اطرافیان مرموز آقای شریعتمداری به روایت امام خمینی(ره)
برای بار چهارم خدمت آقای شریعتمداری رفتیم و نظر امام را منتقل کردیم. آقای شریعتمداری گفت: من تشکر میکنم اما هماکنون که به عنوان دار التبلیغ است، بسیاری از فضلا که با ایشان (امام) و دیگر مراجع رفت و آمد دارند، قبول نمیکنند که در اینجا تدریس کنند چه برسد به اینکه ما خواسته باشیم آن را به مدرسهای به این نام تبدیل کنیم. قطعا همکاری نخواهند کرد و این کار از آغاز نخواهد گرفت.
باز هم ما تقریبا قانع شدیم به اینکه آقای شریعتمداری نمیتواند به این زودی مسئله تبدیل دارالتبلیغ به مدرسه شریعتمداری را بپذیرد.
امام: در افتتاحیه مدرسه آقای شریعتمداری شرکت میکنم
خدمت امام مراجعه کردیم و عرض کردیم نظرآقای شریعتمداری چنین است. امام فرمودند: نگرانیشان درست است، اما من به ایشان قول میدهم اگر تابلو مدرسه شریعتمداری را آماده کنند، من در وقت افتتاح در آنجا شرکت میکنم. من از تمام فضلایی که ایشان نام میبرند میخواهم که تدریس در آنجا را بپذیرند. من از طلاب هم که آنها میخواهند به دنبال تبلیغ بفرستند میخواهم آن را بپذیرند.
با دست پر به منزل آقای شریعتمداری برگشتیم. خیلی شاد بودیم از اینکه ماجرا به جای خوبی رسید. آقای شریعتمداری وقتی پیشنهاد را شنید، گفت: خود ایشان برای افتتاح میآیند؟ عرض کردیم که ایشان فرمودند اگر مدرسه به نام خود شما باشد، در افتتاح شرکت میکنند. دوباره گفت: خود ایشان با فضلا شرکت میکنند؟ عرض کردیم این طور فرمودند، حتی فرمودند با طلاب هم صحبت خواهم کرد. اصل کار اگر حوزوی باشد ایشان آن را تایید میفرمایند و فرمایش ایشان شاید اسباب قانع شدن حوزههای علمیه در سراسر کشور به ویژه حوزه خراسان هم باشد.
آقای شریعتمداری گفت: بعد چه گفتند؟ عرض کردیم که ما وقتی خواستیم بیاییم فرمودند که اگر آقای شریعتمداری این را قبول کردند، بقیه کارها را به صورت دو جانبه یا چند جانبه در حوزه حل خواهیم کرد. آقای شریعتمداری خوشحال شد و برای ما که آمدیم و این پیامها رامنتقل کردیم دعا کرد. بعد هم گفت بسیار خوب، پس از این به بعد، مذاکرات دوگانه و چندگانه در خود حوزه خواهد بود.
امام: از شر افراد مرموز اطراف آقای شریعتمداری نمیتوان ایمن بود
ما از آنجا برای خداحافظی خدمت امام برگشتیم و عرض کردیم از اینکه به ما فرصت دادید تا بتوانیم چنین خدمتی را داشته باشیم تشکر میکنیم و راهنماییهایی که فرمودید موضوع را آرام کرد. امام نیز با چهرهای شاد، مسئله را به ارتباط دوگانه و چند گانه در خود قم موکول کردند و برای ما و آقای فلسفی و به خصوص آیتالله میلانی دعا فرمودند.
میخواستیم خداحافظی کنیم که امام فرمودند: البته این نشان میدهد که در اطراف ایشان اشخاصی هستند که نمیگذارند و ممکن است تا حالا هم شر آنها بوده که این اشکالات را برای ایشان پدید آورده است. از حالا به بعد هم نمیشود از آن شرور که خیلی مرموز در اطراف هستند، ایمن بود. ولی اگر مجددا کاری در اینباره بود شما را مطلع خواهم کرد.
خداحافظی کردیم و به تهران آمدیم و به خدمت برجستگانی مثل شهید مطهری، شهید بهشتی و مرحوم فلسفی رسیدیم. یکی از برادران هم موظف شد در مشهد به خدمت آیتالله میلانی برسد و مطالب را بگوید، با اینکه خود آقای فلسفی این کار را کرده بود.
این وضعیت تنها یک هفته ادامه داشت. علیرغم وعده هماهنگی آقای شریعتمداری با حوزه، اعلامیهای صادر کرد. امام در واکنش به این اقدام گفتند: اگر ایشان درحال مطالعه(برای تاسیس مدرسه) هستند، چهطور است که بدون مشورت با حوزه اعلامیه دادهاند؟ ایشان در واکنش به تکذیب صدور اعلامیه از سوی آقای شریعتمداری فرمودند: اعلامیه در فلان چاپخانه با این تعداد آماده چاپ است و شاید الان تعدادی از آن چاپ شده باشد. وقتی این مطلب را به آقای شریعتمداری گفتیم، وی گفت: عجب! ایشان به چیزهایی که مربوط به من است، از من واقف ترند!
آقای شریعتمداری از این سخن امام نگران شده بود. فرمایش امام بر این اساس بود که در اطراف ایشان آدمهای مرموزی هستند که کارهایی انجام میدهند و ایشان را در مقابل عمل انجام شده قرار میدهند. امام خواسته بودند این اعلامیه منتشر نشود تا حوزه بتواند تصمیم گیری کند، ولی حدود یک هفته بعد منتشر شد!
وقتی مجددا در قم به خدمت امام رفتیم از چندنفری که با آقای شریعتمداری ملاقات کرده بودند شنیدیم که گفته است: بله. بعضی آقایان آمدند و صحبتهایی کردند ولی ما تصمیم خود را گرفته بودیم!
تدبیر مرحوم فلسفی درمقابله با تاسیس دارالتبلیغ در میدان امام حسین(ع)
دارالتبلیغ یک موضوع مرموز در حوزههای علمیه سراسر کشور شد. در تهران مسجد امام حسین(ع) در حال تاسیس بود. یک فضای بسیار بزرگی در کنار این مسجد بود و تابلو زده بودند که مرکز دارالتبلیغ در این جا تاسیس میشود. شخصی به نام ابوحسین یکی از وابستگاه آقای شریعتمداری و از تجار آذری بود که از مرحوم فلسفی برای یک دهه دعوت کرده بود و مجلس را درهمین محل مسجد قرارداده بود.
برادران وقتی این موضوع را شنیدند نگران شدند. به خدمت امام رسیدیم و عرض کردیم یک چنین خبری هست که آقای ابوحسین و دیگران قصد دارند مرکز دار التبلیغ در تهران ساخته شود و از آقای فلسفی هم یک دهه دعوت کردهاند که در این باره سخنرانی کند. امام فرمودند که آقای فلسفی هوشیار و متوجه است، شما به خود ایشان مراجعه کنید.