تخریب دولت نهم و ترویج اسلام میانه در دوران بازنشستگی
۱۳۹۹/۱۰/۳۰
مهدی کروبی که به خاطر عدم حمایت اعضاء مجمع از جمله محمد خاتمی در انتخابات 1384 از خود، دلگیر بود، در 18/12/1384، تأسیس حزب اعتماد ملی و انشقاق از مجمع روحانیون مبارز را اعلام نمود. مجمع روحانیون مبارز نیز با اصلاحاتی که در اساسنامه خود انجام داد، 26 نفر را به عنوان اعضای شورای مرکزی مجمع معرفی کرد که سید محمد خاتمی یکی از آنان شد، سپس با رأی قاطع اعضاء، وی به عنوان رئیسشورای سیاستگذاری و سید محمد موسوی خوئینیها به سمت دبیر سیاسی مجمع انتخاب شدند. انتخاب موسوی خوئینیها به معنای نزدیک شدن مجمع روحانیون مبارز به احزاب تندروی اصلاحطلب مثل مشارکت بود. چرا که موسوی خوئینیها در نقش پدر معنوی بسیاری از چهرههای اطلاحطلب مانند حجاریان، گنجی، محمدرضا خاتمی و بهزاد نبوی و... شناخته میشد.
با طرح برخی شاخصههای اصولگرایی و گفتمان امام و انقلاب در جامعه، شکسته شدن حلقة بسته مدیران و انتخاب چهرههای جدید و جوان در دولت، سهمیهبندی بنزین و ارائه سهام عدالت، احزاب و گروهها و شخصیتهای اصلاحطلب، تندترین نقدها و تخریبها را علیه دولت متکی به آرای مردم انجام دادند.
خاتمی که در آخرین روزهای ریاست جمهوریاش بر خلاف قوانین، با تشکیل دو مؤسسة «مجمع بینالمللی گفتوگوی تمدنها» و «بنیاد باران» و اضافه کردن آنها به لیست مؤسسات قانون استخدام کشوری، سعی در جمعآوری و نگهداری همفکرانش کرده بود، در گفتوگوهای مختلف به انحاء گوناگون، سیاستها و اقدامات دولت نهم را زیر سؤال میبرد! و در وبلاگ شخصی خود، بدترین موضعگیریها را علیه رئیسجمهور قانونی کشور اتخاذ میکرد! بنیاد باران با همراهی روزنامههای وابسته به جریان اصلاحات، بازگشت اصلاحطلبان به قدرت در چهار سال بعد را برنامهریزی میکرد. براساس یک پژوهش علمی، فقط در بازة زمانی شهریور 1384 تا شهریور 1387، حدود 1700 مورد توهین مستقیم و 40 هزار مورد سیاهنمایی علیه دولت احمدینژاد انجام شد!1
حزب پوستانداختة مشارکت با دبیرکل جدید خود محسن میردامادی، فعالیتهای خود را علیه دولت اصولگرا، تشدید کرد. اکبر گنجی پس از پیروزی احمدینژاد دست به اعتصاب غذا زد! که مورد حمایت کاخ سفید نیز قرار گرفت. برخی از اعضاء اصلاحطلب داخلی از کشور خارج شده و به اپوزیسیون خارج کشور پیوستند؛ مانند عطاءالله مهاجرانی، محسن سازگارا، فاطمه حقیقتجو، علی افشاری و... برخی دیگر از عناصر آن به طور رسمی و علنی به مخالفت با دولت جدید پرداختند. رامین جهانبگلو (عضو حلقة کیان و از تئوریسینهای جبهه مشارکت و عضو CIA و بنیاد اعانه ملی برای دموکراسی در 9 مرداد 1384 در سومین فستیوال دفتر تحکیم وحدت در دانشگاه امیرکبیر، مردم را به واسطة انتخابشان در تیرماه 1384 به استهزا گرفت!2
اقدامات دولت نهم در راستای بازگشایی و شروع تمامی فعالیتهای هستهای متوقف شده، سفرهای استانی، گفتمان عزتمدارانه در برابر دشمنان انقلاب، برنامههای عدالتمحور اقتصادی و... همه توسط رسانههای اصلاحطلب، به انحاء مختلف یا سانسور میشد و یا با تحریف بیان میگردید. اعتراضات غربیها و آمریکا در برابر ایستادگی دولت نهم نیز بازنشر پیدا نمیکرد! این روند یعنی سیاهنمایی مطلق در آستانة انتخابات دهم ریاست جمهوری شدّت بیشتری یافت!
تلاش برای تئوریزه کردن اسلام میانه
خاتمی از همان ابتدای حضورش در مسئولیتهای فرهنگی و سیاسی، اعتقاد به اسلام حداکثری نداشت. او مبلّغ و مروّج اسلامی بود که خود آن را میانه مینامید و البته منحصر به او هم نبود. بنیاد باران پس از روی کار آمدن دولت نهم، نظم دادن به تفکر اسلام میانه را در دستور کار خود قرارداد تا آن را پایة حکومتی کاملاً سکولار بسازد. خاتمی میگوید:
«من اسلام میانه را در غرب تبلیغ میکنم. الان چهرهای که از اسلام در دنیا مطرح است، چهرة طالبانی و متحجّر است و من چهرة اسلام میانه را مطرح میکنم، چهرهای که به دنبالاندیشة امام موسی صدر است و در دنیا طرفدارانی دارد. اینکه میگویم من، به عنوان «اندیشه من» این بحث را مطرح میکنم. جایگاهی که الان در جهان دارم، دوست ندارم با وارد شدن به کار اجرایی از دست بدهم و امروز تنها صدایی که جهان غرب بدون موضع میپذیرد صدای من است.»3
اگر چه ابتدا بنیاد باران این سخنان را خلاف دانست ولی بالاخره پذیرفت که این سخنان گفته شده و دیدگاه خاتمی است. اما اینکه غرب، این صدا را بدون موضع میپذیرد، بایستی اسباب شک و تردید خاتمی میشد که چطور صدای امام خمینی(ره) با آن همه طراوت و عدالت و ریشه در فقاهت اسلام ناب، با خصومت از سوی مستکبرین روبهرو میشد اما صدای او نه؟! آیا صدای او، همسانی و همآوایی با صدای اسلام آمریکایی داشت که اینگونه پذیرفته میشد؟ قطعاً چرا که به تعبیر امام خمینی(ره)، یا اسلام ناب محمدی(ص) است و یا اسلام آمریکایی، چیزی به عنوان اسلام میانه نداریم و ظهور گروههایی مثل طالبان و مانند آنها هرگز دلیل منطقی برای عدول از آموزههای استکبارستیزی و ایستادگی در برابر ظلم و سلطه و نیز حمایت از مظلومین نمیشود.
در همان زمانی که خاتمی از اسلام میانه سخن میگفت، مؤسسة آمریکایی «رند» یک گزارش ویژه با عنوان «ایجاد شبکههای مسلمانان میانهرو» منتشر کرد که در آن بر حمایت قاطع واشنگتن از این مسلمانان بیخطر تأکید کرد.4
در این گزارش یکی از شرایط مسلمانان میانهرو، دموکراسیخواهی آنها به مفهوم مخالفت با دولت اسلامی است و شرط دیگرشان عدم پایبندی به قوانین اسلام و عدم اجرای شریعت اسلامی است! در این گزارش آمده است: «در نبرد ضد اسلام رادیکال، مسلمانان میانهرو، لیبرال و سکولار با ارزشهای منطبق با ارزشهای جهانی که اساس تمام جوامع لیبرال و مدرن میباشند، شرکای بالقوه غرب خواهند بود.»5 با این تعریف از اسلام میانه، چرا غرب به ویژه آمریکا، صدای خاتمی را آن هم بدون موضع، نپذیرد؟ آمریکا بنیادهای «آژانس آمریکا برای توسعه بینالمللی USAID» و «اعانه ملی برای دموکراسی NED» را برای حمایت مالی و تبلیغاتی از این گروهها و اشخاص درنظر گرفته است. مؤسسه آژانس آمریکا برای توسعة بینالملل به گونهای عمل میکند که گویا آمریکا یک مرکز خیریه است! البته برای بداندیشان و سکولارها مرکز خیریه است! این مؤسسه بودجهای معادل 10میلیون دلار فقط به ایران اختصاص داده است. مؤسساتی مانند «مرکز بینالمللی وودرو ویلسون» که وابسته به پرینستون و بودجهاش دولتی و وظیفهاش عملیاتی کردن و ارائة ایدههای نو برای سیاست خارجی آمریکاست و هالة اسفندیاری رئیسبخش خاورمیانة آن است، «مؤسسه WMD» به ریاست لری دایمیند که کار شبکهسازی در دیگر کشورها را دنبال میکند، همگی در راستای جذب میانهروها و ترویج اسلام میانه عمل میکنند. «مؤسسه واشنگتن» که یکی از مؤسسات متنفذ آمریکایی است از طریق پاتریک کلاوسن که برای مسائل ایران و تحریمهای این کشور تمرکز دارد، با دوم خردادیهای تندرو، ارتباط برقرار ساخته است. محسن سازگارا به دعوت کلاوس مدت یک سال محققِ میهمان بوده و راجع به فعالیتهای اقتصادی سپاه پاسداران، گزارش تهیه کرده است! مهدی خلجی نیز با این مؤسسه در زمینة تئوریسازی یا عملیاتی کردن رویکردهای آمریکا درخصوص حوزههای علمیه و مرجعیت شیعه همکاری داشته است!6
پانوشتها:.
1- خبرگزاری فارس، 4/3/1388 نقل از سودای سکولاریسم، ص 307.
2- شوالیههای ناتوی فرهنگی، ص 110.
3- سایت خبری تحلیلی الف، 14/5/1386. نقل از سودای سکولاریسم، ص 308.
4- سودای سکولاریسم،ص 310.
5- همان.
6- سایت باشگاهاندیشه، جنگ نرم، داود رنجبران، صص 135-136.