پرسش:اخیراً بحثی در محافل علمی حوزوی و فضای مجازی مطرح شده مبنی بر اینکه ما اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی و روانشناسی اسلامی و به طور کلی علوم انسانی اسلامی نداریم و معتقدند اقتصاد اسلامی یک شوخی است! حال پاسخ ما نسبت به این طرح شبهه چگونه باید باشد؟
پاسخ:علم و دین، دو بال پرواز
تضاد میان علم و دین از دیرباز در جوامع انسانی مطرح بوده به طوری که برخی دانشمندان منشأ پیدایش دین را جهل میدانند. یعنی معتقدند هر چقدر انسان نسبت به حقایق علمی محیط پیرامونی خودش جاهل باشد نیاز به دین و توجیهات دینی پیدا میکند. اما به محض اینکه حقایق علمی محیط پیرامونی خودش را کشف کرد دیگر نیازی به دین پیدا نمیکند، در واقع علم او به حقایق عالم هستی جایگزین دین میگردد. این در حالی است که برای بشریت هیچ چیز گرانتر و مشئومتر از جدایی دین و دانش نیست. این جدایی تعادل اجتماع بشری را از بین میبرد. هم دنیای قدیم و هم دنیای جدید، گاه دچار بیتعادلی شده و تعادل خود را از دست داده است. زمانی مردم گرایشهای دینی خود را جدای از علم جستجو میکردند این بیماری عمده دنیای قدیم بود، همچنانکه بیماری عمده دنیای جدید این است که عدهای در جستجوی علم منهای دین هستند. اکثر انحرافات و بدبختیهایی که بشر امروز را تهدید میکند، ناشی از این است که علم را جدا از ایمان و دین میخواهد. همای سعادت آن روز بر سر بشر سایه خواهد گسترد که وی عمیقاً پی ببرد که به این هر دو اصل مقدس نیازمند است،و بداند مرغی است که به دوبال برای پرواز نیاز دارد. بالی از دانش و بالی از دین و ایمان.
مبنای تقسیمبندی علوم به دینی و غیردینی
اساساً این تقسیمبندی درستی نیست که ما علوم را به دو رشته تقسیم کنیم. علوم دینی و علوم غیردینی. تا این توهم برای بعضی پیش بیاید علومی که اصطلاحاً علوم غیر دینی نامیده میشوند، از اسلام بیگانهاند. جامعیت و خاتمیت اسلام اقتضا میکند که هر علم مفید و نافعی را که برای جامعه اسلامی لازم و ضروری است، علم دینی بخوانیم. پس هر علمی که به حال اسلام و مسلمین نافع است و برای آنها لازم است، آن را باید از علوم دینی شمرد، و اگر کسی خلوص نیت داشته باشد و برای خدمت به اسلام و مسلمین آن علم را تحصیل کند، مشمول اجر و توابهایی که در تحصیل علم گفته شده قرار میگیرد، و حال او شامل این حدیث شریف است که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: انالملائکه لتضع اجنحتهالطالب العلم» فرشتگان زیرپای طالبان علم بالهای خود را میگسترانند. (الکافی، ج 1، ص 34)
اما اگر خلوص نیت در کار نباشد، تحصیل هیچ علمی، ولو یاد گرفتن آیات قران باشد اجر و ثوابی ندارد.
تفاوت میان علم اقتصاد و مکتب اقتصاد
در همه مکاتب دنیا یک ساحت اقتصاد، مکتب اقتصاد و ساحت دیگر علم اقتصاد است،و این مطلب که بین علم اقتصاد و مکتب اقتصاد فرق است اجماع جهانی دارد. شهید مطهری و شهید صدر هم در اقتصاد تا نیم قرن پیش این مطلب را گفتهاند. بنابراین اقتصاداسلامی را نباید مطلقاً نفی کرد، بلکه ما مکتب اقتصاداسلامی داریم. همچنان که مکتب اقتصاد لیبرالیستی و سوسیالیستی در جهان وجود دارد، که این مکاتب اقتصادی به نوع جهانبینی و گرایشهای فکری و تفسیری که از جهان هستی و نظام ارزشی خود دارند برمیگردد.
چگونگی پیوند اسلام با اقتصاد
اسلام دو پیوند با اقتصاد دارد: مستقیم و غیرمستقیم، پیوند مستقیم اسلام با اقتصاد از آن جهت است که مستقیماً یک سلسله مقررات اقتصادی درباره مالکیت،مبادلات، مالیاتها، ارث، هیئت و صدقات،وقف، مجازاتهای مالی یا مجازاتهایی در زمینه ثروت و غیره دارد. اسلام؛ کتاب البیع،کتاب الاجاره، کتاب الوکاله، کتاب الرهن، کتاب الارث، کتاب الهیه، کتاب الوقف دارد.
پیوند غیر مستقیم اسلام با اقتصاد از طریق اخلاق است. اسلام مردم را توصیه میکند به امانت، عفت، عدالت، احسان، ایثار، منع دزدی، خیانت، رشوه همه اینها در زمینه ثروت است و یا قسمتی از قلمرو این مفاهیم ثروت است. زیرا تا حدود مسائل اقتصادی روشن نشود حدود عدالت و امانت و عفت و احسان و همچنین حدود دزدی و خیانت و رشوه روشن نمیشود.
جمعبندی
اسلام به عنوان یک دین جامع و خاتم ادیان نقشه راه سعادت و رستگاری انسان را در همه ابعاد فردی و اجتماعی ارائه داده است. اگر قائل به این باشیم که علوم انسانی اسلامی نداریم در واقع جامعیت مکتب اسلام و نوع نگاه خاصی که اسلام به انسان، جامعه و نظام هستی دارد را نفیکردهایم. در نتیجه برنامه هدایت الهی مخدوش گردیده و نقض غرض الهی از خلقت انسان پیش میآید، که از ساحت حکمت، قدرت و علم خداوند به دور است.