پرسش:آیا در دنیای متمدن و مترقی امروز اعمالی همچون اعدام، قصاص و... از مصادیق بارز خشونت و در تعارض با مفاهیم زیبای «انسان دوستی» و «حقوق بشر» به حساب میآید؟
پاسخ:طرح مسئله از جمله مسائلی که در مورد تعلیم و تربیت اسلامی مطرح است، مسئله محبت و نقطه مقابل آن خشونت است. البته نقطه مقابل محبت، معمولاً بغض است، ولی اثر محبت، احسان و نرمی است، و اثر بغض خشونت و سختگیری است، میدانیم که بعضیها به چشم انتقاد به این تعلیم و تربیت اسلامی نگریسته و گفتهاند که در اسلام آن چنان که باید و به قدر کافی روی مسئله محبت و اثرش که نرمی و احسان است، تکیه نشده است، و اگر در اسلام مسئله محبت و احسان به انسانها و نرمش در مقابل انسانها مطرح است، در مقابل مسئله دشمن داشتن انسانها و خشونت به خرج دادن، و به یک معنا بدی کردن هم مطرح است. بنابراین در دنیای متمدن و پیشرفته امروز، خشونت و رفتارهای قهرآمیز هیچ جایگاهی نداشته و مورد قبول ملتها نیست.
تفاوت تعامل »میلی» و «مصلحتی»
تعامل با مردم در هر جامعهای یا براساس امیال آنها خواهد بود و یا براساس مصلحت آنها صورت میگیرد. موافق میل مردم رفتار کردن غیر از مطابق مصلحت رفتارکردن است. در تعامل با مخاطبان و مردم میل نباید مقیاس و معیار باشد، بلکه مصلحت باید ملاک و معیار باشد، آنهم مصلحت جمع نه صرفاً مصلحت فرد، از این جهت است که در مواردی مصلحت فرد باید فدای مصلحت جامعه شود. به عنوان مثال خود محبت که ریشهاش قصد خیر و احسان داشتن است، عدم نرمی و خشونت را در مورد اعدام ایجاب میکند و آن شخص، اعدام را برای خودش براساس میل بدی و خشونت تلقی میکند. اما آنجا که پای مصلحت جمع در میان باشد دیگر خشونت و سختگیری به حساب نمیآید، زیرا جامعه از آن منتفع میشود.
تعبیر قرآنی حیات بخشی به جامعه
در قرآن کریم راجع به مسئله قصاص تعبیر جامعی شامل زندگانی و حیات آمده است. قرآن در قانون جزایی خود طرفدار قصاص است، و در مواردی که کسی با عمد و بدون هیچ گونه عذری، بیگناهی و نفس محترمی را از بین ببرد، اسلام اجازه قصاص میدهد که او را به مجازات آن شخص متوفی اعدام کنند. «ولکم فیالقصاص حیاهًْ یا اولیالالباب» اعدام این افراد را کشتن و اما ته و میراندن تلقی نکنید، این را حیات و زندگی تلقی کنید (بقره- 179) اما نه حیات این فرد، بلکه حیات جمع یعنی با قصاص یک نفر متجاوز، حیات جامعه و افراد دیگر را در واقع حفظ کردهاید. شما اگر جلوی قاتل را نگیرید فردا دهها نفر دیگر را خواهد کشت، پس این را حفظ بقای جامعه و حیات آن تلقی کنید، به تعبیر دیگر قصاص معنایش خشونت و دشمنی کردن با انسان نیست، بلکه دوستی کردن و محبت به انسان است.
مفهوم انسان دوستی
میگویند: انسان دوستی، البته این سخن درستی است، اما این مطلب باید شکافته شود. یک وقت میگوییم «انسان» یعنی این هیکل و قامت خاص که در همه افراد مشترک است و انسان را دوست داشته باشیم. یعنی هر کس را که از نسل آدم است دوست داشته باشیم و خلاصه منظور از انسان دوستی، انسان فیزیکی و زیستشناسی است. آیا مقصود این است؟ مقصود هویت انسانی است. یعنی به خاطر ارزشهای انسانی به خاطر انسانیت و انساندوستی یعنی انسانیت دوستی؟ اگر انسانی ضد انسان و انسانیت شد و مانع راه تکامل انسانهای دیگر گردید، آیا ما باز هم باید این انسان را که در واقع اسمش انسان است و در معنا و باطن انسان نیست دوست بداریم؟! آیا به نام انساندوستی باید به انسانیت خیانت کنیم و با انسانیت دشمنی بورزیم؟! بنابراین وقتی که انساندوستی معنایش انسانیت دوستی شد و انسانیت دوستی هم معنایش رعایت مصالح انسانی و نه تنها رعایت میلها شد، معلوم میشود این تفسیر از دستور محبت به انسانها که قطع نظر از همه چیز فقط طوری رفتار کردن است که این خوشش بیاید و آن را دوست داشته باشد یک منطق غلطی است، بلکه محبت منطقی در مواردی طبعاً توأم با خشونتها، جهادها، مبارزهها و کشتنها است و انسانهایی که خار راه انسانیت و تکامل انسانها و جوامع هستن را باید از بین برد.