1 - برشی از کتاب خاطرات یعقوب نیمرودی - خاطرات یک جاسوس در تهران ۱۳۹۹/۱۱/۱۷
برشی از کتاب خاطرات یعقوب نیمرودی -1
خاطرات یک جاسوس در تهران
۱۳۹۹/۱۱/۱۷
اشاره:
«یعقوب نیمرودی» بیشک یکی از مرموزترین چهرههای اطلاعاتی-امنیتی نقشآفرین در تاریخ ایران و حتی منطقه غرب آسیاست. خاستگاه خانوداگی او و پیشینه فعالیتهایش در شکلگیری نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی و گسترش شبکه اطلاعاتی آنها در ایران و سایر کشورهای منطقه غرب آسیا گواه این ادعاست. نیمرودی سال 2003 بخشی از خاطرات خود را در دو جلد تحت عنوان «امید و شکست» به زبان عبری در اراضی اشغالی منتشر کرد. فاصله «تهران» تا «تلآویو» چندان هم دور نبود و «دفتر پژوهشهای کیهان» توانستاندکی پس از تصمیمش برای ترجمه این کتاب، با کمک مجاهدان جبهه مقاومت به نسخهای از آن دست پیدا کند. بخش زیادی از این کتاب توسط همکاران «دفتر پژوهشها» از عبری به فارسی ترجمه شده و در آیندهای نزدیک در قالب کتاب منتشر خواهد شد. با این حال تصمیم گرفتیم به مناسبت ایام دهه فجر قسمتی از خاطرات «یعقوب نیمرودی» را که به مقطع پیروزی انقلاب اسلامی ایران میپردازد، منتشر کنیم. پیش از شروع این سلسله مطالب لازم است توجه خوانندگان را به نکات زیر جلب کنیم:
این کتاب تنها به زبان عبری منتشر شده و نسخه انگلیسی ندارد. بر این اساس صرفا برای افکار عمومی ساکنان اراضی اشغالی نوشته شده و به دنبال تأثیرگذاری بر آنهاست. با توجه به این نکته نیمرودی در سراسر کتاب سعی کرده اقدامات خود در خدمت به رژیم صهیونیستی را به شدت برجسته کند به امید اینکه از انتقادات نسبت به او و دوستانش در اراضی اشغالی کاسته شود.
به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با شخصیت «یعقوب نیمرودی» قسمت کوتاهی به عنوان «مقدمه» در ابتدای این پاورقی آورده شده است. این قسمت توسط «دفتر پژوهشهای کیهان» تهیه شده و در متن کتاب خاطرات نیمرودی نیامده است.
در طول مطالعه این پاورقی با دو نوع پانوشت مواجه میشوید. پانوشتهایی که با علامت اختصاری «م:» در ابتدای آن مشخص شده، ملاحظاتی است که مترجم و کارشناس دفتر پژوهشهای کیهان با توجه به خطاهای تاریخی و یا ادعاهای خلاف واقع «نیمرودی» به متن خاطرات او اضافه کردهاند و بقیه پانوشتها مربوط به متن کتاب است.
«نیمرودی» در این بخش از خاطرات خود در بعضی موارد به محتوای فنی و تجاری معاملات خود با ریزترین جزئیات میپرداخت که برای عموم خوانندگان کسالتآور به نظر میرسید. بر این اساس سعی شد قسمتهای تاریخی مطلب حفظ و جزئیات حاشیهای که شامل بخشاندکی از خاطرات میشد، حذف شود.
در پایان لازم است به این نکته توجه شود که آنچه میخوانید از دیدگاه یک صهیونیست متعصب و کارکشته امنیتی است. مسلما او بسیاری از وقایع را مسکوت گذاشته و یا ناقص بیان کرده است و روایتش در برخی رویدادهای تاریخی کاملا منطبق با واقعیت نیست. با این حال همین خاطرات با تمام ملاحظاتش، حاوی نکات دستاول و نابی است که به پژوهشگران تاریخ معاصر کمک شایانی خواهد کرد.
مقدمه
«یعقوب نیمرودی» اول ژوئن 1926 در خانوادهای یهودی و عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد. خانوادهاش پیش از تولد او از کردستان عراق به بیتالمقدس مهاجرت کرده بودند. نیمرودی در اوایل جوانی توسط «اسحاق ناوون» به استخدام اولین سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موسوم به «شای» قبل از تشکیل دولت جعلی اسرائیل درآمد. اسحاق ناوون بعداً به مقام منشی خصوصی «بنگوریون» و سپس ریاست جمهوری اسرائیل دست یافت. نیمرودی در ادامه توانست خیلی زود به عضویت سازمان تروریستیهاگانا طی سالهای 1940 - 1947م درآید و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. او به سرعت در شبکه امنیتی رژیم صهیونیستی پلکان ترقی را پیمود و یکی از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهمترین پایهگذاران شبکههای اطلاعاتی- امنیتی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس به حساب میآید. نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رسمی دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی که منجر به اعلام رسمی تأسیس دولت غاصب اسرائیل شد، نقش قابلتوجهی ایفا کرد.
وی در سالهای بعد و در جریان لشکرکشیهای اسرائیل به کشورهای عربی، هدایت شبکههای اطلاعاتی - امنیتی آن کشور را بر عهده داشت. یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334 از طریق مرزهای ترکیه در پوشش معاونت آژانس یهود وارد ایران و اولین افسر اطلاعاتی اسرائیل در ایران شد. مأموریت او در ایران 13 سال (تا سال 1348) به طول انجامید. در همین زمینه بنجامین بیتهلحمی از اساتید دانشگاه حیفا در اراضی اشغالی مینویسد: «در اوایل دهه 1950، هنگامی که «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال ترقی ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطه عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند... او بعداً درباره سیزده سالی که در تهران به سر برده بود، اظهار میداشت که این مدت، شادترین دوران زندگیاش بوده است. او نمونه نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی که به جای پنهان شدن و در تاریکی به سر بردن، قدرت خود را اعلام میکرد و حتی با وجود اینکه ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط کامل دیپلماتیک نداشتند، به مقامات عالیرتبه ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت میکردند از اینکه میدیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار میکشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیسستاد و یا حتی «شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند.»
نیمرودیاندکی پس از پایان مأموریتش در ایران؛ از سمت خود در ارتش اسرائیل کنارهگیری کرد. اتفاقی که تعجب صاحبنظران وقت را برانگیخت و نمیتوانست رویدادی طبیعی قلمداد شود. اداره کل هفتم ساواک در همین زمینه 26 اسفند 1348 نامهای به اداره کل ششم مینویسد و طی آن فعالیت تجاری جدید نیمرودی را پوششی برای فعالیتهای اطلاعاتی او در منطقه تحلیل میکند. در این گزارش آمده است: «روزنامه کثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تلآویو) طی مقالهای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یک نفر یهودی میلیونر ژاپنی به نام آیزنبرگ به زودی شرکتی به منظور شیرین کردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند کرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است که برای اشتغال کامل به کارعمرانی جدیدش در ایران از ارتش کنارهگیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی که از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب میگردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی که در امور خاورمیانه عربی دارد، کنارهگیری وی از ارتش در هنگامی که اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یک چنین افراد است باعث تأسف میباشد... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت مینموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینکه از ارتش کنارهگیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیجفارس و شیخنشینها خواهد بود.»
به دلیل مناسبت داشتن نیمه پنهان «برشی از کتاب خاطرات یعقوب نیمرودی» با ایام الله دهه مبارک فجر و چاپ این مطلب از امروز، چاپ ادامه مطلب «نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران» به سال آینده موکول می شود.
«یعقوب نیمرودی» بیشک یکی از مرموزترین چهرههای اطلاعاتی-امنیتی نقشآفرین در تاریخ ایران و حتی منطقه غرب آسیاست. خاستگاه خانوداگی او و پیشینه فعالیتهایش در شکلگیری نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی و گسترش شبکه اطلاعاتی آنها در ایران و سایر کشورهای منطقه غرب آسیا گواه این ادعاست. نیمرودی سال 2003 بخشی از خاطرات خود را در دو جلد تحت عنوان «امید و شکست» به زبان عبری در اراضی اشغالی منتشر کرد. فاصله «تهران» تا «تلآویو» چندان هم دور نبود و «دفتر پژوهشهای کیهان» توانستاندکی پس از تصمیمش برای ترجمه این کتاب، با کمک مجاهدان جبهه مقاومت به نسخهای از آن دست پیدا کند. بخش زیادی از این کتاب توسط همکاران «دفتر پژوهشها» از عبری به فارسی ترجمه شده و در آیندهای نزدیک در قالب کتاب منتشر خواهد شد. با این حال تصمیم گرفتیم به مناسبت ایام دهه فجر قسمتی از خاطرات «یعقوب نیمرودی» را که به مقطع پیروزی انقلاب اسلامی ایران میپردازد، منتشر کنیم. پیش از شروع این سلسله مطالب لازم است توجه خوانندگان را به نکات زیر جلب کنیم:
این کتاب تنها به زبان عبری منتشر شده و نسخه انگلیسی ندارد. بر این اساس صرفا برای افکار عمومی ساکنان اراضی اشغالی نوشته شده و به دنبال تأثیرگذاری بر آنهاست. با توجه به این نکته نیمرودی در سراسر کتاب سعی کرده اقدامات خود در خدمت به رژیم صهیونیستی را به شدت برجسته کند به امید اینکه از انتقادات نسبت به او و دوستانش در اراضی اشغالی کاسته شود.
به منظور آشنایی بیشتر مخاطبان با شخصیت «یعقوب نیمرودی» قسمت کوتاهی به عنوان «مقدمه» در ابتدای این پاورقی آورده شده است. این قسمت توسط «دفتر پژوهشهای کیهان» تهیه شده و در متن کتاب خاطرات نیمرودی نیامده است.
در طول مطالعه این پاورقی با دو نوع پانوشت مواجه میشوید. پانوشتهایی که با علامت اختصاری «م:» در ابتدای آن مشخص شده، ملاحظاتی است که مترجم و کارشناس دفتر پژوهشهای کیهان با توجه به خطاهای تاریخی و یا ادعاهای خلاف واقع «نیمرودی» به متن خاطرات او اضافه کردهاند و بقیه پانوشتها مربوط به متن کتاب است.
«نیمرودی» در این بخش از خاطرات خود در بعضی موارد به محتوای فنی و تجاری معاملات خود با ریزترین جزئیات میپرداخت که برای عموم خوانندگان کسالتآور به نظر میرسید. بر این اساس سعی شد قسمتهای تاریخی مطلب حفظ و جزئیات حاشیهای که شامل بخشاندکی از خاطرات میشد، حذف شود.
در پایان لازم است به این نکته توجه شود که آنچه میخوانید از دیدگاه یک صهیونیست متعصب و کارکشته امنیتی است. مسلما او بسیاری از وقایع را مسکوت گذاشته و یا ناقص بیان کرده است و روایتش در برخی رویدادهای تاریخی کاملا منطبق با واقعیت نیست. با این حال همین خاطرات با تمام ملاحظاتش، حاوی نکات دستاول و نابی است که به پژوهشگران تاریخ معاصر کمک شایانی خواهد کرد.
مقدمه
«یعقوب نیمرودی» اول ژوئن 1926 در خانوادهای یهودی و عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد. خانوادهاش پیش از تولد او از کردستان عراق به بیتالمقدس مهاجرت کرده بودند. نیمرودی در اوایل جوانی توسط «اسحاق ناوون» به استخدام اولین سازمان اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موسوم به «شای» قبل از تشکیل دولت جعلی اسرائیل درآمد. اسحاق ناوون بعداً به مقام منشی خصوصی «بنگوریون» و سپس ریاست جمهوری اسرائیل دست یافت. نیمرودی در ادامه توانست خیلی زود به عضویت سازمان تروریستیهاگانا طی سالهای 1940 - 1947م درآید و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. او به سرعت در شبکه امنیتی رژیم صهیونیستی پلکان ترقی را پیمود و یکی از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهمترین پایهگذاران شبکههای اطلاعاتی- امنیتی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیجفارس به حساب میآید. نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رسمی دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی که منجر به اعلام رسمی تأسیس دولت غاصب اسرائیل شد، نقش قابلتوجهی ایفا کرد.
وی در سالهای بعد و در جریان لشکرکشیهای اسرائیل به کشورهای عربی، هدایت شبکههای اطلاعاتی - امنیتی آن کشور را بر عهده داشت. یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334 از طریق مرزهای ترکیه در پوشش معاونت آژانس یهود وارد ایران و اولین افسر اطلاعاتی اسرائیل در ایران شد. مأموریت او در ایران 13 سال (تا سال 1348) به طول انجامید. در همین زمینه بنجامین بیتهلحمی از اساتید دانشگاه حیفا در اراضی اشغالی مینویسد: «در اوایل دهه 1950، هنگامی که «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال ترقی ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطه عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند... او بعداً درباره سیزده سالی که در تهران به سر برده بود، اظهار میداشت که این مدت، شادترین دوران زندگیاش بوده است. او نمونه نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی که به جای پنهان شدن و در تاریکی به سر بردن، قدرت خود را اعلام میکرد و حتی با وجود اینکه ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط کامل دیپلماتیک نداشتند، به مقامات عالیرتبه ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت میکردند از اینکه میدیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار میکشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیسستاد و یا حتی «شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند.»
نیمرودیاندکی پس از پایان مأموریتش در ایران؛ از سمت خود در ارتش اسرائیل کنارهگیری کرد. اتفاقی که تعجب صاحبنظران وقت را برانگیخت و نمیتوانست رویدادی طبیعی قلمداد شود. اداره کل هفتم ساواک در همین زمینه 26 اسفند 1348 نامهای به اداره کل ششم مینویسد و طی آن فعالیت تجاری جدید نیمرودی را پوششی برای فعالیتهای اطلاعاتی او در منطقه تحلیل میکند. در این گزارش آمده است: «روزنامه کثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تلآویو) طی مقالهای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یک نفر یهودی میلیونر ژاپنی به نام آیزنبرگ به زودی شرکتی به منظور شیرین کردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند کرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است که برای اشتغال کامل به کارعمرانی جدیدش در ایران از ارتش کنارهگیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی که از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب میگردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی که در امور خاورمیانه عربی دارد، کنارهگیری وی از ارتش در هنگامی که اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یک چنین افراد است باعث تأسف میباشد... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت مینموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینکه از ارتش کنارهگیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیجفارس و شیخنشینها خواهد بود.»
به دلیل مناسبت داشتن نیمه پنهان «برشی از کتاب خاطرات یعقوب نیمرودی» با ایام الله دهه مبارک فجر و چاپ این مطلب از امروز، چاپ ادامه مطلب «نقش شبه روشنفکران در تاریخ معاصر ایران» به سال آینده موکول می شود.