پرسش:چرا آموزههای دین اسلام در حوزه خاص ایمان و اخلاق و مسائل فردی و در یک کلام تربیت فرد تمرکز نکرده و در ابعاد اجتماعی انسان اهتمام وتأکید بیشتری نموده است؟
پاسخ:رابطه فرد و جامعه
ابتدا باید رابطه فرد و جامعه برای ما روشن شود. شکی نیست که فرد جزء حقیقی جامعه است. او به روشنی از جامعه تأثیر میپذیرد و برجامعه نیز اثر میگذارد. آدمی در تکوین خود، در زندگی و فرهنگ خود و در برآوردن نیازهایش و همه امور، جزئی از جامعه خویش است و از جامعه اثر میپذیرد. نمیتوان فرد را در کانون همه توجهات قرار داد. و به اوضاع اجتماعی او بیتوجه بود و از آن غفلت ورزید. نمیتوان برای فرد و تربیت او برنامهریزی کرد و در عین حال او را در جامعهای رها کرد که با تعالیم و برنامههای مذکور تناسب و سنخیتی ندارد. بنابراین اگر بخواهیم فرد صالح و مومن داشته باشیم، غفلت از جامعه و اجتماع فرد به هیچ وجه مجاز نیست. اسلام از زبان پیامبر(ص) میفرماید: انما بعثت لائمم مکارم الاخلاق» جز این نیست که من مبعوث شدم تا مکارم اخلاق را تمام کنم (مکارم الاخلاق، طبرسی، ص 8) اما آیا مکارم اخلاقی فرد مصونیت دارد و میتوان آن را در محیط و جامعهای حفظ و صیانت کرد که با آن مکارم و آموزههای ایمانی و اعمال متعالی نامتناسب است؟ بنابراین اسلام که خواهان تربیت فرد است تلاش میکند که برای او جامعهای فراهم آورد که با تربیت و ایمان و اخلاق و کردار او متناسب باشد. بدین سبب است که اسلام تربیت فرد را به آموزههای اجتماعی پیوند زده و این دو را از یکدیگر تفکیکناپذیر میداند.
جامعه و شکلگیری آن
بدون شک اجتماع از افراد تشکیل میشود. اما آیا فقط وجود افراد برای تشکیل جامعه کافی است؟ به عنوان مثال اگر ابدان هزاران نفر انسان بدون ارتباط و تعامل و داد و ستد و یا خرید و فروش در کنار هم قرار گیرند. میتوانیم بگوییم که جامعهای تشکیل شده است؟ اینها جمعیتی هستند که ابدان آنها در کنار هم است ولی هنوز جامعهای شکل نگرفته است. بنابراین بنیان جامعه برداد و ستد و تعامل و تبادل میان افراد جامعه است. حال سؤال این است که این شکل تعامل و تبادل میان افراد جامعه چگونه بوجود میآید؟
عوامل شکلگیری جامعه
پیدایش و شکلگیری جوامع انسانی که در آن تبادل، تعامل و داد و ستد میان افراد صورت میگیرد سه علت دارد:
1- تفاوت در شایستگیها
همانگونه که شکل بدنی افراد مختلف انسان متفاوت است، انسانها از لحاظ روحیات و استعدادها و تواناییهای انسانی هم با یکدیگر متفاوت هستند. و همین عامل تفاوت تواناییها و استعدادها اساس تبادل و تعامل و داد و ستد و تشکیل جوامع انسانی است.
2- اهداف، منافع و غایات پیشرو
اهداف، منافع و غایاتی که انسانها در پیش روی خود دارند بسیار عظیمتر و گستردهتر از تواناییهای فردی است. لذا فرد به تنهایی نمیتواند به آنها دسترسی یابد و به همکاری و داد و ستد با دیگران نیازمند است.
3- مواجهه با خطرات، تنگناها و دشمنان
انسان در مسیر زندگی خود با خطرات، تنگناها و دشمنانی روبرو است که غلبه بر آنها از تواناییهای فردی او فراتر است، و یک فرد تنها، بدون همکاری و مساعدت دیگران، امکان پیروزی بر این مشکلات و مبارزه با دشمنان و دفاع از خویش را ندارد. این سه علت از ابتدای خلقت با انسان بوده است، لذا مدنیت یا گرایش انسان به تشکیل جوامع امری طبیعی و بنیادی است، چرا که علت آن در نهاد انسان نهفته است و دلیل اینکه نظر مشهور انسان را مدنی بالطبع میداند، نتیجه این علل سه گانه درونی انسان میباشد، که آن را شعور مدنی یا حس تعامل یا میل به داد و ستد مینامند. این حس در انسان اصیل و ذاتی و طبیعی است و اسلام در برخورد با آن تلاش میکند ریشههای آن را بشناسد و آن را ژرفا و عمق بخشد.
نگاه اسلام به جامعه
از منظر اسلام افراد جامعه با یکدیگر برادرند (حجرات-10) و مومن برادر مومن و همچون جسمی واحدند که هر گاه عضوی بدرد آید، آن درد در سایر اعضای جسم ظاهر میشود. اسلام اعضای جامعه را به اجزای بدن تشبیه میکند و این معنا در بسیاری از آیات قرآن دیده میشود. پیامبر گرامی(ص) میفرماید: مردم مانند دانههای شانه با یکدیگر مرتبط و مساوی هستند و عرب برعجم هیچ برتری ندارد مگر با ارزش تقوا (که ملاک برتری است) (من لایحضر الفقیه، ج 4، ص 379)