاتی انگلستان در ایران بود. عملیات اصلی بدامن برای مبارزه با جنبش ملی شدن صنعت نفت آغاز شده بود و کارش انتشار اخبار کذب و دروغپراکنی علیه دولت ملی دکتر مصدق و شخصیتهای حامی ملی شدن صنعت نفت بود. بنا به گفتههای مارک گازیوروسکی، استاد و پژوهشگر آمریکایی تاریخ معاصر، بودجه سالانه شبکه جاسوسی مطبوعاتی بدامن، یک میلیون دلار بود. بدامن در بخش تبلیغات، اقدام به چاپ مقالات و کاریکاتورهای مختلف میکرد و حتی در بخش عملیاتی خود به ایجاد اغتشاش توسط عناصر خیابانی اقدام میکرد. اما بدنه اصلی این شبکه را روشنفکران و مطبوعاتیهایی تشکیل میدادند که با شاپور ریپورتر، سرویس اطلاعاتی انگلستان و آمریکا همکاری کردند. یکی از این مطبوعاتیها، مجید دوامی بود که بعدها در قامت استادی مسعود بهنود قرار گرفت.
یکی دیگر از اساتید بهنود، عبدالله والا بود که شریک نشریه پرچم خاورمیانه و صاحب کاباره نایت کلاب در آبادان بود. اما اهمیت اصلی او بهخاطر عضویت در کلوب روتاری بود. روتاری از نمونههای قدیمی همین سازمانهایی است که امروزه با عناوین جذاب و دلفریب اقدام به جاسوسی و نفوذ میکنند. کلوب روتاری هدف خودش را کنار هم آوردن رهبران حرفهای و کسبوکار جهان برای خدمات انساندوستانه و تشویق به صلح در جهان در قالب معیارهای سکولار معرفی میکرد. اما در واقع از همان ابتدا مشخص شده بود که روتاری یکی از نهادهای ساخته اسرائیل برای نفوذ در کشورهای اسلامی است.
یک سال پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مجمع فقهی مسلمانان در اولین دوره خود در مکه بیانیهای اعلام کرده و کلوب روتاری را در کنار فراماسونری مغایر با احکام اسلامی اعلام کرد. البته مسلمانان بسیار دیر عمل کرده بودند. کلیسای کاتولیک بسیار پیش از این یعنی در سال 1308 منشوری صادر کرد. این منشور که در واتیکان صادر شد اعلام میکرد روحانیون حق عضویت یا شرکت در جلسات کلوب روتاری را ندارند و غیرروحانیون نیز باید از شرکت در انجمنهای سری محرمانه و شبههدار مانند کلوب روتاری خودداری کنند.
تمرکز کلوب روتاری روی کشورهای عربی و منطقه باعث شد تا نیروهایی مانند عبدالله والا که از شاهزادگان قجری بود به عضویت آن درآمده و متعاقبا در چند لژ ماسونی در ایران، یعنی لژهای ژاندارک، کوروش و خیام عضو شود و تا درجه خطیب که از مقامات عالی ماسونی است، بالا رود.
مسعود بهنود زیر نظر چنین اساتیدی روزنامهنگاری آموخت و سپس با نفوذ محمود جعفریان، عضو شورایعالی مطبوعات داخلی ساواک، بهعنوان سردبیر روزنامه آیندگان انتخاب شد. آیندگان اساسا روزنامهای بود که توسط داریوش همایون و با حمایت امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت، روی کار آمد.
در کوران انقلاب اسلامی نیز روزنامه آیندگان به سردبیری مسعود بهنود از حامیان دولت بختیار بود و پس از انقلاب نیز بهعلت مواضع آشکار ضدانقلابی و کشف اسناد حمایت ساواک از این روزنامه، تعطیل شد. با اینکه محمود جعفریان، که در شورایعالی مطبوعاتی ساواک همکاری میکرد، کسی بود که بهنود را سردبیر آیندگان کرد و سپس برای تولید برنامه به رادیو تلویزیون برد، اما در مهرماه 1357 در دورانی که ورق برگشته بود، مسعود بهنود دادخواستی علیه جعفریان منتشر کرد و او را متهم به اتلاف اموال ملی، ایجاد جو ارعاب و خدمت به سانسور و اختناق کرد.
درحالی که محمود جعفریان پس از انقلاب به اعدام محکوم و تیرباران شد، مسعود بهنود توانست همچنان در پوشش خبرنگاری انقلابی به فعالیت خود ادامه دهد. این در حالی بود که پیش از انقلاب شخص بهنود از حلقۀ یاران فرح پهلوی بود و بهعلت حمایت از سیاستهای فرهنگی رژیم مدال مخصوص تاجگذاری را توسط معاون سازمان رادیو- تلویزیون در مراسم ویژهای در باشگاه توس دریافت کرد.