تخریب تمدن، شیوه مستبدان برای اسارت یک ملت
وقتى که این احساس در یک ملّت به وجود آمد که شخصیّت برجستهاى در پیشینه زندگى تاریخى او وجود نداشته است، احساس حقارت میکند. وقتى احساس حقارت کرد، کار براى آن متصرّف مستبد، بسى آسان است. براى اینکه کسى را تصرّف کنى، اوّل کوچکش کن، تحقیرش کن، به او حالى کن که چیزى نیست، در دل او این مطلب را فرو کن که هیچ نقطه مثبتى در زندگى او وجود ندارد. وقتى که او خوب باورش آمد که هیچى نیست و بىشخصیّت است، خیلى آسان میشود او را تصرّف کرد.
این مطلبى است که برای شما احتیاجى به اثبات و استدلال ندارد. شما مىبینید که پیشینههاى پرافتخار را در کشورها و در جامعهها و در میان ملّتهاى محکوم چگونه خلع کردند؛ با چه عناوین و بهانههایی زدودند؛ چگونه صورتهاى زیبا و منوّر را زشت جلوه دادند؛ اینها را شما مىبینید و روشن است. پس استعمارگران و به تعبیر جالبتر، دشمن _ دشمنى مخصوص استعمارگر نیست؛ خیلىها دشمن هستند که استعمارگر هم نیستند_ وقتى که میخواهد ملّتى را تصرّف و استثمار کند و مورد بهرهکشى قرار دهد، یکى از حیلههاى مؤثّرش این است که شخصیّتهای برجسته را از او بگیرد.
این کار به دو صورت ممکن است انجام بگیرد:
1)به فراموشی سپردن نام قهرمانان
یک وقت هست که یک شخصیّت را بکلّى پامال میکنند، یعنى درباره یک انسان، توطئه سکوت به وجود مىآورند؛ درباره او حرف نمیزنند و یا بالاتر، اگر کسى نام او را برد، این را گناهى به شمار مىآورند که مستحقّ مجازاتى است. مثل چه؟ مثل روش معاویه در زمان حکومتش. از طرف شام بخشنامهاى به تمام مناطق قلمرو اسلامی صادر شد: «الا برئت الذّمّة ممّن روى فى آل ابىتراب»؛ هر کس که جملهاى را درباره على و خاندان على(ع) نقل کند، من ذمّه اسلام را از او برداشتم، یعنى او مسلمان نیست و با او باید معامله کافر حربى شود. کافر حربی یعنى انسانی که از نظر جامعه اسلامى اصلا حیثیّت اجتماعى ندارد، از حقوق جامعه اسلامى برخوردار نیست و رویش حساب نمیشود.
این کار به شدّت تعقیب شد. حاکم و خلیفه دیگرى را بعد از زمان معاویه سراغ ندارم که یک چنین وضعى را به وجود آورده باشد، البتّه در زمان عبدالملک و هشام تا یک حدودى اینجور بود، امّا نه آنچنان وسیع و نه آنچنان پیگیر که در زمان معاویه بود. معاویه دستور داده بود از على(ع) روایتى نقل نکنند، درباره على(ع) هم روایتى نقل نکنند، با شیعیان على(ع) هم معاشرت نکنند. کار به جایی رسیده بود که اگر کسى با کسى دشمن بود، میگفت این شیعه على(ع) است و این تهمت، استدلال و اقامه بیّنه لازم نداشت!
وقتى میگفتند کسى شیعه على(ع) است، معنایش این بود که باید دستگیر شود و برود به زندانهاى حکومت اموى و بعد هم اعدام شود و از بین برود. به قول مورّخان: «الأخذ بالظّنّة و القتل بالتّهمة»؛ اگر نسبت به کسى ظنین میشدند، او را میگرفتند و اگر کسى متّهم میشد، او را میکشتند. در دورهى بنىعبّاس هم یک خلیفه را سراغ دارم که همین جور عمل میکرد و او متوکل عبّاسى بود که درصدد بود نام اهلبیت و نام این خاندان را از بین ببرد.
این یک جور از بین بردن است. ولى اینجور از بین بردن چقدر مؤثّر است؟ خیلى کم تأثیر دارد. شیخ راضى آل یاسین، مؤلّف کتاب «صلحالحسن(ع)» میگوید: «در تکوین عالم، خاصیّت زور و استبداد این است که هرگاه روى هر مسئله فکرى و هر جریان فکرى، زور و استبداد و قدرتنمایی به وجود آمد، آن جریان فکری رشد میکند؛ این خاصیّت طبیعى است».
تجربهها هم همین را به ما نشان میدهد. این راه، خیلى موفّق نبود و دیدید که در زمان خود معاویه آن همه خفقان و اعدام به جایی نرسید، تا آنجا که بعد از آنکه پسرش روى کار آمد، و آتشهاى خفته در زیر خاکستر جرقه زد و خودش را نشان داد.
2) تحریف چهره قهرمانان
اى کاش همه خلفا بنىامیّه و خلفا بنىعبّاس اشتباه میکردند و راه معاویه را دنبال میکردند. امّا آنها این اشتباه را نکردند و راهى بهتر از راه معاویه اختراع کردند و آن این بود که چهره را از بین نبردند بلکه آن را تحریف کردند و این خطرناک است.
آنچنان این تیر به هدف نشست که با وجود گذشت قرنها دوستان اهلبیت، اهلبیت(ع) را آنچنان مىبینند که آن دشمنان میدیدند. در زندگى اهلبیت(ع) این جنایت بزرگ موفّق شد. هنوز آنچنان است که شیعه امام صادق، ایشان را آنچنان معرّفى میکند که اگر من را آنجور معرّفى کنند، توهین تلقّى میشود. امام سجّاد(ع) را همین جور معرّفی کردند. امام سجّاد(ع) را یک آدم ضعیفِ بىاراده بازیچه بیمار معرّفى کردند؛ امام بیمار! هیچ لقب افتخارآمیز دیگرى غیر از «بیمار» براى یک امام پیدا نکردند! آن هم چه امامى؟ امام چهارمى که به نظر ما بنیانگذار نهضت مخفى شیعى بعد از واقعه کربلا است؛ امام سجّادى که متزلزلکننده بنیان اموى است؛ کسى که ضامن همه نهضتهایى است که در طول تاریخ تشیّع به وسیله شیعه انجام گرفته است. شیعه امروز امام سجّاد(ع) را یک بیمار میداند؛ در حالى که بیماری امام سجّاد محدود به همان چند روز کربلا است. خب، شما هم در عمرتان چند روز بیمار میشوید، اسم «بیمار» که دیگر نباید تا آخر روى این شخص بماند. به جاى نامها و عنوانهاى افتخارآمیز امام مجاهد، امام عالِم، امام آگاه، امام سازمانبخش، امام تشکیلاتده، امام به وجودآورنده نهضت، امامى که موتور گردونه تاریخى تشیّع است، بگویند: «امام بیمار»!