۱۴۳ - سردار سلیمانی: آه! مرگ خونین من کجایی؟ ۱۳۹۹/۰۹/۲۸
نامه تکاندهنده حاج قاسم به دخترش
سردار سلیمانی: آه! مرگ خونین من کجایی؟
۱۳۹۹/۰۹/۲۸
در نامهای که سپهبد شهید قاسم سلیمانی چند ماه پیش از شهادتش برای دخترش فاطمه در ستایش مقام شهادت و اشتیاق او بر این لحظه است نوشت، دارای جملاتی تأملبرانگیز است.
در آستانه سالگرد شهادت سپهبد شهید قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس، حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز چهارشنبه 26 آذرماه 1399 با اعضای ستاد بزرگداشت سالگرد سپهبد شهید سردار سلیمانی و خانواده آن شهید والامقام دیدار کردند. ایشان در این دیدار طی سخنانی، ویژگیهای سپهبد شهید قاسم سلیمانی را توصیف کردند. در این دیدار فاطمه سلیمانی دختر شهید قاسم سلیمانی نامهای را که پدرش چند ماه قبل از شهادت برای او نگاشته بود، قرائت کرد. این نامه که دلنوشته سردار در ستایش مقام شهادت و اشتیاق او بر این لحظه است، دارای جملاتی تأملبرانگیز است. بخشی از متن نامه بهشرح زیر است:
«فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو مینویسم، چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم، اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! 30 سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق درافتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم...»
«فاطمه عزیزم! این چند صفحه را برای تو مینویسم، چون میدانم مقدسانه مرا دوست داری؛ نمیدانم چرا این حرفها را برایت مینویسم، اما احساس میکنم در این تنهایی و غربت عمرم نیاز دارم با کسی عقده دل باز کنم. آه! مرگ خونین من! عزیز من! زیبای من! کجایی؟ مشتاق دیدارت هستم... وقتی بوسه انفجار تو، تمام وجود مرا در خود محو میکند، دود میکند و میسوزاند. چقدر این لحظه را دوست دارم. آه... چقدر این منظره زیباست. چقدر این لحظه را دوست دارم. در راه عشق جان دادن خیلی زیباست... خدایا! 30 سال برای این لحظه تلاش کردم. برای این لحظه با تمام رقبای عشق درافتادهام. زخمها برداشتهام، واسطهها فرستادهام. چقدر این منظره زیباست! چقدر این لحظه را دوست دارم...»