پرسش:از منظر آموزههای وحیانی اسلام، چه چیزهایی به عنوان منبع شناخت و معرفت به انسان معرفی شده است؟
پاسخ:در بخش نخست پاسخ به این سوال ضمن تاکید بر ارائه دادن ادیان و مکاتب مختلف منابعی را جهت شناخت مخاطبین خود از جهان هستی، به دو منبع شناخت از منظر قرآن شامل: 1- طبیعت 2- عقل پرداختیم. اینک در بخش پایانی دنباله مطلب را پی میگیریم.
خداوند در قرآن کریم منبع شناخت را تنها منحصر به راه تزکیه و تهذیب نفس نکرده و راه عقل و طبیعت را نیز مورد تاکید قرار داده است. بنابراین برخی از علما و اندیشمندان مشرب عرفان و فلسفه را با یکدیگر در آمیختهاند و معتقدند که نه از عقل به تنهایی کاری ساخته است و نه از دل و قلب بلکه این دو منبع یعنی عقل و دل باید همدوش یکدیگر باشند تا به نتایج کامل و حقیقی دست یابند. «ملاصدرا شیرازی» یکی از بنیانگذاران این مکتب است که راه عقل و دل را با یکدیگر جمع کرد و مکتب «حکمت متعالیه» را پایهگذاری کرد.
4- آثار و دستاوردهای فکری دیگران
آثار و دستاوردهای فکری دیگران برای نسلهای بعدی بزرگترین منبع معرفت است. هر فردی از افراد ما هر اندازه هم معلومات داشته باشیم، شاید نود و نه درصدش را از کتابهای دیگران گرفتهایم و تنها یک درصد آن را از راه مطالعه و مشاهده مستقیم یا از راه تفکر و تزکیه نفس به دست آوردهایم. عنایت قرآن کریم هم به مقوله بیان و هم به قلم برای همین مطلوب است. «الذی علم بالقلم علم الانسان ما لیم یعلم» خداوند با قلم به انسان چیزهایی را آموخت که نمیدانست (قلم- 5)
«ن والقلم و ما یسطرون» قسم به قلم و آنچه که مینویسد (همان-1) و یا در باب بیان میفرماید: «الرحمن علم القرآن خلق الانسان علم البیان» خداوند قرآن را به انسان آموخت و او را خلق کرد و به او بیان را آموخت تا بتوانند مقاصدشان را به یکدیگر بفهمانند (الرحمن- 1 تا 4)
5- انسانهای کامل
از منظر قرآنکریم وجود و شخصیت افراد نمونه و الگو یا به تعبیر دیگر انسانهای کامل فی حد ذاته میتواند یک منبعی برای شناخت و معرفت انسان باشد. قرآن کریم میفرماید: لقد کان لکم فی رسولالله اسوهًْ حسنه» قطعا راه و روش و سیره پیامبر(ص) برای شما سرمشق خوبی است. (الاحزاب-21) که نظیر این سخن درباره حضرت ابراهیم(ع) هم آمده است. آری سیره تحلیلی پیامبراکرم(ص) ما فوق زمان و مکان و خودش یک منبعی برای شناخت و معرفت است.
6- تاریخ
آخرین منبعی که قرآن کریم برای حصول شناخت و معرفت روی آن با صراحت تاکید میکند تاریخ است. فرق تاریخ با طبیعت این است که انسان طبیعت را در حال ثبات مطالعه میکند، برای اینکه طبیعت و انسان همیشه همینطور بوده و خواهد بود. اما تاریخ انسان نوسان دارد و در طول زمان یکسان نیست و حرکتهای صعودی و هبوطی دارد. یک روز بالا میرود یک روز سقوط میکند، از راه خودش منحرف میشود و متلاشی میگردد،و دوباره شروع میکند. اما طبیعت روندی ثابت و یکسان دارد و از این نوسانات برخوردار نیست. قرآن کریم با کمال صراحت قصص و حکایات را ذکر میکند و از ما میخواهد که در آنها تفکر کنیم: «این داستان را برایشان تعریف کن تا فکرشان را به کار بیندازند.» (اعراف-176)
در داستان پیامبران از جمله یوسف(ع) درس عبرتی برای خردمندان است. (یوسف-111)
«خداوند این راه و روش را در گذشته هم به خوبی اجرا کرده است و در این راه و روش خدا هرگز تغییری نخواهی یافت. (الفتح-23)
در راه و روش خدا هرگز تبدیلی نخواهی دید. بله در راه و روش خدا هرگز تغییری نخواهی یافت. (فاطر-43)
البته قبل از شما حوادث عبرتآموز با راه و روشهایی پیش آمده است. پس به گوشه و کنار دنیا سفر کنید و ببینید آخر و عاقبت کسانی که آیههای خدا را دروغ میدانستند چه شد! (آلعمران- 137)