تیغ تحریف بر تاریخ زندگی ائمه(ع)
اهمّیّت آگاهی یافتن از فواید امامت و نقش امامان(ع)
خب، نبوّت آمد و ما میدانیم نبوّت براى چه آمد. امّا امامت براى چه آمد؟
یک بحث دیگرِ نسبتا مفصّلترى هم درباره این مسئله داریم که ائمّه ما، بخصوص ائمّه هشتگانه، از امام سجّاد(ع) تا امام عسکرى(ع)، وضعشان و نقششان در زندگى و برنامهشان در مقابل حوادث چه بوده است؟ یک تعریف و معرّفى اجمالى از سیره ائمّه هدى(ع) موضوع بحث ما در این چند روز است. بحث، بحث مفصّلى است و از قبل همینطور این بحث در ذهنم بوده و روی آن از مدّتى پیش، مطالعه میکردم و یادداشتهایی برمیداشتم. گاهی مختصرا سخنرانی هم کردهام امّا این بحث را تدوین نکردهام، یک بحث دربسته سربسته کاملشده پختهشدهاى نیست؛ با شش هفت جلسهاى هم که من اینجا صحبت خواهم کرد، بحث تمام نمیشود و بیشتر ادامه خواهد داشت. تا آن مقدارى هم که ممکن است، مطلب را خلاصه و فشرده میکنیم و حاشیهاى وارد میشویم؛ به امید اینکه خود شروع این مسئله و طرح این مسئله اصلاً تأثیرى داشته باشد و تحوّلى در فکر ما و در بینش ما و در تلقّى و دریافت ما نسبت به این بزرگواران بهوجود بیاورد؛ چون ما در دنیا و آخرت با اینها سروکار داریم پس باید اینها را بشناسیم و باید بدانیم که راهشان چه بوده. بنابراین لازم است که این مسائل روشن شود.
ضرورت شناخت روش ائمّه(ع) در برابر شیعیان، خلفا و علمای درباری
ائمّه هدى(ع)، این کسانى که ما اینها را بهعنوان پیشوا و مقتداى خود قبول کردهایم، روش زندگى و مشىشان در زندگى چیست؟ در مقابل حوادث و جریانات روز چگونه عمل میکردند؟ مناسبات آنها با پیروانشان چگونه مناسباتى بود؟ رابطهشان با دشمنانشان، با خلفاى زمان، با علماى وابستـــه به خلفاى زمان _ مثل ابویوسفها ۱، زُهْرىها ۲ و غیره _ چگونه رابطهاى بود و چه مناسباتى با آنها داشتند؟ آیا اینها را لازم نیست بدانیم؟ آیا شما نباید بدانید که امام صادق(ع) با شیعه چگونه عمل میکرد و چگونه مناسباتى داشت و با خلفاى زمان چگونه عمل میکرد و چگونه مناسباتى داشت؟ اینها را نباید شما بدانید؟ آیا حالا میدانید؟ ممکن است چیزهایی در ذهنتان باشد، امّا میدانم که نمیدانید. نه اینکه بخواهم این را بهعنوان اهانت عرض کنم؛ نه، براى خاطر اینکه این مسئله، مسئلهاى است که یک دست نیرومندِ فوقالعاده قوىاى سالیانی در این زمینه کارها کرده و آن، دست تحریف است. سابقه دخالت دست تحریف در این مسئله، به سابقه قدمت خود این مسئله میرسد. یعنى از همان روز زندگى خود ائمّه(ع) دست تحریف داشت کار میکرد براى اینکه وضع زندگى اینها را جور دیگر وانمود کند. فرض کنید کسی مورد اطمینان و مورد قبولتان است و شما گفتهاید که هرچه او گفت، من قبول دارم. آن شخص الان پیش شما هم نباشد. بعد خیلی طبیعی است یک نفر آدم ذىنفع بیاید به شما بگوید که فلانى اینطور گفت، فلانى به نفع من اینطور قضاوت کرد؛ براى اینکه شما هم همانجور قضاوت کنید؛ این خیلى امر طبیعى است. خیلى طبیعى است که ربیع ۳ ، غلام و مستخدم منصور بگوید که امام صادق، رهبر شیعیان آمد پیش ارباب ما منصور و اینجور تواضع کرد، اینجور دستش را بوسید، اینجور تملّق کرد. از ربیع چه توقّعی دارید؟ توقّع دارید ربیع بیاید بگوید امام صادق(ع) در مجلس منصور علیه او شعار داد؟ خب ربیع اینجورى حرف میزند دیگر. ربیع خادم منصور است، باید اینطور حرف بزند. بعد پسر ربیع از قول ربیع نقل میکند، نوه او از قول او نقل میکند؛ باز یک نفر از شیعیان سادهلوحِ سادهدل هم از قول نوهى ربیع نقل میکند! نتیجه این میشود که در کتاب مینویسند: عن محمّدبن سلیمانبن ربیع _ یکى از چهرههاى خیلى شناساى موجّهِ خوبِ نجیبِ شیعهى واقعى _ و کان متشیّعاً ۴ _ نوه ربیع، شیعه بود؛ بعد هم گفتند چون نوه ربیع شیعه بود، این قضیّه را براى ما نقل کرد؛ ولى اگر سنّى بود، نقل نمیکرد! _ عن أبیه، عن أبیه (که ربیعِ معروف است) که گفت در مجلس منصور بودم که امام صادق(ع) وارد شد، خیلى تملّق کرد و گفت: «یا امیرالمؤمنین! من را ببخش، تو بزرگى؛ تو به شیوه پدران _ ایّوب، یوسف و سلیمان _ عمل کن!» ۵ شما را به خدا ببینید چه تحریفی صورت گرفته؛ امام صادق(ع)، سلالهى نبوّت، در مقابل منصور، بازمانده نمرود، بازماندهى فرعون _ و به گفته خودشان، «فرعون هذه الأمّة» ۶ _ آنطور حرفی بگوید. میشود انسان جور دیگر هم منظورش را پوشیده کند. اگر امام صادق(ع) میخواست در آن مجلس کشته نشود، خب هزار جور بلبلزبانى وجود داشت، هزار جور دیگر حرف زدن بود؛ لزومى نداشت که یک دروغ بیّنى به مقدّسات عالم، به انبیای عالم، به این سلسله حقّ و حقیقت در تاریخ ببندد. پس پیداست که این حرف دروغ است. امّا راوى، روایت کرده دیگر. راوى کیست؟ ربیع.
پانوشتها:
۱- قاضی ابویوسفبن ابراهیمبن حبیب انصاری (183 _ 113ق) فقیه و اصولی و مجتهد و متخصّص سیره و جنگها و تاریخ عرب. وی از شاگردان ابوحنیفه بود و در زمان خلافت مهدی وهادی وهارون الرّشید عبّاسی در بغداد به منصب قضاوت رسید و اوّلین کسی بود که قاضی القضات نام گرفت.
۲- محمّدبن مسلم زُهْری (124 _ 58 ق) از تابعان و فقیهان و محدّثان بزرگ مدینه؛ دانش فقهای هفتگانهی اهل تسنّن در آن زمان را فراگرفته بود بهطوری که گروهی از بزرگان فقه و حدیث از او روایت کردهاند. وی از علمای درباری بود ولی با این حال شیفتهی عظمت امام سجاد(ع) بود.
۳- ربیعبن یونسبن محمّد؛ رازدار منصور وهادی عبّاسی.
۴- کسی که شیعه است و آن را ابراز کند.
۵- بحارالانوار، علّامه محمّدباقر مجلسی، ج 47، ص 193
۶- این تعبیر در روایات برای خلفای جور به کار رفته است.