۸۲ - ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع) - «تقیّه» نام دیگر فعالیت تشکیلاتی(2) ۱۳۹۹/۰۸/۲۷
ده گفتار از رهبرمعظم انقلاب در تحلیل مبارزات سیاسی امامان معصوم(ع)-۸۲
3) وجود منصبی به نام «باب» برای اصحاب خاصّ ائمّه(علیهمالسّلام)
در زمینه تشکیلات یک قرینه دیگری هم بنده عرض کنم که به نظرم چیز مهمّی باشد، محقّقین در دنبال این مطالب راه بیفتند. مطلبی که بنده در خلال مطالعه در روایات اهلبیت(علیهمالسّلام) درباره زندگی ائمّه(علیهمالسّلام) به آن برخورد کردهام، و این را قرینهای دانستم بر اینکه روابط پنهانی میان امام و دوستان و مَوالیان و گروههای طرفدار خودش وجود داشته که اسمش تشکیلات است، عبارت از این است که:
در بعضی از کتب سیره ائمّه(علیهمالسّلام) میرسیم به این جمله راجع به امام سجّاد که میگوید: «و کان بابه یحْیى بْن أمّ الطّویل.»1؛ «باب امام، یحییبن امّطویل بود.» و راجع به همه ائمّه از امام حسین به بعد تا امام یازدهم(علیهمالسّلام) برای هرکدام یک نفر را بهعنوان باب، معیّن میکند که راجع به ائمّه قبل نیست، راجع به امام حسن، امیرالمؤمنین(علیهمالسّلام) تعبیر باب نیست. این باب چیست؟ شما مناقب ابن شهرآشوب را بردارید نگاه کنید، ذیل حالات هریک از ائمّه(علیهمالسّلام) یک نفر آدم معرّفی شده بهعنوان اینکه این باب این امام بود.2 این باب چیست؟ مگر امام در خانه نشسته بود و کسی را راه نمیداد و اطرافیانش نمیگذاشتند که مردم بروند خدمت آقا برسند، دست آقا را ببوسند، تا یک باب بخواهد که بروند آن باب را ببینند و او برود مثلاً با آقا رابطه برقرار کند، مگر اینطوری بوده قضیّه؟ مسلّماً نه؛ امام سجّاد(علیهالسّلام) شب، روز، وقت، بیوقت، در بازار، در بیابان، در خیابان، در مسافرت با مردم بوده؛ امام صادق(علیهالسّلام) هروقتیکه آزاد بود، خانهاش محاصره نبود، در تبعید نبود، در زندان نبود، مردم میآمدند و میرفتند، با او صحبت میکردند؛ حجابی بین آنها و مردم نبود تا اینکه بخواهند یک بابی داشته باشند. پس این بابها از امام فرمان میگرفتند و تقاضاها و نیازها و کارهای مردم را به امام میرساندند، چه کارهایی را؟ کارهای مخفی را وَالّا کارهای آشکار را که خودشان میآمدند و میگفتند، در مورد مسائل پنهانی و مستور و مکتوم و مخفی آنچه لازم بوده که بین امام و دیگران ارتباطی باشد، بهوسیله این باب انجام میگرفته. این است که اسم اینها را گذاشتند باب. اتّفاقاً میرسیم به این مطلب که اغلب یا چند نفر از این کسانی که جزو باب ائمّه(علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، مثل همین یحییبن امّطویل مثل معلّیبن خنیس، یکوقتی هم گویا شناخته شدهاند و با وضع فجیعی کشته شدهاند و به قتل رسیدهاند که به معلّیبن خنیس قبلاً 3 اشاره کردهام و گفتهام که داودبن علی برای اینکه شیعیان را بشناسد و آنها را در مدینه قلعوقمع بکند، دید باید معلّیبن خنیس را بگیرد؛ لذا معلّیبن خنیس را گرفت و ظاهراً شکنجه داد یا تهدید کرد و گفت: «باید شیعیان را معرّفی کنی.» او گفت: «اگر اسمشان زیر پایم هم بود، پایم را بلند نمیکردم تا تو ببینی.» و معرّفی نکرد تا او را کشتند. یا همین حجّاج، یحییبن امّطویل را خواست و از چیزهایی سؤال کرد و او جواب نداد، دستور داد زیر شکنجه او را کشتند؛ یعنی این دستش را قطع کردند، آن دستش را قطع کردند، این پا و آن پا و در آخر زبانش را و یحییبن امّطویل شهید شد و از دنیا رفت و او باب امام سجّاد(علیهالسّلام) بود.
این بابها مورد یکچنین شکنجهها و آزارهایی هم قرار میگرفتند و این خود، نمایشگر این حقیقت است که اینهایی که بهعنوان باب ائمّه(علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، واقعاً کلید تشکیلات تشیّع محسوب میشدند و دشمن اگر میخواسته به تشکیلات راه پیدا کند، اگر [باب] را میشناخته، از راه اینها میخواسته راه پیدا کند. منتها امام هم میدانست که چه کسی را باب خودش قرار بدهد؛ یحییبن امّطویل را باب خودش قرار میداد که اگر زیر شکنجه کشته هم بشود حرف نزند، معلّیبن خنیس را باب خودش قرار میداد که اگر به دار کشیده بشود و بدنش به آتش کشیده بشود، درعینحال زبانش باز نشود. یک چنین چیزی را بنده بهعنوان مؤیّد این مطلب عرض میکنم.
پانوشتها:
۱- مناقب آلابیطالب(ع)، ابنشهرآشوب، ج4، ص176.
۲- در جلد چهارم کتاب مناقب آلابیطالب(ع) افراد زیر بهعنوان باب معرّفی شدهاند: رُشید هَجَری بهعنوان باب امام حسین(ع) (ص77)؛ یحییبن امّ طویل بهعنوان باب امام سجّاد(ع) (ص176)؛ جابربن یزید الجعفی بهعنوان باب امام باقر(ع) (ص211)؛ محمدبن سنان بهعنوان باب امام صادق(ع) (ص280) [البتّه این نسبت محلّ تردید است]؛ مفضّلبن عمر بهعنوان باب امام کاظم(ع) (ص325)؛ محمّدبن راشد بهعنوان باب امام رضا(ع) (ص368)؛ عثمانبن سعید سمّان بهعنوان باب امام جواد(ع) (ص380)؛ حسینبن روح نوبختی بهعنوان باب امام حسن عسکری(ع) (ص423).
۳- در گفتار دهم کتاب حاضر ذیل عنوان «وجود رگههای فعّالیّتهای مبارزاتی در زندگی ائمّه (ع)».
در زمینه تشکیلات یک قرینه دیگری هم بنده عرض کنم که به نظرم چیز مهمّی باشد، محقّقین در دنبال این مطالب راه بیفتند. مطلبی که بنده در خلال مطالعه در روایات اهلبیت(علیهمالسّلام) درباره زندگی ائمّه(علیهمالسّلام) به آن برخورد کردهام، و این را قرینهای دانستم بر اینکه روابط پنهانی میان امام و دوستان و مَوالیان و گروههای طرفدار خودش وجود داشته که اسمش تشکیلات است، عبارت از این است که:
در بعضی از کتب سیره ائمّه(علیهمالسّلام) میرسیم به این جمله راجع به امام سجّاد که میگوید: «و کان بابه یحْیى بْن أمّ الطّویل.»1؛ «باب امام، یحییبن امّطویل بود.» و راجع به همه ائمّه از امام حسین به بعد تا امام یازدهم(علیهمالسّلام) برای هرکدام یک نفر را بهعنوان باب، معیّن میکند که راجع به ائمّه قبل نیست، راجع به امام حسن، امیرالمؤمنین(علیهمالسّلام) تعبیر باب نیست. این باب چیست؟ شما مناقب ابن شهرآشوب را بردارید نگاه کنید، ذیل حالات هریک از ائمّه(علیهمالسّلام) یک نفر آدم معرّفی شده بهعنوان اینکه این باب این امام بود.2 این باب چیست؟ مگر امام در خانه نشسته بود و کسی را راه نمیداد و اطرافیانش نمیگذاشتند که مردم بروند خدمت آقا برسند، دست آقا را ببوسند، تا یک باب بخواهد که بروند آن باب را ببینند و او برود مثلاً با آقا رابطه برقرار کند، مگر اینطوری بوده قضیّه؟ مسلّماً نه؛ امام سجّاد(علیهالسّلام) شب، روز، وقت، بیوقت، در بازار، در بیابان، در خیابان، در مسافرت با مردم بوده؛ امام صادق(علیهالسّلام) هروقتیکه آزاد بود، خانهاش محاصره نبود، در تبعید نبود، در زندان نبود، مردم میآمدند و میرفتند، با او صحبت میکردند؛ حجابی بین آنها و مردم نبود تا اینکه بخواهند یک بابی داشته باشند. پس این بابها از امام فرمان میگرفتند و تقاضاها و نیازها و کارهای مردم را به امام میرساندند، چه کارهایی را؟ کارهای مخفی را وَالّا کارهای آشکار را که خودشان میآمدند و میگفتند، در مورد مسائل پنهانی و مستور و مکتوم و مخفی آنچه لازم بوده که بین امام و دیگران ارتباطی باشد، بهوسیله این باب انجام میگرفته. این است که اسم اینها را گذاشتند باب. اتّفاقاً میرسیم به این مطلب که اغلب یا چند نفر از این کسانی که جزو باب ائمّه(علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، مثل همین یحییبن امّطویل مثل معلّیبن خنیس، یکوقتی هم گویا شناخته شدهاند و با وضع فجیعی کشته شدهاند و به قتل رسیدهاند که به معلّیبن خنیس قبلاً 3 اشاره کردهام و گفتهام که داودبن علی برای اینکه شیعیان را بشناسد و آنها را در مدینه قلعوقمع بکند، دید باید معلّیبن خنیس را بگیرد؛ لذا معلّیبن خنیس را گرفت و ظاهراً شکنجه داد یا تهدید کرد و گفت: «باید شیعیان را معرّفی کنی.» او گفت: «اگر اسمشان زیر پایم هم بود، پایم را بلند نمیکردم تا تو ببینی.» و معرّفی نکرد تا او را کشتند. یا همین حجّاج، یحییبن امّطویل را خواست و از چیزهایی سؤال کرد و او جواب نداد، دستور داد زیر شکنجه او را کشتند؛ یعنی این دستش را قطع کردند، آن دستش را قطع کردند، این پا و آن پا و در آخر زبانش را و یحییبن امّطویل شهید شد و از دنیا رفت و او باب امام سجّاد(علیهالسّلام) بود.
این بابها مورد یکچنین شکنجهها و آزارهایی هم قرار میگرفتند و این خود، نمایشگر این حقیقت است که اینهایی که بهعنوان باب ائمّه(علیهمالسّلام) معرّفی شدهاند، واقعاً کلید تشکیلات تشیّع محسوب میشدند و دشمن اگر میخواسته به تشکیلات راه پیدا کند، اگر [باب] را میشناخته، از راه اینها میخواسته راه پیدا کند. منتها امام هم میدانست که چه کسی را باب خودش قرار بدهد؛ یحییبن امّطویل را باب خودش قرار میداد که اگر زیر شکنجه کشته هم بشود حرف نزند، معلّیبن خنیس را باب خودش قرار میداد که اگر به دار کشیده بشود و بدنش به آتش کشیده بشود، درعینحال زبانش باز نشود. یک چنین چیزی را بنده بهعنوان مؤیّد این مطلب عرض میکنم.
پانوشتها:
۱- مناقب آلابیطالب(ع)، ابنشهرآشوب، ج4، ص176.
۲- در جلد چهارم کتاب مناقب آلابیطالب(ع) افراد زیر بهعنوان باب معرّفی شدهاند: رُشید هَجَری بهعنوان باب امام حسین(ع) (ص77)؛ یحییبن امّ طویل بهعنوان باب امام سجّاد(ع) (ص176)؛ جابربن یزید الجعفی بهعنوان باب امام باقر(ع) (ص211)؛ محمدبن سنان بهعنوان باب امام صادق(ع) (ص280) [البتّه این نسبت محلّ تردید است]؛ مفضّلبن عمر بهعنوان باب امام کاظم(ع) (ص325)؛ محمّدبن راشد بهعنوان باب امام رضا(ع) (ص368)؛ عثمانبن سعید سمّان بهعنوان باب امام جواد(ع) (ص380)؛ حسینبن روح نوبختی بهعنوان باب امام حسن عسکری(ع) (ص423).
۳- در گفتار دهم کتاب حاضر ذیل عنوان «وجود رگههای فعّالیّتهای مبارزاتی در زندگی ائمّه (ع)».