تنفر دنیای اسلام از وهّابیگری
نهضت وهّابیگری و حرکت وهّابیگری که یک حرکت ارتجاعی و استعماری بود. یک عدّه از اعراب به تحریک دشمنان آمده بودند بر حجاز مسلّط شده و بقعههای حجاز را خراب کرده بودند، قبور صحابه اوّلین را ویران کرده بودند و یک موج نفرتی از وهّابیها در همه عالم جریان داشت. در همه اقطاری که مسلمانی زندگی میکرد، مردم مسلمان، ضد وهّابی و دشمن وهّابی بودند؛ از زمان حالا بیشتر و شدیدتر. امروز هم وهّابیها در دنیای شیعه و سنّی طرد و منفورند. بنده در حاشیه همان کتاب اشارهای کردهام و گفتهام که وهّابیگری یک نهضت و یک حرکت ارتجاعی استعماری بود که اصلاً برای تفرقهانداختن میان مسلمانان بهوجود آمده و چیزی است که هیچ مسلمانی نمیتواند با حرکت و جنبش وهّابیگری موافق باشد؛ امّا هماناندازهای که امروز بنده و شما نسبت به وهّابیگری بیعلاقه و متنفّر و دشمن هستیم، چندین برابر در آن روز مردم نسبت به وهّابیگری، دشمن و مبغض و متنفّر بودند. علّتش هم این بود که قضیّه تازه واقع شده بود. قبور ائمّه(علیهمالسّلام) و اولیاء و صحابه و دیگران، تازه ویران شده بود. این نهضت ارتجاعی استعماری تازه عَلَم شده بود. چون اینطور بود مسلمانهای هند هم که مسلمانهایی بودند اکثریّت سنّی و اقلّیّت شیعه، یکپارچه ضد وهّابی بودند. انگلیسیها آمدند بین مردم شایع کردند و گفتند که مولا شاه اسماعیل دهلوی _ آن مرد عالم جلیلالقدر _ و دیگران و دیگران وهّابی هستند. البتّه این یکی از نقشهها بود و این نقشه یک مدّتی هم کارگر شد؛ یک عدّه از مردم سادهلوح به این نقشه تسلیم شدند و تحت تأثیر آن قرار گرفتند و این بزرگمَردان را وهّابی هم دانستند، امّا تدریجاً مطلب برطرف شد و امروز وقتیکه نگاه میکنیم، میبینیم که اینها وهّابی نبودهاند بلکه ضدّ انگلیس بودهاند که خود انگلیسها ارباب وهّابی بودهاند. بنابراین رهبران مسلمان هند، ضدّ وهّابی هم بودهاند. این مطلب از نظر امروز ما یک چیز خیلی روشن و صریحی هم هست.
خواستم یک نمونهای عرض کرده باشم که شما برای اینکه وضع امامزادگان انقلابی دوران ائمّه(علیهمالسّلام) را درست درک کرده باشید، از نقشههایی که دشمن برای خرد کردن یک گروهی مثل گروه امامزادگان انقلابی دوران ائمّه(علیهمالسّلام) از آنها استفاده میکند تا حدودی آگاهی داشته باشید.
منصور عبّاسی ازجمله خلفائی بود که تحت فشار این امامزادهها قرار گرفت و رفت بر سر منبرها در ملأعام و در حضور یک جمعیّتی از مردم بنا کرد به اولاد امام حسن مجتبی(علیهالسّلام) و بقیّه امامزادگانی که از اولاد امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) بودند، دشنام دادن و به خود آنها هم اکتفا نکرد بلکه به پدران آنها _ به امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) حتّی به امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) که خود منصور یکوقتی از دُعاة1 آن بزرگوار بود _ هم بنا کرد بد گفتن و طعن زدن و اشکالات بیجا و بیمورد گرفتن؛ برای اینکه این انقلابیّون را از نظرها بیندازد.
این را شما بهعنوان یک اصل موضوعی مسلّم در بررسی زندگی امامزادگان دوران ائمّه(علیهمالسّلام) در دست داشته باشید و یادتان باشد که این روایات ضدّ امامزادهها را دشمنان این انقلابیّون درست کردهاند برای اینکه این انقلابیّون را از نظرها بیندازند.
تقسیم امامزادگان انقلابی به ۲ دسته
و امّا اینکه نظر خود بنده در زمینه این انقلابیّون چیست؟ نظر بنده در مورد امامزادهها با مطالعهای که در این زمینه کردهام این است که این امامزادهها بهطورکلّی به دو گروه تقسیم میشوند:
1) امامزادگان دنیاگرا: یک گروه آن امامزادههایی هستند که برای به دست آوردن یک مالومنال یا یک مقام دنیوی میخواستند از عنوان و از وجهه امامزادگی خود استفاده کنند. یکقدری هم شجاعت و شهامت داشتند و از آن هم استفاده میکردند؛ یک شمشیری بلند میکردند و شمشیر را که برمی داشتند، با یک چند نفر از یارانشان خروج میکردند و قیام میکردند، دستگاه حکومت ملتفت میشد که اینها قیام کردهاند. حالا غالباً اینطوری است که اینگونه امامزادههایی که اوّل خودشان را جزو ناراضیهای از دستگاه حکومت قلمداد میکردند و کارشان هم احیاناً به خروج و قیام میرسید، عاقبةالامر هم با حکومت آشتی میکردند؛ این دسته عاقبت با حکومت رفیق میشدند!
یک دسته اینها هستند که انگیزهشان خدا نبوده، دین و قرآن نبوده، تجدید حکومت حق و اسلام و عدالت نبوده، بلکه دعوت به نفس میکردند؛ یعنی میخواستند که خود را در رأس قرار بدهند برای اینکه آنها هم یک آدمی باشند لنگه منصور، یا لنگههارون، لنگه مأمون و معتصم و متوکّل، نه اینکه میخواستهاند حکومت علوی و حکومت قرآن را سرِ کار بیاورند. اتّفاقاً چون ایمان درستی نداشتند و هدفشان شخص و منافع شخصی بود، اینها هم بعد از مدّتی که مبارزه میکردند اگر چشمکی از طرف دستگاه قدرت به اینها زده میشد فوراً جلب میشدند و میرفتند و حتّی گاهی همکاری هم میکردند!
پانوشتها:
1- دعوتکنندگان