کوه حلم و بردباری است و بزرگ مَنشی و وقار در کردار او موج میزند. هرگاه از این زاویه به او بنگری، میپنداری سالها تحت تربیت عالمان وارسته و عارفان واصل بوده. آنچنان معطر به شمیم معنویت است که گویی هم اینک از مجلس درس اخلاق عالمی عامل برخاسته.
حاج قاسم سلیمانی فرزند اسلام و سرباز انقلاب است. او میوه شجره طیبه تقوا و خودسازی است. برای شناختن حاج قاسم، میتوان از صفات مؤمنان در قرآن مدد جُست یا شرح احوالات اصحاب خاص رسول الله(ص) و شیعیان راستینِ امامان معصوم(ع) را مطالعه نمود. میتوان به تاریخ مراجعه کرد و از طریق آشنایی با چهره قهرمانان و اسطورهها او را شناخت یا میتوان خطبه ۱۹۳ نهج البلاغه مشهور به خطبه هَمّام را بررسی نمود و صفات صدگانه متقین را که بر زبان مقدس امام عارفان(ع) جاری شده است در وجود حاج قاسم متجلی یافت.
مکتب سلیمانی برای معرفیِ اسلام ناب به جهانیان، ساختاری کامل و بدون نقص دارد و بسیار شایسته و بسزاست که زیستنامه سردار به عنوان شاهدی عینی و نمونهای ملموس و معاصر، موضوع گفتمان دینی و فرهنگی قرار گیرد. نیز در میان انبوه شخصیتهای معروف و قهرمانان دروغین بیگانه، بایسته است که آن بزرگمرد به مثابه اسطورهای واقعی و قهرمانی فراتر از مرزها معرفی گردد.
سپهبد سلیمانی در عین سهولتِ دست یابی، دور از کمند خیال ما و فراتر از دسترس است و شخصیتی سهل و ممتنع دارد. او همچنان که در کنار ما بود و خود را یکی از ما به شمار میآورد، به کوهی رفیع میمانست که ستیغ در ابرها پنهان کرده باشد.
سیمای عبادی سردار را باید از نمازهای طوفانی او در دل شب جُست. از اشکهای گرم و نالههای عاشقانه و مناجاتهای عارفانهاش. خشوع و خشیت آن شهید در قنوت نماز، نشان از معرفت و اتصالش به مبدأ آفرینش دارد. آیین سردار، مهر بود و حُب. او نسبت به خاندان عصمت و طهارت عشق میورزید و گریههای بیامانش در مجالس اهل بیت شاهد این دلدادگی است.
سردار در تعامل با مردم، روحیهای خاکی و بسیار متواضعانه داشت. چه اندک بود در لباس باشکوه سپاه و سردوشیِ پُرابهتی که خود از آن تعبیر به «تکه پارچه»! داشت ظاهر شود و غالبا بیپیرایه و در کسوت سربازی دیده میشد. رفتار این انسان والا با پدر و مادر نیز الگویی ارزشمند برای نسل جوان است. او دست و پای آنان را میبوسید و صورت بر کف پای مادر مینهاد و بیدریغ، تمام عشق خود را بر آنان نثار میکرد.
اما سلوک این فرمانده عالیرتبه با خانواده خود چگونه بوده است؟ همسر مکرم و فرزندان گرامی او که به حق آقازادههای انقلابند میبایست از این اسوه صبر و جهاد بیشتر بگویند. آنچه مسلم است سردار دلها به سبب مأموریتهای خود، کمتر فرصت دیدار با خانواده را مییافت با این وجود خانواده او مَه آسا از پرتو آن مهر فروزانِ مکارم به کفایت، روشنی جُستهاند. هنوز سوز زمزمههای نیمهشب او که خواب را از چشمان بچهها میربود در زوایای خانه مترنم است.
رفتار او با افراد زیر دست و تحت فرمانش، آمیزهای از قاطعیت و مهر بود. دستورات در هر صورت باید اجرا شوند و هیچ تعلل و کوتاهی جایز نیست با این وجود او مانند فرماندهان بزرگ، انسانی خشک و سنگدل نبود و قاطعیتی پدرانه و از سر رأفت داشت. از رنجیدگان دلجویی میکرد و اجازه نمیداد کسی آزرده و ناخشنود محضرش را ترک گوید.
مکتب سلیمانی یعنی در برابر دشمن، ترجمانِ «أشِدّاءُ عَلى الْكُفار» بودن ولی کین و عناد خصوصی با کسی نداشتن. حب و بغض در آیین سردار، خالصانه برای خداست. با اسیران نرمخو و ملایم است و پیوسته سفارش آنان را میدهد. او حتی از این که کسی نام رئیسجمهور آمریکا را که دشمن سرسخت و کینه توز سردار است[ و سرانجام این کینه توزی منجر به شهادت حاج قاسم عزیز به دست آن سفاک ناجوانمرد شد] بر سگی نهاده، ناراحت و عصبانی میشود و معتقد است که رئیسجمهور آمریکا به هر حال یک انسان است! و نباید او را همردیف حیوان قرار داد!
آن مجاهد فیسبیلالله و سردار بیباک جبههها که شنیدن نامش لرزه بر اندام دشمن میافکند، در عرصه روابط بینالملل نیز سردار دیپلماسی و سیاستمداری زبده بود. او در دیداری کوتاه با رئیسجمهور روسیه وی را به حضور در جنگ با داعش متقاعد نمود و در مذاکرهای برد - برد این کشور را در معادلات جهانی فعال و نیز جبهه مقابل داعش را تقویت کرد.
سردار درک عمیقی نسبت به شرایط حاکم بر جهان داشت. او یک استراتژیست بود که اهداف سیاسی جهانی و منطقهای را با نقشه و هدایت خود تغییر میداد. همچنان که هزینه هفت هزار میلیاردی آمریکا با مجاهدتهای سردار و محور مقاومت چیزی جز خواری و زبونی، عاید جهان استکبار نکرد.
مقام معظم رهبری نیز از هوش وافر و شمّ سیاسی سردار سلیمانی سخن گفتند اینکه او پیش از تأسيس فرقه اهریمنی داعش، آن را حدس زده بود.
جذبه شخصیتی[کاریزما] شهید سلیمانی به حدی است که حتی دشمنان او نیز نتوانستند از اعتراف به آن خودداری کنند. اوباما پدرخوانده داعش در وصف سردار میگوید: «او دشمن من است ولی من برای او احترام ویژهای قائل هستم.» جان کری وزیر خارجه سابق آمریکا از آرزوی خود برای دیدار حاج قاسم پرده برمیدارد. ژنرال پترائوس رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا از حاج قاسم با تعبیر «فرد بسیار توانمند» و «دشمن شایسته» یاد میکند و روزنامه لوموند از فرمانده نیروی قدس سپاه به قویترین مرد خاورمیانه یاد میکند.
شهید حاج قاسم «خفیف المَؤُونه و كثير المَعونه» بود [عبارتی که امیرالمؤمنين(ع) در وصف صَعْصَعه یار دلداده حضرتش فرمود] «کمهزینه و پربازده!» در مکتب سلیمانی از تشریفات و تجمل و اشرافیگری اثری نیست و حقوق نجومی، نگاه متکبرانه از بالا به مردم و بریز و بپاش وجود ندارد. به عکس، او سختگیری فوقالعادهای نسبت به مصرف بیت المال داشت. حتی از حق مأموريت استفاده نمیکرد. در سیره سردار، خدمت به شهدا و خانواده آنان، عملی مقدس و توفیقی الهی بود که آن را با هیچ چیز معاوضه نمینمود.
شاخصه مکتب سلیمانی تلاش و فداکاری است. او اهل شعار دادن و سخن گفتن نبود و از دوربین و مصاحبه پرهیز داشت و در مدت چهل سال رزم بیامان خود تنها یک مصاحبه انجام داد! که در آن اسرار بزرگی را برای اولینبار بر زبان آورد.
سردار به هیچ جناح سیاسی وابستگی نداشت و به تعبیر رهبری «یک انقلابی به تمام معنا بود.» یک غربستیزِ خودباور که نگاه به داخل داشت. در مکتب سلیمانی بن بست وجود ندارد و پیچیدهترین مشکلات و سختترین گرهها، قابل حل و فصل است. او این سخن آرمانی را با عمل خود اثبات نمود و در اقدامی اعجازگونه دو کشور سوریه و عراق را که در آستانه سقوط بودند از حلقوم داعش نجات داد. یاد شهیدان محور مقاومت و مجاهدان مدافع حرم گرامی باد.
با این وجود عظیمترین شاخصه سردار سلیمانی که چون خورشیدی، منظومه صفات او را گِردِ محور خود به تبعیت و چرخش وامیدارد، «ولایتمداری» اوست. سردار در درجه اول و پیش از آنکه هر شخصیت دیگری باشد، تابع محض ولایت[این حلقه مفقوده مدیریتی دولت] است. او خود را سرباز ولی فقیه و مجری اوامر او میشمرد و راه برونرفت از چالشها را پیروی از معظمله میداند.
سردار موفقیتهای به دست آمده را به خود نسبت نمیدهد حتی شخص و شخصیت خود را انکار میکند، جِدّ و جهد خویش را نادیده میگیرد و توفیقات و پیروزیهای بزرگ را در گرو «رهبری خردمندانه و هدایتهای حکیمانه» ایشان میشمرد. همچنان که در نامه اعلان نابودی داعش، خطاب به مقام معظم رهبری چنین تعبیراتی به کار برد و از خود اینگونه یاد کرد: «حقیر به عنوان سرباز مُکلّف شده از جانب حضرتعالی در این میدان با اتمام عملیات آزادسازی ابوکمال... پایان سیطره این شجره خبیثه ملعونه را اعلام میکنم.»
آنچه که در وصیتنامه الهی سیاسی آن شهید سرافراز میدرخشد، سفارش به ولایتمداری است. سردار به همه اقشار جامعه از مردم کوچه و بازار تا علمای اعلام و بزرگان حوزه علمیه سفارش به گرد آمدن حول محور ولایت دارد. او سفارش به التزام بر اصول میکند اما بلافاصله مقصود خود از «اصول» را «ولایت فقیه» میشمرد. ترجیعبند سردار در سخنرانیها نیز ولایت است.
اما نکته قابل تأمل آن است که عشق سردار سلیمانی به رهبری، تنها برخاسته از احساسات یک فرد نسبت به مافوق خود نبود. بلکه او با توجه به معرفتی که از پیوند الهیِ مقام معظم رهبری و امدادهای غیبی در خصوص معظمله داشت، دریافته بود که تصمیمات ایشان برخاسته از درایتی آگاهانه و هوشیارانه و مؤيّد به تأييدات الهی است. بهگونهای که تبعیت از ایشان، خروج از بنبستها و رهایی از مشکلات را بهدنبال دارد. از این رو آن سردار بزرگ با بیانی رمزگونه از ایشان به قطب نما تعبیر میکرد.
مکتب والای شهید سلیمانی همان خط سیر انبیاست. صراط مستقیمِ بصیرت و مقاومت، عزت و شهادت، برائت از مستکبران و حمایت از مستضعفان و محرومان. مکتب سلیمانی یعنی جهاد برای نیل به آرمانهای بلند امام خمینی(ره).
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی